2- تهی شدن معنایی قدرت گفتمانی آمریکا
یکی از پسلرزههای جدی رویکردهای خاص دولت آمریکا در بحبوحه جنگ غزه و حرکت آن بر خلاف تمام گزارهها و اصول ادعاییاش که در این گزارش به آنها اشاره شد، ایجاد چالش برای قدرت گفتمانی و نامرئی آمریکا در محیط
بینالملل است.
در حقیقت، سازوکارهای بینالاذهانی که دستگاههای فکری و تبلیغاتی آمریکا چند دهه روی آنها کار کردهاند و سعی داشتهاند تصورات مثبتی را از این کشور به جهانیان مخابره کنند، بشدت مخدوش شده و این کشور را با یک بنبست راهبردی مواجه کرده است.
به هر حال این نکته بدیهی است که قدرت سخت و محسوس، زمانی از قابلیت تحقق برخوردار میشود که بنیانهای مشروع گفتمانی نیز برای آن وجود داشته باشد. این در حالی است که قرار گرفتن واشنگتن در نقطه مقابل تمام اصول ادعایی خود در جریان جنگ غزه، عملا آن را با یک چالش فراگیر روبهرو کرده و حتی برخی تحلیلگران را واداشته تا این سوال را از رهبران آمریکا بپرسند: چرا آنها باید به تمام آبروی آمریکا جهت حمایت از صهیونیستها و جنایات آنها در نوار غزه چوب حراج
بزنند؟
3- تضعیف محسوس نفوذ جهانی آمریکا
در نهایت باید گفت پس از آغاز جنگ غزه شاهد آن بودهایم که به نحوی محسوس، جلوههای عینی قدرت و نفوذ آمریکا در عرصه بینالمللی تضعیف شده است. به طور خاص بر اساس دادههای جدیدترین نظرسنجی مرکز افکارسنجی عربی، این نکته آشکار شده که مردم منطقه خاورمیانه دیگر همچون گذشته دیدگاهی مثبت نسبت به آمریکا ندارند و در نقطه مقابل، اقبال بیشتری به بازیگرانی نظیر ایران، چین و روسیه پیدا کردهاند. جالب است که مقامهای ارشد کشورمان نظیر مقام معظم رهبری در برخی مولفهها حتی از بعضی رهبران برجسته جهان عرب نیز پیشی گرفته و موقعیت بهتری را نزد افکار عمومی عربی پیدا کردهاند. البته نمونههایی از این دست درباره افول موقعیت بینالمللی آمریکا در اقصی نقاط جهان زیاد است و در نظرسنجیهای مختلف بازتاب یافته است. مثلا 68 درصد مردم آمریکا در جریان یک نظرسنجی که توسط خبرگزاری رویترز انجام شد، اعلام کردهاند جنگ غزه و روند حمایتهای آمریکا از اسرائیل باید هر چه سریعتر
متوقف شود.
برونداد نهایی گسست و بحران گفتمانی دولت آمریکا در جریان جنگ غزه چیست؟
مجموع آنچه تاکنون گفته شد و تناقضات رویکردهای دولت آمریکا با محوریت ۲ رویداد جنگهای غزه و اوکراین را مورد اشاره قرار داد، یک برونداد عینی را به ذهن متبادر میکند و آن افول قابل توجه هژمونی جهانی آمریکا و افشای ماهیت منفعتمحورانه و مواجهه فرصتطلبانهاش با اصول و گزارههای متعالی انسانی است. اکنون ایده هژمونی آمریکایی نه در سطح افکار عمومی بینالمللی، نه نخبگان سیاسی جهان و نه البته تحلیلگران و اندیشمندان حوزه روابط بینالملل، از چندان محبوبیت و اعتباری برخوردار نیست. اساسا حس شدن این هشدار از سوی آمریکاییها بوده که موجب شده آنها در سطح موضعگیریهای کلامی، مواضع به ظاهر مثبتتری را درباره جنگ غزه ابراز کنند و مثلا ارائه کمکهای هوایی به مردم غزه یا ضرورت تشکیل کشور مستقل فلسطین را مورد اشاره قرار دهند. با این همه، روندهای میدانی و به طور خاص نتایج نظرسنجیهای مختلف در جهان غرب، گویای این واقعیت است که هم هژمونی جهانی آمریکا و هم نظم بینالمللی مطلوب آن، با چالشهای جدی مواجه شده و روند سقوط آنها تسریع شده است؛ موضوعی که در نقطه مقابل میتواند زمینههای مساعدی را برای ظهور جلوههای عینی یک نظم جدید جهانی فراهم کند.