احسان محمدی: قهرمان جام ملتها نشدیم اما هنوز فوتبال را دوست داریم و به جای سوگواری، وقتش است به سمت آینده برویم و با پسرهایی از همین سرزمین دوباره تیم ملی را از نو بسازیم. دیدار فینال بین اردن و قطر برگزار شد؛ دیداری که شاید حتی پیشگوها هم نمیتوانستند از آن بگویند. جایی که عقابهایی مثل ایران، عربستان، ژاپن و کرهجنوبی در آسمانش پرواز میکردند، چطور ممکن بود قطر و اردن فینالش را برگزار کنند؟ اما فوتبال همین است، با همین آخها و حیفها عاشقش شدیم، با لحظات درخشانی مثل نیمه دوم مقابل ژاپن، با ثانیههای مبهوتکنندهای مثل آنچه مقابل قطر رخ داد و تا ساعتها باورمان نمیشد مروارید قهرمانی اینطور از کف دستمان لغزید اما ما سزاوار قهرمانی بودیم، حتی وقتی دقایقی بازی از دستمان در رفت. ما شایسته ایستادن بر بام آسیا بودیم، حتی وقتی تیر دروازه هم سر ناسازگاری داشت. حق ما قهرمانی بود، حتی وقتی بیشترین موقعیت گل را خلق کردیم و هدر دادیم و... اما تمام شد، خاطره شد، از آن خاطرات تلخ و گزنده بسان کژدم، یادآوریاش به استخوان عاشقان ایران و فوتبال نیش میزند، تمام شد و به پشت سر تعلق دارد، باید از آن یاد بگیریم، چون زندگی ادامه دارد و فوتبال تمام نمیشود. این تیم ملی خیلیها را دوباره با فوتبال آشتی داد، این دستاورد اندکی نیست، تیم ملی دوباره نقطه وصل شد، عشق مشترک شد. اصلا همین که حال خیلیها از شکست بد شد، این یعنی با همه اختلاف نظرها ما هنوز تیمی داریم که میتوانیم پیرامون آن شادمان یا دلشکسته شویم. روزهای غم و شادی در فوتبال کم ندیدهام؛ اعتراف اگر کنم شکستهایی بوده که هنوز جایشان مثل یک زخم کهنه درد میکند. یادم نرفته، حتی دقیقه و ثانیهاش را حفظم اما هنر این است که از آنها درس بگیریم تا دوباره تکرارش نکنیم. در المپیک آتن وقتی جودوکاری از یونان شکست خورد، رو به خبرنگاری که با اصرار از او میخواست حرف بزند، با بغض گفت: «درسته مدال نگرفتم اما مادرم هنوز دوستم داره!» حالا وسط قضاوتهای تند و تلخ و وسط نیش و کنایههایی که وجود دارد، باید صبوری کرد و پذیرفت نقدهای درست را و باید تاب آورد تسویه حسابهای شخصی را و شاید بهترین جملاتی که میشود گفت این است: «درست است قهرمان جام ملتها نشدیم اما هنوز فوتبال را دوست داریم و به جای سوگواری وقتش است به سمت آینده برویم و با پسرهایی از همین سرزمین دوباره تیم ملی را از نو بسازیم و به مسابقات پیش رو فکر کنیم؛ به مقدماتی جام جهانی، به روزهایی که دوباره «تیم ملی» باید به میدان برود». هر صاحب قلم و کلامی، هر پیشکسوت و کارشناسی، هر مدیر و مسؤولی که دلش برای «ایران» میتپد، به قسمتی از راهحل تبدیل شود. این تیم ملی یک ملت است، همانطور که مردم در شادی و اندوهش شریکند، وقت آن است که دوباره از این تلخی گذر کنیم. ما باید دوباره بایستیم، حتی تنزخمی و خسته و دلخور و شکسته، باید دوباره سر پا بایستیم که هیچ راهی جز این نداریم، این کاری است که رقیبان ما هم میکنند. قطعا نقدهای صریح و حتی گزنده را باید پذیرفت، شنید و ایستاد... ما ایرانیم. از پس قرنها رنج و جنگ به اینجا رسیدهایم، از این تلخی هم گذر میکنیم، با هم گذر میکنیم و یک روز کنار هم جشن میگیریم که شعار ما در روزهای پیروزی و ناکامی تا همیشه این است: «تا پای جان برای ایران».