گروه فرهنگ و هنر: علیرضا زریندست با بیش از 5 دهه حضور مستمر در متن و بطن سینمای ایران و تلاش مستمر جهت ارتقای کیفی فیلمها با نبوغ و ابتکاراتی شخصی، یکی از ستونهای فیلمبرداری سینمای ایران به شمار میرود. او که در آستانه 78سالگی هنوز انگیزه زیادی برای مهندسی و زیباییشناسی تصاویر اثری که برای کار برمیگزیند، دارد، همواره در هر اثر خود را ملزم میبیند در عین انجام کاری هماهنگ با ذهنیت کارگردان، با اتکا به ذوق و خلاقیتش، چیزی به کیفیت محصول نهایی بیفزاید.
در عین حال او یکی از سالمترین و بیحاشیهترین هنرمندان سینمای ایران است که در تمام این سالها با ورزش محبوبش «تنیس»، تلاش کرده جسم و روحش را آماده و روی فرم نگاه دارد. «متروپل»، «سرو زیر آب» و «پری» 3 فیلمی هستند که برایش سیمرغ مهمترین جشنواره سینمای ایران را به ارمغان آوردند و با فیلمهای «ملکه»، «فرزند خاک» و «سیندرلا» تندیس جشن خانه سینما را دریافت کرد.
زریندست متولد 1324 در تبریز است، پدرش از مهاجران باکو و پدربزرگش مشهدی بود و در خانوادهای بزرگ شد که به تئاتر و هنرهای نمایشی بسیار علاقهمند بودند. برادران بزرگترش یکی تهیهکننده سینما و دیگری از نقاشان برجسته کشور هستند اما او فعالیت حرفهای را از اواخر دهه 40 آغاز کرد و در دهه 50 نیز با فیلمسازانی چون کیارستمی، نادری، تقوایی و فرمانآرا همکاری کرد اما از ابتدای دهه 60 یا بهتر بگوییم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنرش دیده و ارج نهاده شد. او در سالهای دهه 60 با حضور فیلمسازان جوان در سینمای ایران، دوره جدیدی از فعالیتش را آغاز کرد؛ دورهای که مملو بود از خلاقیتها و ابتکارات ماندگارش در سینمای ایران و بر همین اساس تمام جوایز و افتخاراتش بهرغم 2 دهه فعالیت پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای سینمای دهه 60 به بعد است.
در این میان موزه سینما طی اقدامی ارزشمند با توجه به اهتمام ویژهاش طی سالیان اخیر اقدام به ثبت و ضبط تاریخ شفاهی سینمای ایران در گفتوگو با هنرمندان پیشکسوت کرده است، از همین رو با توجه به سالروز تولد این هنرمند، بخشی از گفتوگوهای انجام شده با ایشان را منتشر کرده است.
زریندست در گفتوگویی تصویری که با موزه سینما داشت با اشاره به تاثیرات خانوادهاش بویژه مسعود زریندست برادر بزرگتر و از عکاسان بنام هنرهای تجسمی کشور گفت: در چنین شرایطی من غیرارادی از هر 2 برادر یاد میگرفتم. در خانه ما اغلب درباره تئاتر صحبت میکردند، زیرا خواهر و برادرهایم در تبریز بازیگر تئاتر بودند و در صحبتهای آنها متوجه میشدم که درباره مولیر، شکسپیر و چخوف صحبت میکنند، من آنها را میشنیدم و برایم بسیار جذاب بود.
وی با بیان اینکه ذهن بسیار تصویرسازی دارد، بیان داشت: یادم میآید در همان زمان کودکی وقتی خواهر و برادرهایم درباره سینما و تئاتر صحبت میکردند، من در ذهنم از صحبتهای آنها تصویر میساختم و همه اینها دست به دست هم داد و از من به صورت غیرارادی شخصیتی ساخت که به سمت سینما، نور، نقاشی و عکاسی سوق پیدا کردم. یادم میآید در ۱۰ سالگی در خانهای زندگی میکردیم که طبقه پایین آن سینما بود؛ سینما داریوش در خیابان قزوین. یعنی فاصله من با سینما و آپاراتخانه 3 دقیقه بود.
* آشنایی با عباس کیارستمی
وی با بیان اینکه با عباس کیارستمی در 5 فیلم همکاری داشته است، گفت: نخستین همکاری من با کیارستمی در«زنگ تفریح» بود و بعد از آن فیلم «تجربه» که به صورت سیاه و سفید کار کردیم و بعد از آن هم « گزارش»، «کلوزآپ» و «همسرایان».
زریندست با بیان اینکه تیتراژ فیلم «رشید» را کیارستمی ساخته است، بیان داشت: آشنایی من با این هنرمند فقید سینما در همین تیتراژ بود که آن را فیلمبرداری کردم، البته بعضی از پلانهای فیلم «نان و کوچه » را هم من گرفتم.
* همکاری با مسعود کیمیایی
وی در پاسخ به سوال مجید اسماعیلی، مدیرعامل موزه سینما مبنی بر اینکه همکاری با مسعود کیمیایی را از چه زمانی آغاز کرده است، پاسخ داد: همکاری من با کیمیایی به سالهای ۱۳۴۸-۱۳۴۷ برای ساخت فیلم «بیگانه بیا» بازمیگردد که در آن فیلم دستیار بودم و نخستین پلانی که در زندگی هنریام فیلمبرداری کردم مربوط به همان فیلم است. در آخر پلان یک ابری روی خانه میآید که من به محض آنکه آن را دیدم به صورت اتفاقی به سرعت فیلمبرداری کردم که بسیار هم مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت. در واقع فیلمبرداری تمام شده بود و من یک دفعه چنین ابری را دیدم و آن را گرفتم و در فیلم قرار دادیم.
مجید اسماعیلی خطاب به علیرضا زریندست گفت: تعداد فیلمهایی که شما کار کردید بسیار زیاد است. کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ او پاسخ داد: تعدادی از فیلمهایم را از نظر مضمون، فیلمنامه و فیلمبرداری خیلی دوست دارم. فیلم «تجربه» عباس کیارستمی که سیاه و سفید است به نظرم فیلم فوقالعادهای است، آن را خیلی دوست دارم و مورد تحسین منتقدان ایرانی و خارجی قرار گرفته است. همچنین فیلمهای دیگری نظیر: «سایههای بلند باد»، «خط قرمز»، «طلسم»،«بای سیکلران»، «عروسی خوبان»، «خانه خلوت» و «بازمانده» را هم دوست دارم.