جنگ جهانی سوم میان سلطه غربی است با هر موجودیتی که سلطهاش را نپذیرد؛ جهان اسلام، جنوب جهانی، روسیه و چین در این جنگ یک کل واحد اما نامتقارن را تشکیل میدهند
جنگ سوم جهانی آغاز شده و به صورت نامتقارن در میدانهای نبرد نظامی، مالی و سازمانی ادامه دارد. این مبارزه یک جنگ وجودی و تمدنی است. سلطه غرب با اهرم قوانین بینالمللی به هر موجودیتی غیر از خود اعلان جنگ داده و تنها یک «اقدام نظامی پویا» میتواند کار آن را بسازد.
در طول تاریخ سرنوشت برخی جنگها از همان لحظه آغاز محتوم بوده است. جنگ نامتقارن اخیر محور مقاومت علیه سلطه آنگلوصهیونی در طول و عرض خاورمیانه یکی از همان موارد است.
ارزانترین سلاحی که در زرادخانههای پنتاگون و ناتو برای مواجهه با تسلیحات بومیسازیشده یمنی در دریای سرخ تا آن سوی بابالمندب وجود دارد چیست؟ موشکها، پهپادها و شهپادهای ارزانی که میانگین قیمت تمام شدهشان 10 هزار دلار است و هفتهای نیست که اینها هزینهای حداقل چند صد میلیون دلاری روی دست سنتکام و شرکای اسرائیلی، انگلیسی و غربیاش نگذارند.
کشتی فلهبر 20 هزار تنی «روبیمار» متعلق به انگلیس که روزهای آخر بهمنماه توسط موشکهای ضدکشتی یمنی نواخته شد و نیمه اسفند به قعر دریای سرخ فرو رفت، یکی از آخرین قربانیان مرئی این جنگ نامتقارن بود که با بارش 5 میلیون دلار ارزشگذاری شده است.
حال تصورش را بکنید وقتی انصارالله پهپاد 30 میلیون دلاری MQ-9 Reaper آمریکایی را تنها با یک موشک بومی 10 هزار دلاری سرنگون میکند، چگونه تمام دکترینهای نظامی نابغههای «وست پوینتی» را به هم میریزد؟ یا وقتی اوایل بهمنماه با ترکیبی از چند پهپاد و موشک بالستیک ضد کشتی در همین محدوده قیمت، ناو تخصصی ضدهوایی نیروی دریایی سلطنتی انگلیس به نام علیاحضرت «دایاموند» را به ارزش چند صد میلیون پوند ناکار کرد و از دریای سرخ به خانه فرستاد تا نظریههای 400 ساله آنگلوساکسونها در باب تالاسوکراسی (سلطه دولتی به واسطه برتری بحری) غرقه شوند.
به مدت 8 دهه بعد از جنگ دوم جهانی، از کمرکش قرن بیستم میلادی تا چند ماه پیش در طلیعه هزاره سوم، برجستهترین استراتژیستها و نظریهپردازان نظامی دنیا، درباره اشکال مختلف جنگ سوم جهانی گمانهزنی کرده و این دیدگاهها در معتبرترین دانشگاههای جهان تدریس شده بود اما هیچگاه قرار نبود حریف اصلی جنگ سوم جهانی در برابر تمام هیمنه امپریالیسم غرب، گروهی عرب تکیده، دچار سوءتغذیه، با صندل و معوز (لباس کارگری دامن شکل یمنیها)، صرفا با ایستادگی در خاک آبا و اجدادی خود و وفادار تا پای جان به سنتهای مذهبی و قبیلهایشان باشند، البته بدون برخورداری از تسلیحات نامتعارف و بدون اینکه جایی مهم در قلمرو غرب و شرق را هدف قرار دهند.
با همه اینها دست حوثیها اصلا خالی نیست. چندی پیش خبر آمد که نیروی دریایی ارتش و کمیتههای مردمی یمن یکی از پیشرفتهترین شهپادهای زیردریایی نیروی دریایی آمریکا به نام «Remus 600» به ارزش 1.3 میلیون دلار را در دریای سرخ به غنیمت گرفته است. مهمترین ویژگی این زیردریایی خودمختار گشتی، جاسوسی، عملیاتی و در مواقع لزوم انتحاری که مجهز به محموله عظیمی از حسگرها و رادارهاست، این بود که قابل رهگیری و قابل ضبط شدن توسط دشمن نیست چون اگر به فرض محال موقعیتش به خطر بیفتد به شکل یک اژدر به نزدیکترین شناور دشمن حملهور شده و خود و طرف مقابل را با هم منفجر میکند. با کمال تاسف برای ژنرالهای 5 ستاره ساختمان 5 گوش واشنگتن، یمنیها چیزی به اسم فرض محال نمیشناسند، پس یک فروند «رموس 600» کامل را توقیف کردند.
ایستگاه بعدی شهپاد آمریکایی کجاست؟ شاید یک قرارگاه در ایران که طرح «مهندسی معکوس» آن را پیادهسازی کند.
انصارالله امان ابرقدرت دنیا را بریده است و به لطف آن، یمنیها زرادخانهای به بزرگی قلبشان دارند. آنها نخستین ملت جنوب جهانی هستند که شهامتش را داشتهاند از موشکهای بالستیک ضد کشتی علیه کشتیهای تجاری و نظامی آمریکا و متحدان استعماری انگلیسی و اسرائیلی واشنگتن استفاده کنند.
این فقط جنگ بر سر یک آبراه نیست، بلکه انصارالله جبههای به وسعت تمام منافع و مواضع صهیونیسم جهانی یا همان روح پلیدی که در کالبد آمریکا رسوخ کرده گشوده است. آمریکا بر سر هر چه حاضر است برای آن بجنگد، از موجودیت منحوس اسرائیل گرفته تا سلطه بحری و از مدیریت زنجیره تامین تا کره زمین تا شبکه داده جهانی، یمنیهای شیردل برای آن حاضر و آماده هستند.
تا نیم قرن پیش، ویتکنگها الگوی ایستادگی جنوب جهانی در برابر امپریالیسم آمریکا بودند اما حالا که اقتصاد دلار ویتنامیها را هم رام کرده، این انصارالله یمن است که تبدیل به قهرمان جنوب جهانی شده است.
این مشعلی است که دهه به دهه از ملتی ستمدیده به ملتی دیگر دست به دست میشود؛ مشعلی که از سربازان ارتش آزادیبخش خلق چین به کره شمالی رفت، از آنجا به دست فیدل کاسترو، چهگوارا و گوریلاهای کوبایی رسید، بعد هوشی مینه و سربازانش پرچمدار شدند و به همین شکل مشعل مبارزه دور دنیا چرخید.
مائو، رهبر انقلاب چین عنوان ببر کاغذی را روی امپراتوری آمریکا گذاشته بود. امروز مجاهدان یمنی با کارزار بزرگی که به راه انداختهاند، آن ببر کاغذی را به یک زالوی کاغذی تقلیل دادهاند. آنها مبارزه با استعمار را یک مرحله جلوتر برده و از قیام در خاک خود به کریدورهای بینالمللی کشاندهاند.
اگر امروز رهبران کشورهای توسعهیافته جنوب جهانی مثل آفریقای جنوبی و برزیل، منافع ملی مشترک عظیم خود با اقتصاد دلار را به خطر میاندازند تا رژیم صهیونیستی را به چالش بکشند، ناشی از همین الگوی جدید مبارزه نامتقارن با سلطه در ورای مرزهاست. آنها شاید مثل یمنیها، به آمریکا و اسرائیل اعلان جنگ مستقیم نکرده باشند ولی اتفاقا در نبرد نامتقارن محور مقاومت جهانی، جنگ دیپلماتیک و تبلیغاتیای که اینها پرچمش را بالا بردهاند، به همان اندازه مواجهه نظامی مغتنم است.
مقاومت به سبک برزیلی
پاییز پارسال بود که روزنامه عبری اورشلیمپست فردای انتخاب مجدد لولا داسیلوا به ریاستجمهوری برزیل با آه و افسوس نوشت: «تلآویو یکی از متحدان خود در آمریکای لاتین را از دست داد».
وحشت اسرائیلیها از بازگشت لولا بیدلیل نبود؛ مردی که تمام جوانیاش را زیر شکنجه رژیم دستنشانده آمریکا در برزیل گذرانده است. جمله مشهور او پس از پیروزی کشورش در رقابت بر سر کسب میزبانی المپیک 2016 ریو مقابل کارزار نیویورکیها در تاریخ ماندگار شده است: «لولا نبودم اگر به آمریکاییها میباختم!»
لولا میداند اگر بخواهد نامش به عنوان یکی از پرچمداران جبهه جنوب باقی بماند باید یمنیها را الگو قرار دهد. سکوت نکردن در مقابل عاملان نسلکشی غزه و حامیانشان، مهمترین شاخصه امروز این جبهه است.
اگر سیریل رامافوسا، رئیسجمهور آفریقای جنوبی و همرزم پیشین نلسون ماندلا در جبهه ضد آپارتاید، یک حزب حاکم قدرتمند و حمایت صدها میلیون آفریقایی و آفریقاییتبار سراسر کره خاکی را برای کشاندن رژیم صهیونیستی به دادگاه دیوان دادگستری بینالمللی لاهه پشت سر خود داشت، لولا حتی در خود برازیلیا، پایتخت سیاسی نهچندان بزرگ کشورش هم ...
ادامه در صفحه ۲۳