کد خبر: 276950تاریخ: 1402/11/24 00:00
پرونده «وطن امروز»؛ نگاهی به دگردیسی ناتمام تیم قلعهنویی در جام ملتهای آسیا ۲۰۲۳ قطر
چشمانداز فوتبال ایرانی
شروین طاهری: هجدهمین جام فوتبال آسیا سرنوشتی چندان غیرمنتظره نداشت. این جام هم مثل دوره قبل به غول لیلیپوتی فوتبال قاره رسید اما میتوان گفت قهرمانی این دوره عنابیها بیشتر از شایستگی ورزشیشان به واسطه شایستگی در مدیریت استادانه همه ابعاد میزبانی این تورنمنت همانند جامجهانی پارسال بود، از جمله بعد برگزاری و قضاوت مسابقات. بسیاری معتقدند بالا بردن مهمترین جام ورزشی قاره کهن توسط بازیکنان نه چندان قطری میزبان آن هم در حضور تمیم بن حمد آلثانی، پاداشی بود برای میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ که از آن به عنوان کاملترین و تاثیرگذارترین رقابت بینالمللی فوتبال که تاکنون برگزار شده یاد میشود. در عین حال میتوان گفت هجدهمین جام فوتبال آسیا، بقیه پول هنگفت حدودا ۲۵۰ میلیارد دلاری است که خاندان آلثانی در مدت زمانی کمتر از ۱۵ سال خرج جام جهانی، جام آسیایی، پاریسنژرمن و دیگر امور این مستطیل سبز جهانیسازی کردهاند.
کمیته برگزارکننده کشور میزبان این دوره جام آسیایی - موسوم به الاوسی - که تقریبا از همان ترکیب کمیته برگزاری جامجهانی ۲۰۲۲ سود میبرد، قطعا تجارب گرانی از بازی بزرگان فوتبال و اعمال نفوذشان در تورنمنتهای مهم اندوخته است. وقتی قطریها فقط در یک فقره ۲۷۰ میلیون دلار به حساب یک چهره فوتبالی مثل دیوید بکام به عنوان سفیر جام جهانی واریز میکنند قطعا با مبالغی مشابه، از رمز و راز مشاورههای میزبانان موفق آسیایی و اقیانوسیهای مثل کرهجنوبی، ژاپن و استرالیا نیز بهرهمند شدهاند تا چگونه فضای یک رقابت ورزشی بزرگ در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، رسانهای و البته میدانی شامل سکوها، جریان بازی، تیم داوری و نتیجه را در راستای اهدافشان برنامهریزی کنند. اگر در جام جهانی، جنبه میزبانی قطر کوچک از بزرگترین رویداد جهان بر جنبه عملکرد تیم ملی این کشور اولویت داشت، این بار در جام آسیایی، قطر هم مدافع عنوان قهرمانی بود و هم یک مدعی جدی و هم خاندان آلثانی نیاز به یک دستاورد ورزشی برای این همه ریخت و پاش داشت.
به این ترتیب میتوان قهرمانی مجدد قطر در فوتبال آسیا ظرف ۵ سال را نتیجه طبیعی برنامهریزی و عملکرد عظیم این شیخنشین کوچک برای برگزاری بزرگترین رویدادهای ورزشی جهان و قاره آسیا با انگیزه تاریخسازی و کشورسازی دانست؛ پروژهای که از رشوههای چند صد میلیون دلاری دوحه به سران فیفا و کنفدراسیونهای قارهای در سال ۲۰۰۹ آغاز شد و به ساختن یک کشور مینیاتوری از نو در مساحت تنها ۱۲ هزار کیلومتر مربع با سامانه حکمرانی پیشرفته دیجیتالی، نیروی کار خارجی سازماندهیشده، سامانه حملونقل عمومی، بنادر و پایانههای جدید مسافری، فضاهای شهری و اجتماعی جدید، دستکم ۷ ورزشگاه با بالاترین استانداردهای جام جهانی، صدها هتل و مرکز خرید و هزاران فروشگاه، کافه، امکانات ورزشی، کلینیک و بیمارستان و مقاصد توریستی انجامید.
به این ترتیب کشوری ۲.۹ میلیون نفری که کمتر از ۱۰ درصد جمیعت آن قطریتبار هستند و تنها ۱۵ درصد (معادل ۴۳۵ هزار نفر) تابعیت قطری دارند با اتکا به صادرات دومین ذخیره گازی کره زمین - به طور مشترک با ایران - طی ۱۵ سال به طور میانگین هفتهای بیش از یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار هزینه کرده است در حالی که ادعای خود مقامات قطری هفتهای ۵۰۰ میلیون دلار است. یعنی آنها تنها در بخش هزینه، مقیاسی ۵ برابر ۴ میزبان جامجهانی پیش از این کشور یعنی روسیه، برزیل، آفریقای جنوبی و آلمان داشتهاند.
وقتی پیروزیهای فوتبالی این شیخنشین در سطح آسیا را حاصل یک حرکت عظیم همهجانبه در ابعاد جهانی در نظر بگیریم، میبینیم تیم ملی قطر کار چندان خارقالعادهای هم انجام نداده است. با دانستن این مقیاس بیسابقه از انگیزهها و آمادهسازی، جام هجدهم فوتبال آسیا را حتی قبل از آغاز، باید به معنای اخص کلمه یک پدیده قطرواره برشمرد که نمیتوانست نتیجهای جز هدف مورد نظر قطریها داشته باشد.
عنابیهای خاکستری
عنابیها که ضعیفترین تیم جامجهانی پارسال بودند، این بار با تکیه بر همان ستارههای ۵ سال پیش در امارات ۲۰۱۹ که به غیر از اکرم عفیف دیگر هیچیک فروغ گذشته را نداشتند و احتمالا با ضعیفترین عملکرد ممکن توسط یک قهرمان، جام آسیایی را دوباره بالای سر بردند.
هر چند فینالیست شدن و حتی قهرمانی در ۲ دوره متوالی در عمر این مسابقات با قدمت ۷ دههای چیز بیسابقهای نبوده و ژاپن ۲۰۰۴ آخرین نمونه بوده است اما کسی به یاد نمیآورد که تیمی با حداقل تغییرات و با این افت فاحش عملکرد مجددا فینالیست و قهرمان شود، خصوصا که همهگیری کرونا و تغییر میزبانی از چین به قطر باعث افزایش فاصله بین امارات ۲۰۱۹ و این دوره از ۴ به ۵ سال شده بود. حتی در فاصله جام ۲۰۰۴ چین با جام ۲۰۰۷ ، به میزبانی ۴ کشور جنوب شرق آسیا که فاصله بین ۲ دوره به ۳ سال کاهش یافته بود، باثباتترین تیمهای ملی قاره مثل ایران و عربستان نیز دستخوش جوانگرایی و تغییرات قابل توجهی شده بودند. درباره قطر با وجود تاثیری که مشعل برشم دروازبان و لوکاس مندز، مدافع برزیلیتبار به عنوان چهرههایی جدید و موثر در عقب زمین داشتند اما کماکان بازی تیم عنابی روی کاکل اکرم عفیف در جناح چپ، کاپیتان حسن الهیدوس در جناح راست و معز علی در نوک پیکان حمله میچرخید.
نمیتوان گفت قطر در آسانترین گروه قرار داشت اما تیم مارکز لوپس، سرمربی اسپانیایی جدید در ۷ مسابقه مسیر قهرمانی فقط یک بار با یکی از ۵ قدرت اصلی قاره آسیا - که در جامهای جهانی اخیر نیز حضور داشتهاند - مواجه شد و آن هم مصاف با ایران در مرحله نیمهنهایی بود.
میزبان در مسیر قهرمانی از لبنان، تاجیکستان، چین، فلسطین، ازبکستان، ایران و اردن و معمولا با دشواری عبور کرد که دستکم در ۲ مسابقه مرحله یک چهارم نهایی و فینال، حرف و حدیثهای بسیاری درباره هماهنگی کادر داوری با قطریها وجود داشت. کنایههای کاتانچ، سرمربی ازبکها به برخورداری میزبان از همراهی داوری قبل و بعد از بازی با قطر که توسط مسؤول رسانهای ایافسی سانسور شد و واکنشهای عمومی اردنیها به تعیین سرنوشت بازی فینال با اعلام ۳ پنالتی سختگیرانه باورنکردنی در مسابقهای در چنین سطح برای میزبان، گویای این بود که افکار عمومی به دخالت معادلاتی ورای فوتبال به نفع قطر باور داشت.
***
بازگشت حماسی فوتبال بیدفاع ایرانی
یکی از مهمترین وجوه فنی جام هجدهم، بازگشت دوباره نمایشهای کلاسیک «فوتبال ایرانی» به میادین آسیایی به لطف یک کادر فنی ایرانی بود؛ پدیدهای که دستکم ۲ دهه در سطح ملی مشاهده نشده بود.
فوتبال ایرانی بیش از آنکه یک سبک مشخص از فوتبال باشد، تعبیری است از نوعی رویکرد هجومی و حماسی توأم با هنرنماییهای فردی در این ورزش که هر ازگاهی با نسلی طلایی ظهور میکند. نکته اینجاست که فوتبال ایرانی اگرچه برآمده از دوران آقایی فوتبال ایران بر آسیا در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ است و نسخههای مختلف آن نیز در سالهای بعد از انقلاب با نتایج خوبی همراه بوده اما این یک اصل کلی نبوده و در مقاطعی این رویکرد هنرمندانه و حماسی خاص به بازی زیبا، به شکست منتهی شده است.
اتفاقا آخرین نسخه درخشان فوتبال ایرانی، تحت هدایت یک سرمربی خارجی - و البته بزرگترین چهره از این دست که تاکنون فوتبال ما به خود دیده یعنی میروسلاو بلاژویچ، سرمربی صاحب سبک کروات با مدال برنز جامجهانی ۱۹۹۸ - به نمایش درآمد اما به شکست و ناکامی در صعود به جامجهانی ۲۰۰۲ به رغم زیباترین بازیهای دوران معاصر منتهی شد.
امیر قلعهنویی از یک سال پیش که تیم ملی را برای دومین دوره تحویل گرفت، فرصت را برای مطرح ساختن شعار بازگشت فوتبال ایرانی مناسب دید، بویژه که به رغم موفقیتهای نسبی مستمر تیم ملی به مدت یک دهه عمدتا تحت هدایت کیروش، سبک بازی محافظهکارانه و دفاعمحور ایران، باعث دلزدگی هواداران شده و نوستالژی بازیهای هجومی قدیم را زنده کرده بود. کادر فنی داخلی جدید و جوان تیم ملی، فوتبال ایرانی را به یک رویکرد هجومی، جناحی و مالکانه تعبیر کرد که مشخصه اصلی دهه موفق مربیگری قلعهنویی در باشگاههای داخلی بود. با این حال کارنامه منفی او در دوره نخست هدایت تیم ملی (۱۳۸۵ تا ۱۳۸۶) بویژه در ارائه یک سبک زیبای بازی آن هم با وجود در اختیار داشتن آخرین نسل طلایی فوتبال ایران پیش از نسل فعلی، شک و تردیدهایی را درباره قابلیت او و دستیارانش در تحقق شعار خود به وجود آورده بود. جام ملتهای آسیای ۲۰۲۳ همان قدر که آزمونی بود برای قلعهنویی تا به انتظار ۴۸ ساله ما برای آقایی در آسیا پایان دهد، از منظر احیای فوتبال ایرانی نیز چالشی مهم برای او محسوب میشد.
میتوان گفت او و کادر فنیاش به طور نسبی در وفاداری به رویکردشان موفق بودند اما در شکل دادن یک سبک تمامعیار فوتبال ایرانی به نام خودشان ناکام نشان دادند. تیم ملی تحت هدایت قلعهنویی، مدیریت عمومی بهتری نسبت به قبل داشته و فوتبالی تهاجمیتر توأم با موقعیتسازیهای بیشتری ارائه میدهد اما در عمق نظری و اصالت عملی کاستیهایی جدی دارد.
از منظر نتیجهگیری، میتوان عملکرد تیم قلعهنویی را مشابه کسب مقامهای تکراری سومی و رسیدن به جمع ۴تیم برتر توسط تیمهای ملی مختلف پس از انقلاب اسلامی در جامهای ۱۹۸۰، ۱۹۸۸، ۱۹۹۶، ۲۰۰۴ و ۲۰۱۹ دانست. به این ترتیب قلعهنویی در کسب بهترین نتیجه ممکن در جام ملتهای آسیا با سرمربیانی چون حسن حبیبی، محمد رنجبر، پرویز دهداری، محمد مایلیکهن، برانکو ایوانکوویچ و کارلوس کیروش شریک است.
بازی با ژاپن، نمایشی تاریخی از شکوه فوتبال ایرانی در یک میدان بزرگ و مقابل تیمی در کلاس جهانی بود که میتوان گفت از زمان پیروزی تیم ملی برابر جمهوری ایرلند در تهران در مقدماتی جامجهانی ۲۰۰۲ در پاییز ۱۳۸۰ یا حتی نمایش درخشان تیم ملی مقابل آلمان، نایبقهرمان جهان در دیدار دوستانه ۱۳۸۳ در ورزشگاه آزادی بیسابقه بود. هر دوی آن نمایشها به نام سرمربیان کروات ثبت شده بود، حال آنکه این بار یک سرمربی ایرانی، به قول خبرنگاران ژاپنی بهترین تیم آسیا را در یک نیمه دوم توفانی نابود میکرد. با این حال همان قدر که میتوان از تحولی که کادر فنی ایرانی در فرصت تقریبا یک ساله در روش بازی تیم ملی بهوجود آورده و حتی از نتایجی که به دست آورده دفاع کرد، نمیتوان از این واقعیت چشم پوشید که پروژه «فوتبال ایرانی» آنها بشدت بیدفاع است.
مهمتر از شکست از قطر در مرحله نیمهنهایی و تکرار قصه نیم قرن گذشته فوتبال ملی ما مبنی بر نرسیدن به فینال جام آسیایی، این است که هنوز نمیتوان به طور اخص کلمه تیمی را که تقریبا تمام بازیکنان اصلیاش محصول دوران طولانی کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی بودهاند، تیم قلعهنویی دانست. او یک سال وقت داشت گزینههای جدیدی برای ترکیب اصلی پیدا کند اما در حساسترین بازیهای این دوره مقابل سوریه، ژاپن و قطر، همان ستارههای تقریبا پا به سن گذاشته جام ملتها و جامجهانی قبل را به زمین فرستاد.
از آن بدتر چشم بستن او بر حفرههای عمیقی بود که به دنبال پا به سن گذاشتن بازیکنان عقب زمین، همچنین تغییر رویکرد از بازی بسته به هجومی در خط دفاعی به وجود آمده بود. چگونه میتوان با اتکا به دفاعی سست، یک بازی هجومی بینقص ارائه داد، حال آنکه در دوران معاصر، حتی بزرگترین تیمهای ملی جهان نیز به خاطر حساسیت نتایج بینالمللی و فرصت کمی که برای تمرین ساخت بازی دارند، همواره یک مبنای تاکتیکی دفاعی و محافظهکارانه را اختیار میکنند.
دریافت گل در ۵ مورد از ۶ مسابقه ایران در جام ملتهای ۲۰۲۳ حتی از تیمهایی مثل فلسطین و سوریه با آمار گلزنی بسیار پایین، دادن موقعیتهای غیرعادی به تیمهای کوچک و متوسط حتی مثل هنگگنگ (ضعیفترین تیم جام) و در نهایت از هم پاشیدن شیرازه دفاعی تیم در حساسترین زمان مقابل قطر، نمرات بدی در کارنامه دفاعی و تاکتیکی کادر فنی در این دوره به جا گذاشت.
بدتر از آن دفاع بد کادر فنی از عملکردشان است. این نشان میدهد سرمربی تیم ملی و دستیارانش هنوز نتوانستهاند به یک مبنای نظری منسجم و قابل دفاع درباره سبک فوتبالی که ارائه میکنند دست یابند. توجیهات نابجا و نامناسب شخص امیر قلعهنویی در نشستهای مطبوعاتی بعد از مسابقات بویژه ۳ بازی آخر، توسط دهها رسانه بینالمللی ثبت و ضبط شد.
او به غلط اصرار داشت فوتبال هجومی مدنظرش هزینههایی دارد حال آنکه در قرارداد او هیچ تعهدی مبنی انجام فوتبال هجومی به چشم نمیخورد و از آن مهمتر در مهمترین رقابت قارهای ۹۰ میلیون ایرانی چشم انتظار بهترین نتیجه ممکن برای تیم ملی کشورشان بودند نه بیشترین هزینه ممکن.
عجیبترین دفاع قلعهنویی از خط دفاعش اما پس از شکست مقابل قطر بود. او در مواجهه با خبرنگاران داخلی و خارجی به شکلی متناقض در حالی که تقصیر باخت را به گردن میگرفت و عذرخواهی نیز میکرد، مسؤولیت خود درباره ضعف دفاعی آشکار تیم ملی را نمیپذیرفت.
عجیب آنکه پس از ترک سالن توسط سرمربی ایران، این سرمربی اسپانیایی قطر بود که در مقابل رسانههای بینالمللی به تشریح نحوه بهره بردن از شکافهای دفاع کند و پا به سن گذاشته تیم ملی ایران با مهاجمان سرعتی و چابک پرداخت. وقتی نقطه ضعف بزرگ تیم ما در این سطح لو رفته و رقبا آشکارا در موردش صحبت میکنند، انکار آن اشتباهی بزرگ است.
خوشبختانه قلعهنویی با تمدید قراردادش برای صعود به جامجهانی ۲۰۲۶ هنوز فرصت دارد با رفع این نقصان، سبک فوتبال ایرانی مورد نظرش را تکامل بخشد و به نام خود سند بزند.
***
وار گوارای میزبان
سامانه کمکداور ویدئویی موسوم به «وار» که یک راهکار پیشرفته و فناورانه از سوی فیفا برای کمک به قضاوت دقیق مسابقات است، در جام آسیایی ۲۰۲۳ تبدیل به یک بحران ناگوار برای مشروعیت داوریها در ۷ ورزشگاه میزبان این دوره شد.
این موارد شامل ۱۲ مرتبه تایید یا رد گلها توسط وار، ۲۲ مرتبه تایید یا رد پنالتیها و ۷ مرتبه تغییر کارت زرد به قرمز یا برعکس میشد. با این حال به نظر نمیرسد وار کمکی به افزایش صلاحیت داوران آسیایی از منظر هواداران و بازیکنان کرده باشد.
این دوره دومین بار پس از جام ملتهای ۲۰۱۹ از کمکداور ویدئویی استفاده شد اما استفاده از سامانه آفساید نیمهخودکار برای نخستین بار بود. گل پیروزی مشکوک به آفساید قطر به ایران در دیدار نیمهنهایی توسط همین سامانه تایید شد.
کارشناسان و مفسران کشورهای مختلف بویژه در شبکههای عرب زبان به کرات مبهم بودن نحوه مدیریت تیم اتاق کمکداوران وبدئویی ایافسی را تحت عنوان «تیم پشت پرده داوری» زیر سوال بردند.
مرتضی امینی، کارشناس سرشناس ایرانی شبکههای ورزشی کشورهای عربی یکی از کسانی بود که در اینباره پیش از دیدار نیمه نهایی هشدار داد. او در گفتوگو با «وطن امروز» این پرسش را مطرح کرد که چرا نباید هویت، سابقه و ملیت کارکنان و داوران مستقر در اتاق سامانه وار مثل ۴ داور میدان مسابقه از قبل اعلام عمومی شود. به گفته او، نحوه دخالت وار در این جام در تصمیمات داور میدان به شکلی بود که گویا این سامانه داوری اصلی است نه کمکداور ویدئویی. اوج بدبینی به وار در مهمترین و آخرین مسابقه جام شکل گرفت؛ جایی که مانینگ، داور چینی برای نخستین بار در تاریخ تورنمنتهای معتبر جهان، ۳ پنالتی در یک فینال به نفع یک تیم (قطر) اعلام کرد که ۲ مورد به کمک وار بود.
***
شور فروخفته فلسطینی
برای ناظرانی که هر ۲ رویداد ورزشی بزرگ ۱۵ ماه اخیر در این شبهجزیره گازی کوچک جنوب خلیجفارس را تجربه کردهاند، حال و هوای جام آسیایی بسیار نزدیک به جامجهانی بود. طبیعتا زمستان امسال، تعداد کمتر کشورهای شرکتکننده - تقریبا نصف ملتهای حاضر در جامجهانی با در نظر گرفتن امثال هنگکنگ، قرقیزستان و بحرین که فاقد جمعیت و هوادار آنچنانی فوتبال هستند - باعث شده بود کوی و برزن دوحه و محیط ورزشگاهها مثل پاییز پارسال نباشد.
این بار هم میزبان بخوبی از ظرفیت هواداران رنگارنگ با ملیتهای مختلف برای تبلیغ برند جهانی خود و حمایت تصنعی از فلسطین برای تبلیغ برند عربی خود استفاده کرد.
با این حال باید اعتراف کرد برخلاف جامجهانی که تیمهای ملی مراکش، الجزایر و تونس و هواداران عرب، شور حمایت از فلسطین را از متن پرمخاطبترین رویداد بینالمللی همهگیر کرده بودند، این بار این شور به رغم حضور موفق و پرسر و صدای تیم ملی فلسطین در قطر ۲۰۲۳ کاملا فروکش کرده بود. آن هم در روزهایی دشوار که مردم غزه تحت حملات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی نیاز مبرم به حمایت بویژه از سوی همنوعان مسلمانشان داشتند. به نظر میرسد دولتهای کشورهای عربی میزبان و شرکتکننده بشدت مراقب بودند تا شور حمایت مردمی از فلسطین در جریان جام آسیایی کنترل شود تا مبادا آنها به خاطر سازش با رژیم صهیونیستی و به خاطر موضع منفعلانه در مقابل جنایات اسرائیل در غزه مورد فشار ملتهایشان قرار گیرند.
با وجود حرکت قابل تمجید حسن هیدوس، کاپیتان تیم ملی قطر در سپردن مراسم ادای سوگند نماینده بازیکنان در افتتاحیه مسابقات به همتای فلسطینی خود و آزاد گذاشتن استفاده از پوشش نمادین فلسطینیها یا همان چفیه توسط بازیکنان و روی سکوها، در سطح عمومی و رسانه، شاهد کمترین مشارکت بازیکنان و هواداران عربی در حمایت از فلسطین بودیم، حتی فلسطینیهای ساکن دوحه و هزاران هوادار فلسطینیتبار اردن نیز در این مورد بسیار سرد عمل کردند.
******
آیا با قهرمانی قطر میتوان ادعا کرد این کشور در شاخصههای توسعه از فوتبال ایران پیش افتاده است؟
ما و رنکینگ فیفا و خودتحقیرها
باربد بهراد: همیشه خراب کردن، بد دیدن، غر زدن و آیه یأس خواندن، سادهتر از ساختن، خوشبینی، امیدواری و دلگرمی است؛ درست شبیه فوتبال. سادهترین کار برای مربیانی که تازه در آغاز مسیر هستند، ساختن تیمهای تدافعی است. تیمهایی که ۹۰ دقیقه با همه توان دفاع میکنند و چشم به ضد حملات میدوزند. نه اینکه این کار ساده و آسان باشد، هرگز! اما اگر قرار باشد با تیمی هجومی مواجه شود، با دفاع چند لایه اتوبوسی، به مراتب کار سادهتری است. این مقدمه لازم بود تا برسیم به بررسی وضعیت فوتبال ایران در خاتمه جام ملتهای آسیا. ما همانند چند دهه گذشته، متاسفانه قهرمان این تورنمنت نشدیم و قطر میزبان برای دومینبار متوالی موفق شد جام را در خانه بالای سر ببرد. اما از این قهرمانی قطر و ناکامی ایران در رسیدن به فینال، چه چیزهایی را میشود استنباط کرد؟
قطر به عنوان کشوری که با هرگونه صندوق رای و اصول اولیه دموکراسی و جمهوریت به هر شکل و نوع ممکنی غریبه است، آیا به واسطه این قهرمانی میتواند الگویی صحیح در حوزه توسعه معرفی شود؟
موفقیت قطر که از جمعیت ۲.۵ میلیون نفریاش، به زور ۸۰۰ هزار نفر بومی و تمام قطری محسوب میشوند، در زمینه توسعه در حوزههایی همانند رسانه، ساخت ورزشگاههای مدرن و حتی داشتن خطوط هواپیمایی عالی در سطح جهان، بدیهی و مبرهن است و لازم به واگویی دوباره ما نیست اما تعمیم قهرمانی این کشور در فوتبال به سایر حوزهها و جمع زدنش با موارد مذکور هرگز دلیلی بر ارائه یک الگوی مناسب برای همه کشورها نیست. بحث را در همین ورزش حفظ میکنیم و به سایر حوزهها سرک نمیکشیم که صدالبته اگر قصد قیاس در همه حوزهها باشد، باید قدرت فرهنگ، نیروی انسانی، امور نظامی و حتی همه ورزشها جز فوتبال را یک به یک در جدول قیاس قرار داد و دست آخر گفت چه کسی موفقتر است. در این متون به هیچوجه ارادهمان این مقایسه نیست و تنها قرار است درباره فوتبال صحبت کنیم.
کشور قطر یک دهه قبل با تبانیای که اینک بر همگان ابعاد ناگفتهاش مکشوف شده، موفق شد میزبانی جامجهانی ۲۰۲۲ را از آن خود کند. این تنها یک اتهام نیست. برکناری بلاتر و پلاتینی از ریاست فیفا و یوفا به همین دلیل بود. حتی رقمهای رشوه داده شده از سوی رئیس قطری وقت کنفدراسیون فوتبال آسیا، «محمد بن همام» هم مشخص شد و کار به بیکاری و بیآبرویی او هم کشید. اما اگر از این موضوع عبور کنیم، حقیقتا قطر با درآمدهای پایدار از حوزه نفت و گاز و جمعیت کمی که اندازه یک ناحیه تهران است موفق به ساخت و سازهای بزرگی در کشور کوچکش شد. جامجهانی بسیار آبرومند و خوبی را هم برگزار کرد. آنها به واسطه همین زیرساختها، بعد از کنار کشیدن چین از میزبانی بازیهای جام ملتهای آسیا ۲۰۲۳، در بزنگاه مناسب، میزبانی این بازیها را عهدهدار شدند و بدون شک و تردید، همین میزبانی نقش بسزایی در قهرمانیشان داشت. فوتبالیها میدانند در اختیار داشتن یک ورزشگاه پر از هوادار در یک تورنمنت یک ماهه چه آپشن بیهمتایی به حساب میآید. البته منهای این امتیاز بزرگ، حقیقتا تیم ملی فوتبال قطر هم موفق شد در بازیهای بزرگ همانند دیدار با ایران و اردن، بسیار خوب عمل کند اما پرسش بزرگ و اساسی این است: به صرف همین قهرمانی، باید فوتبال قطر را بهتر و بزرگتر از فوتبال کشوری ۹۰ میلیون نفری همانند ایران دانست؟ آیا مدل قطر مدل بهتری از ماست؟ آیا باید بهگونهای تحقیرآمیز همه چیز را سیاه و تلخ دید و گفت با این دست فرمان، قطر مثلا یک دهه دیگر ما را میگیرد؟
چه کسی گفته قهرمانی جام ملتها بزرگترین و مهمترین تجلیگاه برای سنجش قدرت فوتبال کشورهای آسیایی است؟ اگر با همین فرمول پیش برویم، یعنی فوتبال کرهجنوبی با بیش از ۲۰ بازیکن تراز اول در فوتبال جهان، باید ذیل قطر باشد؟ قطر در ۱۰ سال گذشته ۲ مرتبه قهرمان جام ملتهای آسیا شده و کرهجنوبی حدود ۶ دهه رنگ فینال را هم ندیده است.
پس باید در پیشفرضهایمان برای یک نتیجهگیری کلانتر تجدید نظر کنیم. بدون هیچ شک و تردیدی، مهمترین فاکتور در توسعه فوتبال یک کشور، حضور در مهمترین آوردگاه جهانی این رشته است؛ یعنی حاضر بودن در جامجهانی و نتایج اخذ شده در این تورنمنت بزرگ. اگر امروز از پیشرفت کلان کرهجنوبی و ژاپن حرف میزنیم صرفا به واسطه همین مؤلفه مهم و بزرگ است. ایران به همراه کرهجنوبی و ژاپن و همچنین عربستان، چند دهه است یک پای مشترک حضور در جامجهانی به عنوان نماینده آسیا به شمار میرود.
حتی اگر یک کشور بخواهد از ۴ جامجهانی برگزار شده تنها در یکی حاضر باشد و از قضا در همان یک دوره، شگفتیساز شود و مثلا تا ۸ تیم برتر جهان پیش برود، نمیشود ادعای پیشرفت و توسعه فوتبال در این کشور را مطرح کرد. توسعه از مسیر پایداری میگذرد، به این معنا که نتایج دورهای نباشد. اگر جامجهانی را ملاک قرار دهیم، باید حضور در این تورنمنت به عنوان نماینده قاره، دائمی باشد و پلهپله نتایج اخذ شده در این تورنمنت، پیشرفت داشته باشد. با همین متر و معیار میشود پیشرفت در فوتبال را در تکتک کشورها نگریست. رنکینگ فیفا بر اساس همین شاخصها شکل گرفته است.
ژاپن در جایگاه نخست قاره کهن قرار دارد و تیم ملی فوتبال کشورمان هم با فاصله بسیار نزدیک در جایگاه دوم است. ما در این جام از سد ژاپن گذشتیم و اگر موفق به عبور از قطر میشدیم، هم اینک از حیث امتیاز، این جایگاه از آن فوتبال ایران بود.
فوتبالی که ما همه کم و کاستیهایش را میدانیم. ما هم میفهمیم قطر ورزشگاههای بزرگ و مدرنی ساخته است اما همه چیز ورزشگاه نیست. اگر چه ما هم در حد نیازمان در این چند دهه ورزشگاه مناسب نساختهایم اما یادمان نرود مهمتر از ساخت ورزشگاه، داشتن فوتبال و تماشاگری است که آن را پر کند. ورزشگاه بزرگ یادگار امام تبریز، ورزشگاه امام رضای مشهد، فولاد آرهنای اهواز، نقش جهان اصفهان و آزادی تهران، از بزرگترین ورزشگاههایی هستند که همواره در هنگام نیاز لبریز از تماشاگر شده است. از این رو باید عینک بدبینی را برداریم و مدعی نشویم ما در اینجا هیچ کاری برای فوتبال نکردهایم.
بیتردید نواقص وجود دارد که اگر نبود، دستور ساخت ورزشگاه بزرگ در پایتخت صادر نمیشد. نهتنها در تهران که باید در سایر استانهای کشورمان ورزشگاههای بزرگ و مدرن ساخته شود اما مهمتر از ورزشگاه که دست آخر با اختصاص یک بودجه میشود نهایت در طول ۱۰ سال، ۱۰ تایش را ساخت، پرورش فوتبالیست قابل از دل ۹۰ میلیون ایرانی است.
در این مورد قیاس ما با قطر حقیقتا ظلم است به دومین کشور برتر آسیا در رنکینگ فیفا. تعداد بازیکنهای برتر ما در تیمهای اروپایی موید این واقعیت است که فوتبال ایران، از قطر بسیار جلوتر است. صد البته نیروی انسانی و جمعیت هر کشور هم نقش بسزایی در این شاخص دارد. قرار نیست قطری که به اندازه یکی از استانهای کوچک ما است، به اندازه ما فوتبالیست برتر تربیت کند. این اشاره از آن جهت است که ملاک پیشرفت فوتبال در یک جامعه، تنها تعداد ورزشگاههای مدرن و بزرگ نیست. حتی قهرمانی در جام ملتها هم نمیتواند سندی بر برتری باشد. شاید مثال زدن کرهجنوبی و ژاپن برای فوتبال ما الگوی مناسبتری باشد اما یادمان نرود همین فوتبال ما در رده ملی در همه این سالها شانه به شانه این دو کشور حرکت کرده است.
زمانی میتوانیم بگوییم فوتبال قطر با این جمعیت دست به شاهکاری بزرگ و شگفتیآفرین زده است که در طول ۲۰ سال، ۵ مرتبه متوالی به جامجهانی صعود کند و در دل همین تورنمنت قادر به گونهای از رقابت باشد که در هفته آخر مرحله گروهی، شانس صعود داشته باشد؛ اتفاقی که در ۲ جامجهانی گذشته، عینا برای فوتبال ما رخ داد. فاصله ما با صعود از گروهمان در جام جهانی، تنها یک مساوی بود که متاسفانه حاصل نشد. از این رو باید حواسمان باشد یک قهرمانی در جام ملتها را دلیلی بر نتیجهگیری عظما در سایر حوزهها ندانیم که صد البته در همان فوتبال هم قهرمانی در جام ملتها مؤلفه اصلی پیشرفت محسوب نمیشود.
فوتبال ما در حوزههای زیرساختی تا امروز به هر مشقتی که بوده، توانسته حرکت رو به جلویی داشته باشد. اگر چه نواقص زیاد است و کار برای انجام فراوان اما اگر تیم ملی فوتبالمان، در همین تورنمنت هم قهرمان میشد، ما نمیتوانستیم ادعا کنیم حرکتمان تکمیل شده و به قله رسیدهایم.
قهرمانی در جام ملتهای فوتبال آسیا یکی از نیازهای اصلی فوتبال ایران است اما اگر قرار باشد بین این عنوان و صعود از گروهمان در جامجهانی یکی را انتخاب کنیم، بدون هیچ شک و تردیدی دومی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است.
ما در تمام این ۴ دهه همواره از تیمهای مدعی جام ملتها بودیم و بیشتر از هر کشوری به جمع ۸ تیم برتر صعود کردیم اما بهتر است مدیران بالادستی در برنامهریزیهای خود، به شکلی عمل کنند که هدفگذاری اصلیمان همان جامجهانی باشد. اگر به این مهم برسیم، بدون هیچ تردیدی فوتبالمان آن خودباوری بزرگ را به خودی خود به دست میآورد و سرانجام در یکی از این بازیهای بزرگ پای فینال، ما برنده میشویم.
این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که فوتبال یک رکن مهم از سیاستگذاری ورزشی ایران است. توسعه ورزشی در ایران به مراتب موفقتر از کشوری مانند قطر است و اساسا تفاوتهای جمعیتی و جغرافیایی باعث میشود مقایسه ایران و قطر از اساس غلط باشد. با این حال باید گفت ایران به واسطه عملکرد تیمها و کاروانهای ورزشی خود، یکی از ۳ قطب اصلی ورزش آسیا است و خوشبختانه نمودار حرکتی ایران در دهههای اخیر حاکی از رشد ورزش ایران و بویژه فوتبال است. درباره ورزش، فوتبال و سیاستگذاری و حکمرانی آن باید عالمانه و هنرمندانه سخن گفت و قضاوت کرد، نه با اهداف سیاسی به تحلیل خودخواسته رویدادهای ورزشی پرداخت.