کیوان امجدیان: یکی از اتفاقات مهمی که در جنگ غزه پیش آمد و هیچکس نتوانست منکرش شود، فرو ریختن هیمنه رسانهای صهیونیستها بود؛ هیمنهای که با سالها تلاش تبلیغاتی به دست آمده بود و نشان میداد بزرگترین، قدرتمندترین و بانفوذترین شبکه سراسری رسانهای در کل دنیا متعلق به صهیونیستهاست.
به این 3 کلمه خوب دقت کنید؛ 3 کلمهای که برای چیدن آنها کنار یکدیگر کلی فکر شده بود: «بزرگترین، قدرتمندترین و بانفوذترین».
دلیل اینکه میگوییم این 3 مورد حساب شده کنار یکدیگر قرار میگیرند این است که حتی همین حالا با وجود تمام اتفاقات پیش آمده در جنگ غزه، میشود این را پذیرفت که صهیونیستها بزرگترین شبکه رسانهای دنیا را دارند. برای اثباتش هم کافی است یک اسم رمز را تکرار کنی: «مرداک».
اسم مرداک را خیلی از مردم شنیدهاند اما همیشه آنقدر اطلاعات حاشیهای درباره او دادهاند که خیلیها ممکن است ندانند رابطه مرداک با ماجرای غزه چیست. پس بیایید یک بار خلاصه و شسته و رفته دلیل این را که میگویم او بزرگترین شبکه رسانهای دنیا را دارد، با نگاهی به زندگیاش اثبات کنیم.
«روپرت مرداک» یا «مرداخ» یا «مردوخ» که 7 سال دیگر 100 ساله میشود، یک سرمایهدار آمریکایی است که در خانوادهای یهودی متولد شد. پدر بسیار ثروتمند او صاحب یک روزنامه پرتیراژ در ملبورن بود.
مرداک که از همان دوران کودکی با روزنامهنگاری آشنا شده بود، به بریتانیا رفت و در کنار درس خواندن 2 سال با روزنامه انگلیسی دیلیاکسپرس همکاری کرد.
مرداک پس از مرگ پدرش، در ۲۱ سالگی مدیریت روزنامه پدر را در دست گرفت و از آنجا بود که ایده سلطه رسانهای بر جهان را کلید زد. با روشهایی نه چندان اخلاقی از جمله بیکار کردن بسیاری از اهالی رسانه، گسترش دروغ و شایعات و... رقبا را کنار زد. خرید اغلب رسانههای کوچک استرالیا و بعد روزنامههای مهمی مانند ساندیتایمز و دیلیمیرور نخستین نقطه مهم هدفگذاری او بود.
مرداک برای روزنامههایش یک الگوی تازه را به وجود آورد. او به جای تمرکز بر مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که اتفاقا همه رسانهها فکر میکردند مهمترین حوزههای مورد علاقه جامعه در آن مقطع هستند، سراغ پوشش بسیار زیاد بخشهای ورزشی و فرهنگی رفت و در این 2 بخش هم تمرکزش را بر گسترش شایعات و حاشیهها و رسواییها و خبرهای درگوشی گذاشت که مردم از چهرهها برای یکدیگر بازگو میکردند.
او با این روش و سوددهی روزنامههای قبلیای که خریده بود، روزنامههای مهم دیگری مانند دامینیون و دیلی تلگراف را خرید و روزنامه استرالین را هم تاسیس کرد و همان سال با به کار بستن توان رسانهای خود، زمینه پیروزی حزب کارگر استرالیا را در انتخابات فراهم کرد.
از آن پس با حمایت حزب کارگر استرالیا، نقطه هدف را به سمت رسانههای بریتانیا چرخاند. گروه رسانهای میرور وابسته به آیپیسی مدیا را با سوءاستفاده از اختلاف درونی آنها خرید و به صورت روزنامه نیمقطع درآورد و با همان سیاست ورزش و فرهنگ و تمرکز بر حاشیههای چهرهها و افزایش پاپاراتزیپروری، آن را به پرفروشترین رسانه بریتانیا بدل کرد.
حاصل ارتباط تنگاتنگ او با تاچر و تونی بلر منجر به تصمیم پرخرجش برای ماشینی کردن بخشهای غیرمحتوایی روزنامهها شد. از آن پس با کمک دولت و سود حاصل از اخراج کارگران و کارکنان رسانههایش، شبکه ماهوارهای اسکای تلهویژن را راهاندازی کرد. بعد به سراغ بیبیسی رفت و مدیران آن را راضی کرد تا اسکای تلویژن و بیبیسی یکی شوند. بر اثر این یکیسازی، رسانهای با نام بیاسکایبی (BSkyB) بهوجود آمد و این ابرشرکت، غول رسانههای دنیا شد. در آمریکا روزنامه سنآنتونیو اکسپرسنیوز، نشریه استار و نیویورکپست را خرید و بعد تملک ایستگاههای تلویزیونی را در دست گرفت. خرید شرکت هرالد اند ویکلیتایمز، شرکت فیلمسازی فاکس قرن بیستم و راهاندازی شبکه رسانهای فاکسنیوز یکی از نقاط عطف در مسیر حرکت او بود.
مرداک در فاکس تصمیم گرفت با تولید انیمیشن یا شکلهای دیگری از برنامههای تصویری، بینندگانش را جادو کند و بعد اهداف و نیاتش را به عنوان پیشگویی به خورد آنها بدهد؛ پیشگوییهایی که او را در جایگاهی فوق تصور قرار میداد. دستاویز او هم برای رسیدن به این هدف آثاری مثل مجموعه 666 قسمتی سیمپسونها و پروندههای ایکس بود.
افزایش نفوذ در اروپا با خرید بیش از نصف سهام شرکت اسکای ایتالیا و در آسیا با خرید شرکت هنگکنگی استار تیوی جلو رفت و اندکی بعد دفاتری برای آن در سراسر آسیا تاسیس کرد و از هنگکنگ تا هند، چین، ژاپن و بیش از 30 کشور دیگر آسیایی را زیر پوشش خود گرفت و بزرگترین شبکه ماهوارهای شرق شد.
اما برنامه گسترش استار تیوی آنگونه که مرداک پیشبینی کرده بود، پیش نرفت، زیرا دولت چین محدودیتهایی برای فعالیت آن در نظر گرفت و نگذاشت این شبکه به بیشتر بخشهای چین دسترسی یابد.
او که ۳ بار به عنوان تأثیرگذارترین فرد در جهان روی جلد تایم ۱۰۰ قرار گرفته است، سال ۲۰۱۷ در فهرست قدرتمندترین افراد جهان قرار گرفت که از سوی فوربس ارائه شد.
دونالد ترامپ نخستین رئیسجمهور آمریکا بود که مرداک توانست با او رابطه دوستی ایجاد کند. شبکه فاکسنیوز پشتیبانی زیادی از ترامپ در رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری ۲۰۱۶ و سپس دوره ریاستجمهوریاش داشت.
حالا دیگر شما هم تایید میکنید که نمیشود به سادگی این را رد کرد که مرداک بزرگترین شبکه رسانهای دنیا را دارد اما نکته ماجرا اینجاست که مرداک با بهره بردن از عنوان بزرگترین، ۲ عنوان دیگر را بیسند و مدرک برای خود سند زد؛ پرنفوذترین و قدرتمندترین.
۲ عنوانی که در هر ماجرای سیاسی و اجتماعی و حتی جنگها و.... از همان آغاز طرف مقابلش را مجاب میکرد به عنوان یک پیشفرض بدیهی، دستکم در حوزه رسانه، این تصور ذهنی را داشته باشد که قدرت مطلق با او است و باید دستهای خود را بالا ببرد.
این پیشفرض ظاهرا بدیهی سالها باعث شده بود در هر ماجرا و اتفاقی طرف مقابل او به جای تلاش برای پیروزی بر جبهه رسانهای او صرفا به دنبال دلایل عملی شدن این «پیشفرض بدیهی» بگردد؛ اینکه مثلا جبهه رسانهای او چون توانسته بود خبرها را به فلان شکل و در بهمان الگو منتشر کند، یکی از دلایل برتری جبهه او بوده است و...
مرداک هم آنقدری باهوش بود که در کنار یک عامل نسبتا درست، همه چیز را طوری بچیند که 10 آدرس غلط هم بدهد، تا طرف مقابلش بیش از پیش ضعیف شود و رسانههای تحت اختیارش به جای کمک، عامل نابودی او شوند.
حالا اما شاید برای نخستین بار است که خیلیها فهمیدند این پیشفرض به ظاهر بدیهی نه، نه بدیهی است و نه درست.
سالها پیش رسانههای نزدیک به او در کنار نظامیان صهیونیست توانسته بودند به سادگی و در 6 روز با استفاده از ابزار رسانه یک شکست خفتبار را به تمام کشورهای عربی که با هم به مقابله با صهیونیستها برخاسته بودند تحمیل کنند. فقط 6 روز برای نظامیان صهیونیست کافی بود تا آن همه کشور و عنوان و ثروت را شکست دهند و 6 روز بعدش هم به رسانههای آنها اختصاص داشت تا این پیروزی را تثبیت و طرفهای مقابلشان را تا جای ممکن تحقیر کنند.
حالا اما نه 6 روز که 5 ماه هم میگذرد و دارد به 6 ماه هم میرسد اما خبری از پیروزی صهیونیستها نیست.
حالا طرف مقابل صهیونیستها لشکری بزرگ از کشورهای عرب نیستند که با تانک و توپ به میدان آمده باشند. طرف صهیونیستها تعداد زیادی از مردم غزه و تعداد کمی از چریکهای مدافع مظلومان از همه دنیا هستند که بدون سازماندهی به میدان آمدهاند تا از مظلومان غزه دفاع کنند. طرفی که عددشان، تجهیزاتشان و خدم و حشمشان یک دهم میزان جنگ 6 روزه هم نیست.
نظامیان صهیونیست اما پرتعدادتر، با سلاحهایی پیشرفتهتر و بسیار بیشتر، همچنین با کلی برنامه و تاکتیک بیش از آن زمان به میدان آمدند تا با این نسبت، رکورد جنگ 6 روزهشان را بزنند؛ جنگی که بعد از حدود 150 روز زمینگیرشان کرده است.
این وسط رسانههایی که تحت امر مرداک نیستند یک سوال اساسی را مطرح کردند: اینکه در جنگ 6 روزه صهیونیستها یک بال دیگر برای پریدن و پیروزی خود داشتند که آن را باشکوهتر از همیشه نشان میداد و آن بال رسانه بود.
اگر رسانههای حامی آنها در کنار بزرگترین، ۲ عنوان پرنفوذترین و قدرتمندترین را هم به صورت پیشفرض بدیهی داشته باشند، شکی نمیماند که باید این جنگ 4 یا 5 روزه تمام میشد.
این رسانهها معتقد بودند وقتی با یک دودوتا چهارتای ساده میشود این را اثبات کرد که بال نظامی صهیونیستها چندین برابر پرقدرتتر از زمان جنگ 6 روزه است، پس لابد انگشت اتهام را باید به سمت بال رسانه برد؛ بالی که میگفتند بیرقیب است.
این گلولهای بود که در جنگ غزه که هیمنه و شکوهی را که مرداک با راه انداختن جریان غیراخلاقی رسانهای خود به راه انداخته بود، در هم شکست. جنگ غزه در فضای رسانه یک جریان 90 ساله را که با صرف کلی هزینه شکل گرفته بود، به شکلی تحقیرآمیز شکست داد.
حالا اما وقت آن است که رسانههای جهان اسلام در این مقطع بسیار بزرگ و با پیروزی دلچسبی که در جنگ غزه به دست آمده است، به درستی بزرگترین، پرنفوذترین و قدرتمندترین شبکه رسانهای دنیا را بسازند.