printlogo


کد خبر: 277484تاریخ: 1402/12/9 00:00
بررسی دفتر شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» اثر مجید زمانی‌اصل
بار سنگین بی‌وزنی بر دوش مخاطب

الف.م. نیساری: دفتر شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» مجید زمانی‌اصل را انتشارات سوره مهر در 114 صفحه منتشر کرده است. این دفتر اختصاص دارد به شعرهای سپید شاعر شامل 212 شعر کوتاه؛ شعرهای کوتاهی که یکسره سپیدند؛ شعرهای سپید 3-2 سطری که اگر بسیاری از آنها را به صورت نثر بنویسیم، بیشتر از ۲ سطر یا ۲ جمله نمی‌شود. شاید از همین رو که مجید زمانی‌اصل نام دوم دفتر شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» خود را «مجموعه‌ هایکو» گذاشته است، زیرا هایکو بسیار کوتاه است و در همین حد و اندازه‌هایی که زمانی‌اصل در این دفتر گرد آورده است اما «هایکو» شکل و محتوای خود را دارد و حتی قالب خود را، چون هایکو شعری هجایی است؛ یعنی ژاپنی‌‌ها با شنیدن بندهای متوالی 5 هجایی و 7 هجایی احساس می‌کنند که با کلامی موزون و آهنگین روبه‌رو هستند.‌ قالب هایکو از 3 بند تشکیل می‌شود که بند نخست آن 5 هجا، بند دوم 7 هجا و بند آخر نیز 5 هجا دارد.
حال اگر مجید زمانی‌اصل قالب هایکو و هجایی بودن آن را هم رعایت کرده باشد، نکات مهم‌تری درباره‌ شعر نو کوتاه وجود دارد که مواردی از آن را بازگو می‌کنم.
اول اینکه هایکو بر اساس فرهنگ ژاپنی و مکتب ذن بنا شده است، پس از این منظر با فرهنگ ما فاصله و تفاوت دارد. یعنی شاعر هایکوسرای ایرانی روح شعر ایرانی را از آن می‌گیرد و یک روح عاریتی به آن تزریق می‌کند که البته اغلب شاعران نیز پس از این کار هم برنمی‌آیند. به فرض هم که از عهده‌ آنها برآیند، این از عهده برآمدن نیز تاثیر خاص یا چندانی بر مخاطب ایرانی ندارد. حال اگر بگوییم می‌شود هایکو را ایرانی کرد و چه و چه و از این دست حرف‌ها، باز باید شاعرش از عهده این مهم برآید، چون ایرانی کردن این کار سخت است و به زمان نیاز دارد. حالا که با یک روش، با هایکو و با یک روش شعری خاص مواجه هستیم، این موضوع چقدر راهگشا خواهد بود؟
پیش از اینکه به شعرهای سپید خیلی کوتاه مجید زمانی‌اصل در دفتر شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» بپردازیم، بهتر است بگوییم شعرهای کوتاه نیمایی و سپیدی که منتشر می‌شوند، دنباله‌ شعر نیمایی و سپید خودمان هستند و تنها در شکل و شمایل کوتاه ظاهر شده‌اند، اگرچه این کوتاه بودن، خود تفاوت‌هایی را در شکل و شمایل و نوع ساختار ایجاد می‌کند اما روح حاکم بر شعرهای کوتاه نیمایی و سپید، همان روح حاکم بر شعرهای نیمایی و سپید است و همان فضا را بر مخاطب القا می‌کند.
حال با این توضیح ببینیم مجید زمانی‌اصل در دفتر شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» چه کرده است.
شعر جنوب، خاصه شعر شاعرانی که عشیره و قبیله را درک کرده‌اند، شعری است پیچیده و گنگ. در واقع این پیچیدگی و گنگی از پیچیدگی و گنگی شعر بروز نمی‌کند، بلکه بیشتر به نوع استفاده از کلمات و اصطلاحاتی است که غیرجنوبی‌ها درک و دریافتی از آنها ندارند، چرا که زیستی آنگونه نداشته‌اند:
«بی‌فصاحت کلامی
من همینم
بلوطی رو به امضای خورشیدم»
ناگفته نماند که در کنار این دسته از شاعران جنوبی نیز شاعران جنوبی دیگری هم هستند که شعرشان پیچیده و گنگ نیست و شعرهای‌شان در کل مثل شاعران بلاد دیگر است.
هایکو از هرگونه اضافات لازم و غیرلازم دوری می‌کند اما در شعر یک اضافاتی نظیر «ریتم» و «پای می‌کوفتم» و «هفت» و «هشت» دیده می‌شود؛ 5 کلمه‌ای که هم مخل ایجاز است (آن هم از نوع هایکویی آن)، هم مخل نوع بیان و زبان هایکو. در واقع 5 کلمه اضافی در 11 کلمه‌ای که کل شعر یک را تشکیل می‌دهد، خود عین اطناب و عین دوری از هایکو است:
«بهارانه پای می‌کوفتم ریتم ترانه‌ای
پیش پایم
هفت هشت مورچه‌ کشته»
ناگفته نماند در شعر فارسی، نه‌تنها گاه تکرار کلمات و سطرها عین رعایت زیبایی‌شناسی است، بلکه گاه در شعرهای توصیفی و دیگر شعرها، شاعر مجاز است برای باز کردن موضوع یا نشان دادن مناظر و منازل از کلمات بسیاری در شرح و بسط شعرش بیشتر استفاده کند و...
در شعر 2 سطر آخر به گنگی آن می‌افزاید، زیرا «دفترچه‌ مردگان» چه ربطی به «در استمرار باران دارد که در آن موقعیت به هر که زنگ زدی مرده بود»؟ چون کلمه‌ «مرده» که قبلش آمده و بعدش دیگر لازم نیست. البته اگر «دفترچه» آن را ملزم به آوردن می‌کرد اشکالی نداشت اما حالا بگردید تا دریابید «دفترچه‌ مردگان» چه ربطی به پرتقال‌فروش دارد؟
اگرچه به هر صورت می‌توان در شعر 3، «خزان اسب مرده» را به «پوستی و جمجمه‌ای با دندان‌های نمایانش» (به تعبیر شاعر «با خنده‌ای») ربط داد:
«پوستواره‌ای مانده بر دنده‌ای
جمجمه‌ای با خنده‌ای
شیهه‌ خزانی بر اسب مرده»
و نیز «بطری‌های شکسته» را به «جویی که خون‌آلوده می‌رود»:
«خون‌آلوده می‌رود آب جوی
از سنگی به سنگی
بطری‌هایی شکسته»
اگر از این بی‌ارتباطی‌ها و ارتباط‌ها که گاهی هم چندان محکم و انسجام‌دهنده‌ شعرها نیست بگذریم، به شباهت داشتن یا نداشتن شعرهای دفتر شعری می‌پردازیم که نامش «امضای خورشید بر جلد بلوط» و شاعرش مدعی است اینها هایکو است. البته شعرهایی از این دست که در زیر آمده‌اند می‌توانند هایکو یا نزدیک به آن باشند:
«طعم خرملخ
سهم باد خزانی
از گندمزارهای سوخته»
شعر بالا شعری است که نوع شکل و چینش آن در هایکو قابل مشاهده است؛ شاید شاعر ایرانی یا غیرژاپنی تنها کلمات خود را در این فرم  و شکل می‌چیند.
اما با این شعرها که شباهتی به هایکو ندارند یا اشکالاتی آنها را از شکل و محتوای هایکو دور کرده چه باید کرد؛ شعرهایی نظیر:
«در بی‌نوای هم
خزان
شاعری سوررئال است»
آثاری از این دست که یک طرف محتواگرایی بر شکل و فرم کار می‌چربد و از طرف دیگر به کاریکلماتور شباهت می‌برد، حتی نمی‌تواند نوعی از انواع شعر نو کوتاه ایرانی باشد، چه  برسد هایکو و ژاپنی، زیرا آنچه در هایکو اصل است شکل و فرمی است که خود را با محتوای ذن بودیسم مطابقت داده و با آن منطبق و هماهنگ یا بالانس (معادل ایرانی‌اش جواب نمی‌داد، بالانس نوشتم) می‌شود، نه اینگونه که محتوا بر دیگر موارد شعر بچربد و بر آن سایه اندازد:
«مثل مرغ مرده‌ای‌ست مه
و من مسافری‎ام
در غربت این جاده»
البته تشبیه «مه» به «مرغ مرده» هم دور از ذهن و نامفهوم است.
اثر زیر هم هیچ ربط و شباهتی به هایکو ندارد و به لحاظ شکل و فرم بیشتر شبیه یک نثر ادبی خیلی کوتاه است. البته در کل شعری زیباست و خالی از جوهره‌ شعری نیست؛ چون که باران و عملکرد و مهربانی آن، شاعر را به یاد مهربانی مادر آورده
 است:
«پیراهن‌ها چرکین، چکمه‌ها گلی
چه خوب شسته باران آنها را
یادش به خیر مادر!»
یا اینکه سطر اول شعر زیر اضافی است، یعنی از منظر یک هایکوسرا اضافی است و توضیح واضحات. در واقع یک هایکوسرا به همان 2 سطر آخر اکتفا می‌کند؛ حالا چه خوب درآید و چه بد:
«از زمین تا آسمان
کجا می‌بری قاصدک‌ها را
باد پاییزی»
اما شعر زیر یک هایکوی تقریبا کامل است؛ بی‌هیچ توضیح و اضافاتی، چرا که سطرهای این شعر خود گویاست. اگرچه در هایکو، هایکوسرا بیش از این به انتزاع نزدیک می‌شود تا خود مخاطب شعر را به فراخور درک و حال خود و با توجه به فرهنگی که دارد دریابد:
«با زنبیل خالی می‌رود
با زنبیل خالی‌تر بازمی‌گردد
پیرزن بعد از بمباران»
اما در شعر فارسی اینطور نیست که 90 درصد بار شعر روی مخاطب باشد، تقریبا 40 به 60 یا 50 به 50 است، یعنی 40 یا 50 درصد انتقال حس و محتوا  برعهده‌ شاعر است و مابقی برعهده‌ مخاطب. البته منظور شعرهای دیروز و امروز است، نه اشعاری که یا نظم و منظومه‌اند، یا نزدیکی‌هایی با شعر و نظم دارند به صورت توأمان.
از دیگر مواردی که دفتر شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» مجید زمانی‌اصل توجه مخاطب را جلب می‌کند، پرداختن به «مرگ» است، یعنی هنوز یک‌پنجم کتاب را نخوانده با کلمات بسیاری که با مرگ نزدیکی و ارتباط دارند برمی‌خوریم؛ به کلماتی چون کفن، استخوان مردگان، گور، مرده، جمجمه، کشته، دفترچه‌ مردگان و... اینها منهای شعرهایی است که با پاییز و خزان و برف و زمستان همراه شده‌اند. در چند مثال بالا می‌توان این کلمات را دید که این خود مشتی است 
نمونه‌ خروار.
در پایان، با چند شعر از دفتر «امضای خورشید بر جلد بلوط» که به واقع هایکو هستند یا هایکوواره‌اند یا به هایکو نزدیک، شما را با بخشی از واقعیت و حقیقتی که مجید زمانی اصل بر آن تاکید دارد و دنبالش می‌گردد، بهتر و بیشتر آشنا می‌کنم؛ آشنا به شعر شاعری که بسیار پرکار بوده و هست و دور از هایکو، شاعری صاحب رنج، صاحب سبک و شاخصه‌های شعری خود:
«بارهای بار
انگشتانم را علفی ساختم
برای سنجاقک‌ها»
«راحت شدم
کلاه کلمات شعرم را
پرت کردم سمت راه شیری»
 
«بی‌گناه بی‌گناه
میان سرنگ‌های خون‌آلود
نسترنی زیبا»
 
«بعد از ریزگردها
اینک بارانی یکریز
فردا ببین رقص بندری علف‌ها»
 
«تالاب خشکیده
ساموراییِ مرده‌ای‌ست
نیزه‌های نی بر پیکرش»
حرف آخر اینکه اگر شعر آخر را به شکل زیر بنویسیم، آن را به شکل و فرم هایکو نزدیک‌تر خواهیم کرد و طبعا از این راه به محتوای هایکو نیز نزدیک‌تر می‌شویم و با آن هماهنگی بیشتری خواهد داشت:
«تالاب خشکیده
سامورایی مرده
نیزه‌های نی بر پیکرش»

Page Generated in 0/0124 sec