printlogo


کد خبر: 277597تاریخ: 1402/12/13 00:00
در نشست نقد و برسی نمایش «روزی روزگای سمنگان» مطرح شد
رویکردی سنتی با بیانی مدرن

گروه فرهنگ و هنر: روزی روزگاری سمنگان، جدیدترین نمایشی است که محمودرضا رحیمی پس از 7 سال دوری از تئاتر آن را در تالار چهارسو مجموعه تئاترشهر روی صحنه برده است؛ نمایشی که به گفته رحیمی روایتی واقعی از خاطرات «نازنین گودرزیان» نویسند اثر از بمباران تهران در دهه 60 در محله سمنگان است اما آنچه بیش از همه در این نمایش دیده و به مخاطب القا می‌شود، فضای نوستالژیک است که در جای جای این نمایش ظهور و بروز دارد.
پس از سپری شدن نیمی از اجراهای این نمایش، شامگاه پنجشنبه نشست نقد و بررسی با حضور نصرالله قادری، فریال آذری و رضا آشفته در تالار مشاهیر مجموعه تئاترشهر با حضور مخاطبان و علاقه‌مندان برگزار شد. در این نشست به موضوعاتی از قبیل روایت‌های نوستالژیک، همسان‌گرایی در نسبت به رویداد‌های روزمره و معاصر و فرآینده‌های اجرایی اشاره شد.
در ابتدای این نشست فریال آذری با اشاره به نقد کهن‌الگویی نمایش گفت: «روزی روزگاری سمنگان» در ژرف‌ساخت خود به مساله پسااستعمار و مهاجرت اشاره دارد؛ جایی که در جهان نابسامان ما وقتی امنیت و اقتصاد در سایه جنگ مورد تهدید قرار می‌گیرد، هر کس که دستش به دهنش می‌رسد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهد و این بار نه نیروی کار ورزیده با بدنی سالم، که در دوران پسااستعماری، انسان تحصیلکرده و باهوش به بیگاری در سرزمینی دیگر می‌رود و این روش شاید بی‌دردسرترین روش برای تهی کردن جامعه از اندیشمندانش است.
وی توضیح داد: نمایش بارها به اساطیر ایران نقب می‌زند. درست در جایی که پروانه یکی از خانم‌های محله سمنگان، ریواس‌ها را در کوچه پاک می‌کند و معتقد است همیشه فصل ریواس است، نگاه زیرکانه‌ای به اسطوره آفرینش دارد؛ همان‌طور که در اساطیر ایرانی آدمی فرزند ۲ ساقه ریواس است. 
این منتقد گفت: این نمایش علاوه بر استفاده از نشانه‌های کهن‌الگویی، از نوستالژی نیز برای فضاسازی بهره برده است. زمان نمایش حاکی از یک لوپ زمانی است که ما در آن گرفتار آمده‌ایم. پنداری، در دایره، ما نه نقطه تسلیم، که گرفتار تقدیر هستیم و این رنج را از گذشته‌های دور تا امروز و روزگاران پسین به دوش خواهیم کشید و این بزرگ‌ترین تراژدی بشر است که از تقدیرش گریزی ندارد.
در ادامه این نشست نصرالله قادری، استاد دانشگاه، کارگردان و نویسنده تئاتر با اشاره به دلالت‌های متنی و تاثیرات آن روی مخاطب امروزی گفت: در دنیای نمایش و نمایشنامه هر استنباطی که مخاطب بر اثر دلالت‌های متن داشته باشد، درست است. معنا در اثر متکثر است و به تعداد مخاطبان، دانش و نگرش آنها، معنا استنباط می‌شود. نمایش «روزی روزگاری سمنگان» اثری تقلیدی است که معنا در آن ضمنی و پنهان است و مخاطب بسته به دانش و آگاهی‌اش مفاهیم متفاوتی از آن دریافت خواهد کرد.
استاد دانشگاه با بیان این نکته ‌که پایه و اساس نقد، تحلیل یک اثر است، گفت: هیچ چیزی را در کائنات بدون شکل و تصویر نمی‌توان فهمید و قابل ارتباط نیست. نخستین نکته‌ای که در این تئاتر مهم است، ارکستراسیون کاراکترها در متن و اجراست. در شکل معمول تئاتری که مخاطبان با آن سروکار دارند، قهرمان‌پرور است. یعنی تمام توجه نویسنده و کارگردان بر یک کاراکتر است اما محمودرضا رحیمی در این اجرا به چنین کاری دست نمی‌زند و مجموعه بازیگران را می‌بینید. این شکل نمایش با توجه به قهرمان‌پروری در سرزمین ما برای کارگردانان خطرناک است.
وی ادامه داد: شکل‌گیری اتفاق در یک بازگشت به گذشته، خطر دومی است که کارگردان به آن دست می‌زند و اینجاست که حکم قطعی می‌دهم روی میدان مین ایستاده است. در شکل اجرایی هم دکور از پیش چیده‌شده‌ای وجود ندارد که واقعه در آن اتفاق بیفتد و همزمان با بازی، دکور ساخته می‌شود و این شکل در دنیای تئاتر مدرن رخ می‌دهد اما هرگز مکان واقعی نمی‌سازد، تمام دنیای شکل نمایش دائما مخاطب را به کنشگری دعوت می‌کند.
قادری گفت: مخاطب با شکل تئاتر داستانگو یعنی از آغاز، میانه و پایان آشناست اما این اثر از پایان شروع می‌کند و به آغاز بازمی‌گردد. ما در این شکل باید اثبات کنیم ژانر این اثر چیست. اینجا مخاطب متوجه می‌شود کار تراژدی است اما نمی‌تواند اثبات کند و با آن درگیر می‌شود، چرا که اثر، عصیانی است بر الگوهای از پیش تعریف‌شده و مطلقا نگاه امیدوارانه دارد. این اثر در دنیای مدرن اتفاق می‌افتد اما بخشی از نگاه نویسنده و کارگردان پست‌مدرن است. یعنی رویکرد به سنت هست اما آن را در کنار مدرنیته بیان می‌کند. این اثر کشش را با تعلیق در میزانسن و محتوا بالا برده است. در این نمایش مردها، بچه‌های کوچکی هستند که ریش و سبیل دارند و زن‌ها در نقش مادرانگی در مقابل آنها عمل می‌کنند.
رضا آشفته نیز با اشاره به روند زندگی هنری محمودرضا رحیمی، او را شاگرد مکتب سمندریان دانست و گفت: رحیمی همواره در کارهایش تازگی‌هایی دارد اما در نمایش «روزی روزگاری سمنگان» به صورت دقیق‌تر، ظریف‌تر و عامدانه‌تر به سمت تازه بودن می‌رود. این اثر در اسم، شخصیت‌پردازی و زبان اجرا متفاوت است و معانی متفاوتی را به مخاطب متبادر می‌کند. «روزی روزگاری سمنگان» نقطه عطف و سکوی پرش گروه تئاتر نیوشاست.
وی افزود: زندگی و باور به عشق تحت هر شرایطی در زیست مردم خراسان و ادبیات آنها دیده می‌شود که محمودرضا رحیمی نیز در اثر خود به آن اشاره دارد. رحیمی خوشبختانه کار ضعیف ندارد و تمام آثار او دارای شاخصه‌ها و مولفه‌های ویژه‌ای است.
آشفته در پایان با بیان اینکه موسیقی همواره یکی از ارکان اساسی اجراهای رحیمی است، بیان کرد: موسیقی بسیار درست و بجا در این نمایش استفاده شده است. رویکرد کارگردان در این اثر رویکرد برشتی اشت. در این اثر البته بیش از هر چیز احساس و موسیقی بر من غالب است. زن‌ها در این نمایش بسیار دقیق‌تر وضعیت را پیش می‌برند و احساس زنانه در منطق اجرا نمود بیشتری دارد.

Page Generated in 0/0048 sec