printlogo


کد خبر: 277778تاریخ: 1402/12/17 00:00
لطفا پشت کنید

آورده‌اند روزی شیخ بر کرسی پرسش و پاسخ جلوس بکرد و قضات بلاد و اشراف و علما و فقها و معدلان و مزکیان، کسانی که نامدار و فراروی بودند، همه آنجا حاضر بودند و بنشسته. 
شیخ گفت: خواجه آغاز کن. 
خواجه المجری گفت: چنین کنم. وی قباله‌ای که نام پرسش‌کنندگان در آن نبشته بود بگشود و کرسی پرسش و پاسخ آغاز گردید.
پرسش‌کننده الاول برخاست بینی‌اش را بالا کشید و بگفت: پس از ۷ اکتبر یک چشم‌مان اشک است و یک چشم‌مان خون که چه بربری‌گیری‌هایی علیه برادران‌مان در غزه رخ می‌دهد. 
شیخ بگفت: درود بر شرفت! 
وی بگفت: پول لازمم! به گونه‌ای که مجبورم با جهود فعالیت اقتصادی کنم؛ آیا این اشک و فغان برای حمایت برادرانم کافیست؟! 
شیخ بگفت: بابا تو دیگه کی هستی دست شیطون و نفس اماره رو بستی! 
کافی است اما اگر صدای ناله‌هایت را بیشتر کنی، اثر افزون خواهد شد. 
خواجه المجری بگفت: شیخ الشیوخ گاو شیرده اسبق الامریکا!
وی برخاست و بگفت: پس از برقراری ابوی گرامی از سلطنت، جهد و تلاشم بر اتحاد ممالک عربی بود حال یکی کم و زیاد فرقی ندارد اما همچنان حامی عرب‌زبانانم. 
شیخ بگفت: التشویق... 
وی بگفت: چنین که می‌گویند سیب‌زمینی نیستیم بعد از ۷ اکتبر به تقلید از سازمان ملل به قضایا پشت کردیم که چیزی نبینیم. 
شیخ بگفت: چه استراثژی عاقلانه‌ای،  دیگران نیز چنین کنند. 
یکی دیگر برخاست و بگفت: ما نصیحت‌ها بکردیم که ایها الفلسطینیون! یک عمر جهود از شما می‌کشت، چه بسا بدون هیچ جیغ و دادی ادامه  می‌دادید به کشته شدن، ۷ اکتبر دیگر چه کوفتی بود؟ راضی شدید این‌گونه شد؟ این سکوت زیادی از ما انرژی بگرفت. 
شیخ که بدید وی بر خویشتن می‌ژکید بگفت: یک لیوان آب خنک دستش بدهید. 
شیخ بگفت: سوال بس است. جمع‌بندی می‌کنیم
أیها الرفقا! تا جای دارد؛ خود را از اخبار مربوط به فلسطین دور کنید؛ اینکه کودکان از گرسنگی می‌میرند، زنان و کودکان بیشترین کشتگانند به شما لامربوط! ریلکس بمانید و چشم‌بند و گوش‌بند فراموش نگردد. 
تا دیداری دیگر بدرود.

Page Generated in 0/0058 sec