printlogo


کد خبر: 277733تاریخ: 1402/12/16 00:00
یادداشت روز
غزه، تولد انسان

علی عسگری: تفکر مدرن در بنیان‌های خود بر افسون‌زدایی از عالم شکل گرفت. مبنای این تفکر چنین بود که عالم آنگونه که می‌گویند مملو از راز نیست. اشیا چیزی جز همان اموری که بر ما پدیدار می‌شوند نیستند، لذا در جست‌وجوی آنها لازم نیست به دنبال امری ماورایی بگردید. غرب با چنین رویکردی همه آن چیزی را که انسان برای آن خلق شده بود، در همین دنیا تعریف کرد. عقل تکنیکی آمده بود تا به انسان یاری برساند که اهداف و غایات خود را در همین زمین و نه در جای دیگر محقق سازد؛ لذا با سیطره کامل خود بر حقیقت، انسان فروکاسته شد به همین جسم، پوست و استخوان و هدفی نداشت جز همان که در زندگی دنیایی وضع بهتری داشته باشد. برای آنها که هنوز دوست داشتند با باور‌های دینی زندگی کنند، نهضت اصلاحات دینی آمده بود تا همین منظر را توجیه کند. از منظر پروتستانتیسم، سعادت و شقاوت اموری نبودند که با عمل ارادی شما به دست بیایند، بلکه از قبل تقسیم شده و مشخص بودند. البته شما اگر وضع خوبی در این دنیا به لحاظ اقتصادی داشته باشید، نشان از آن دارد که در همان تقسیم نخستین اهل سعادت هستید، لذا کار دنیوی تنها وسیله احراز سعادت اخروی شد. با این توضیح اما آنچه به دست آمد انسانی بریده از آسمان، در دنیایی بدون هیچ‌گونه راز و باطن بود. هر آنچه بود در همین شهود عالم تعریف می‌شد و در غیب فقط بی‌خبری وجود داشت. این تحلیل بر مسیر خود دهه‌ها ادامه یافت، انسان مصرفی را خلق کرد و در قرن بیستم تبدیل به امری جهانی شد. انسان مصرفی در باطن خود به هیچ چیز نمی‌اندیشید مگر سود و همین سوداندیشی وی مبنای عقلانیت و تعادل در نظم جامعه شمرده می‌شد. تصور چنین بود که انسان با پروژه مدرنیته به تمامیت خود رسیده است. اعلام پایان دنیا توسط فوکویاما در سال ۱۹۸۹ به معنای آن بود که انسان هر آنچه ظرفیت رشد در باطن خود داشته را عیان کرده و انسان مصرفی غربی در نهایی‌ترین قله‌ای که می‌شود برای انسان متصور شد حضور یافته است. با این حال رخداد‌هایی، بند بند این خواب آشفته برای انسان را از هم گسیخت. با انقلاب اسلامی، ناگهان انسانی سر برآورد که قفس آهنین عقل ابزاری را شکسته، در جست‌وجوی عالم غیب به دنبال راه ارتباطی با آسمان می‌گشت. هدف این انسان تازه تولد یافته بازگشت شورانگیز به عالم بود. اشیا و اجزا از منظر انسان انقلاب اسلامی موجوداتی سراسر راز بودند، همانگونه که خداوند می‌فرماید: «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ». معنای این سخن به واقع چنین است که عالم آنگونه هم که تصور می‌کنید بی‌روح نیست. اجزا و پدیده‌ها واجد حقایقی در آسمان دیگر هستند، لذا با این تفسیر مجدد شورانگیزی به ذرات عالم تزریق شد و هدف انسان نه فقط حضور و بهره‌مندی در همین عالم ظواهر، بلکه دستیابی به خزینه‌های آن ظواهر شد. هدف انسان انقلاب اسلامی پیوند میان ظاهر و باطن، غیب و شهود، دنیا و آخرت شد. این انسان هم زندگی را در پرتو مقاومت و معنویت تفسیر کرد و هم مقاومت و معنویت را در پرتو زندگی ممکن ساخت. انسان انقلاب اسلامی اما به واسطه همین نگاه، قواعد جدیدی را برای عالم رسم می‌کرد. برای مثال ازخودگذشتگی، ایثار و مفاهیمی از این دست برای دستیابی به آن حقیقت معنوی و قدسی امری کاملا معقول و موجه بود؛ موضوعی که بنا بر عقل تکنیکی به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. نخستین بار که نظریه‌های علوم انسانی به واسطه این خصلت ساختارشکن ابراز عجز از فهم کردند، در رخداد انقلاب اسلامی است. در این رخداد عظیم عموم جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان بر این موضوع اتفاق داشتند که تحلیل چنین انسانی با نظریه‌های موجود چندان ممکن نیست. 
این انسان تمام پیش‌فرض‌ها و مبادی دانش جدید را به هم ریخت. دومین ظهور این عجز در مقاومت انسان یمنی و سومین ظهور آن اما در انسان غزه محقق شده است. این پرسش که این مردم به چه مولفه‌ای تکیه کرده‌اند که به‌رغم تمام مشقت‌ها باز هم پابرجا مانده‌اند، پرسش سترگی است که فی‌الحال تفکر غربی از پاسخ آن عاجز است. قحطی، گرسنگی طاقت‌فرسا و در عین حال جاری بودن زندگی و مقاومت پدیده‌ای است که خبر از ظهور مجدد انسان انقلاب اسلامی، این بار در غزه می‌دهد. با این توضیح انسان غزه را می‌توان چالشی معرفتی برای غرب به حساب آورد؛ چالشی که توانایی شالوده‌شکنی نظم جهانی و انسان مدرن را در بطن خود دارد.

 


Page Generated in 0/0067 sec