printlogo


کد خبر: 277252تاریخ: 1402/12/1 00:00
الزامات تولید «روایت پیشرفت» چیست؟
داستان پیش ‌رفتن
مسؤولان بیشتر از توده‌های مردم باید به پیش ‌رفتن اعتقاد داشته باشند

«روایت پیشرفت» که از جمله موضوعاتی است که همواره در محافل نخبگانی مطرح شده است، این روزها همزمان با نزدیک‌ شدن به روزهای انتخابات، بیش ‌از پیش مورد توجه کارشناسان و فعالان این عرصه قرار گرفته است. تأکید روایت پیشرفت عمدتاً بر این موضوع متکی است که جمهوری اسلامی ایران در زمینه‌های مختلف پیشرفت‌هایی داشته است اما جامعه آنچنان که باید از آن آگاه نیست. برای رفع عدم اطلاع عمومی کافی از پیشرفت کشور نیز ایده‌های مختلفی مطرح شده است که می‌توان به اردوهای روایت پیشرفت، پروژه ایران 20، پروژه شنبه‌های انقلاب، کتاب‌های روایت پیشرفت و جایزه ملی روایت پیشرفت اشاره کرد.
حال سؤال اصلی ما در این نوشتار این است: در روایت پیشرفت باید به چه مواردی توجه کرد؟ 
در واقع مساله روایت، ایجاد تصویر مشخص از یک وقوع، در ذهن جامعه مخاطب است. روایت در چگونگی برقراری ارتباط و درک از جهان، نقش محوری دارد و به نظر می‌رسد داستان‌ها ابزار اولیه‌ای هستند که ما به ‌وسیله آنها از جهان پیرامون‌مان، معنی می‌سازیم. ذیل همین رویکرد معناسازی، هدف روایت پیشرفت نیز عیان می‌شود، بر این‌ اساس اگر شما نتوانید در ذهن مردم جامعه خودتان تصویر قدرتمندی به وجود بیاورید، اگر در اوج قدرت هم باشید شکست می‌خورید. مانوئل کاستلز، نویسنده کتاب «شبکه‌های خشم و امید» در این باره تأکید می‌کند جنگ قدرت بنیادین «نبرد برای ساخت معنا در ذهن مردم» است.
لذا روایت پیشرفت در گام نخست می‌کوشد در ذهن جامعه، معنا خلق کند. گام دوم روایت پیشرفت که از جمله مهم‌ترین وظایف حاکمیت و دولت در شرایط موجود است، اینکه می‌تواند در کنار ساختار رسمی و بروکراتیک، یک فضای موفقیت شکل گیرد. تأکید این نوع نگاه بر این محور است که برخی شجاعت ورود و انجام برخی کارها را جهت آزمون ‌و خطا داشته باشند و الگوی خودشان را پیش ببرند.
مساله روایت از آن ‌جهت حائز اهمیت است که به کنش جمعی ختم می‌شود. 
نخستین نکته‌ای که باید در روایت پیشرفت بدان توجه کرد این است که روایت پیشرفت تفاوت ماهوی با اطلاع‌رسانی و گزارش پیشرفت دارد. اغلب زمانی که از روایت پیشرفت بحث به میان می‌آید، ذهن مسؤولان یا رفتار دستگاه‌های امر به سمت ارائه گزارش می‌رود. البته این مسیر راحت‌ترین رفتار با مساله پیشرفت است، یعنی یک دستگاه در یک نشست خبری یا یک گزارش سازمانی عملکرد خود را مثلاً در یک سال گذشته ارائه می‌کند و فکر می‌کند در حال روایت پیشرفت است. جالب‌تر آنکه عمده این رفتارها را در دهه فجر شاهد هستیم و آن هم بیشتر از منظر بیان دستاوردها از منظر سیاسی است! اما باید دانست روایت پیشرفت با گزارش پیشرفت متفاوت است. اینکه دولتمردان ما قصد گزارش‌دهی داشته باشند امری مرسوم است و نفی نمی‌شود اما نام آن را روایت پیشرفت نگذاریم.
نکته مهم بعدی که باید بدان توجه کرد، مساله روایت و خبررسانی است. اغلب مدلی که برای روایت به کار برده می‌شود، رویکردی خبری دارد. یعنی یک دستگاه‌، تصور می‌کند صرف اینکه اطلاع دهد به نقطه‌ای از پیشرفت دست ‌یافته‌، روایت انجام شده است. اما روایت از مساله خبررسانی فراتر می‌رود و به لایه تصویرسازی، زمینه‌ها و تبعات ورود می‌کند.
یکی از مشکلات اصلی ما در موضوع روایت این است که قصه نداریم. نظریه‌های روایت بر این مساله تأکید می‌کنند که روایت با قصه ساخته می‌شود. کلود لوی اشتراوس، انسان‌شناس فرانسوی به اهمیت تضاد در ایجاد ساختار روایی اشاره می‌کند و می‌گوید: «داستان‌ها با مطرح‌کردن نزاع میان 2 عنصر یا کیفیتی که شخصیت‌ها باید آن را حل کنند، از یک مرحله ‌به‌ مرحله بعد حرکت می‌کنند. این جنگ میان دو طرف، به روایت، سازمان می‌بخشد. این راهبردی است که گاردین (1991) به آن اشاره و تفسیر می‌کند که چطور جنگ میان 2 طرف به تمام گزارش‌های جنگ خلیج ‌فارس در مطبوعات سال 1991 بریتانیا شکل می‌داد. غرب به‌صورت خوب و عراق به‌عنوان بد معرفی می‌شدند. در حالی ‌که غرب «رهنمودهای گزارشگری» و «توصیه‌های مطبوعاتی» داشت، عراق از «سانسور» و «پروپاگاندا» استفاده می‌کرد و اینچنین غرب در موضع برتری نسبت به عراق قرار گرفت.
سؤالی که پیش می‌آید این است: آیا صرفاً مردم مخاطب روایت پیشرفت هستند؟ باید اقرار کرد ما در حوزه فرهنگی در یک وضعیت فعال قرار نداریم. از جمله تبعات این وضعیت هم این است که دقیق نمی‌توانیم موقعیت و تصویر خودمان را در جهان ترسیم کنیم و ببینیم در کجا هستیم تا بتوانیم ارزیابی درست‌تری از موقعیت خود داشته باشیم. گاهی وقتی از مساله پیشرفت صحبت به میان می‌آید، تصور «مردم ناآگاه» در برابر «مسؤولان هوشمند» به وجود می‌آید اما واقع مساله آن است که اغلب ریشه مساله عدم اعتماد در این زمینه به مسؤولان بازمی‌گردد، لذا مخاطب جدی روایت پیشرفت، مسؤولانی هستند که آگاهی کمتری نسبت به شرایط پیشرفت کشور دارند. روایت چالش نوآوران، نخبگان، تولیدکننده‌ها و... نیز در اغلب کتاب‌هایی که با محوریت روایت پیشرفت نوشته شده، آمده است. کتاب‌هایی چون «سلول‌های بهاری»، «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن»، «عملیات احیا» و... همه به این موضوع اذعان کرده‌اند که بخشی از انرژی قشر پیش‌برنده جامعه صرف پر کردن چالش‌های جدی ذهن مسؤولان می‌شود. از این‌ جهت روایت پیشرفت، 2 زاویه برخورد دارد، زاویه نخست آن این است که مسؤولان نسبت به ظرفیت کشور در عرصه‌های مختلف آگاه شوند. نکته دوم هم این است که مسؤولان به توانمندی‌ها و پتانسیل نخبگان کشور اعتماد کنند.
رهبر معظم انقلاب در سخنان نوروزی سال 1400 فرموده بودند: به توانمندی‌های داخل معتقد باشید. بعضی‌ها هستند داخل را اصلاً قبول ندارند؛ همان حرف قدیمی را می‌گویند که در داخل، فقط لولهنگ را می‌توانند [بسازند]؛ نمی‌دانند در داخل چه خبر است ... خود این رئیس‌جمهور به جوان‌ها معتقد باشد. مردمی باشد. امیدوار باشد؛ آدم مأیوس و بدبین و با نگاه تلخ به آینده و تاریک به آینده نباشد.
ایشان همچنین 27 مهر 1401 در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر تحصیلی فرموده بودند: یک روزی، یک آقایی گفته بود که ما از لحاظ سلاح در مقابل آمریکا صفر هستیم، می‌تواند مثلاً در یک ساعت فلان [ضربه را بزند]؛ من اینجا گفتم که یک تور گردشگری بگذارید این آقایان بروند سلاح‌های نظامی ما را ببینند، این صنایع تسلیحاتی ما را ببینند تا از این اشتباه بیرون بیایند.
بر این اساس به نظر می‌رسد بیش از مردم، این سیاستمداران و دولتمردان هستند که باید از پیشرفت‌های واقعی جمهوری اسلامی آگاه شوند.
همچنین باید بدون هیچ پرده‌پوشی‌ای گفت مساله روایت پیشرفت با روایت پسرفت گره ‌خورده است و تأکید کرد روایت پسرفت با روایت ضعف تفاوت دارد. روایت پسرفت در واقع به ترسیم مسیر و الگوی پیشرفت می‌پردازد. ما برای ‌آنکه تصویر یک پیشرفت را در ذهن مخاطب برجسته کنیم، نیاز داریم از شکست‌ها و عامل شکست حرف بزنیم. همچنین تلقی دیگری وجود دارد که روایت پیشرفت، روایت محصول به ‌دست ‌آمده است. خیر! این مدل نگاه بسیار دارای اشکال است. روایت پیشرفت، داستان قهرمانی است که با همه شکست‌ها توانسته یک محصول را شکل دهد. روایت حضور جمعی افرادی است که با همه موانع توانسته‌اند به یک دستاورد دست پیدا کنند.
گاهی تلاش یک مجموعه برای دستیابی به یک محصول یا نقطه با شکست مواجه می‌شود؛ در اینجا برای ما تجربه اهمیت پیدا می‌کند. لذا «مسیر پیش رفتن» به ‌سوی محصول دارای یک تجربه و الگوی منحصربه‌فرد از اهمیت برخوردار است، پس ما در بسیاری از روایت‌های پیشرفت، باید روایت جلو رفتن و پیش رفتن را بیان کنیم. همچنین باید تأکید شود که روایت پیشرفت، روایت جامعه پیشرفته نیست؛ ممکن است شما در جامعه‌ای زندگی کنید که مشکلات بسیاری شما را احاطه کرده باشد ولی یک فردی توانسته از نقطه «الف» به نقطه «ب» برود، پس روایت پیشرفت اینجا یعنی روایت پیش رفتن نه روایت پیشرفته بودن! اساسا ما روایت پیشرفت را باید برای روایت پسرفت‌ها بگوییم و همه تلاش این باشد که جامعه مخاطب بداند روایت پیشرفت به دنبال بهانه است که پسرفت‌ها را حل کند. نمونه خوب این مدل روایت فیلم سینمایی «منصور» است. این فیلم از لحظه آغاز تا واپسین دقایق، در حال روایت پسرفت‌هاست، در حالی ‌که می‌خواهد از دل همه این پسرفت‌ها، به شما یک روایت پیشرفت را نشان دهد و بگوید پسرفت‌ها در زیر سایه پیشرفت حل می‌شود. 
در  نهایت اینکه برابر روایت پیشرفت، «روایت ضعف» و «روایت فلاکت» قرار دارد. این مدل روایت‌ها، چندان از ذهن ما دور نیست و همه ما روزانه با آن درگیر هستیم. نگاه جهان‌ سومی به خود و اینکه ایران همواره در افول بوده است، برآیند کلان این نوع نگاه است. در سطح خرد نیز این مساله در جریان است، خاطرم هست که روزهای نخستین که جنگنده کوثر رونمایی شده بود، یکی از کارکنان نیروی هوایی (که ارتباطی با  فرآیند ساخت نداشت) تأکید فراوانی داشت که این جنگنده مونتاژ F5 است. اینکه شما در یک مجموعه این قدرت را نداشته باشید که مسؤولیت دستاوردهای خود را بر عهده بگیرید، ناشی از غلبه روایت ضعف بر شماست. 

Page Generated in 0/0079 sec