printlogo


کد خبر: 278325تاریخ: 1403/1/14 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با سیدحسین شرف‌الدین درباره عوامل و آسیب‌های وحدت ملی
انقلاب وحدت‌آفرین، رهبران وحدت‌آفرین

هر ساله روز اول فروردین‌ رهبر معظم انقلاب طی دیداری عمومی به بیان راهبرد‌های کلان کشور، ترسیم افق‌های پیش‌رو و عوامل تهدیدزای رشد و اعتلای کشور می‌پردازند. سال ۱۴۰۳ نیز بر همین منوال دنبال شد و ایشان در سخنرانی روز اول فروردین‌شان، مساله «اتحاد دل‌های مردم» و وحدت ملی را از منظر منافع ملی طرح کردند. در همین راستا با دکتر سیدحسین شرف‌الدین، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به گفت‌وگو پرداختیم تا پیرامون عوامل و تهدیدات اتحاد ملت ایران بحث و تبادل نظر کنیم.
* طرح وحدت بدون لحاظ ملاک و محور چندان قابل تصور نیست. به نحو تاریخی جوامع و ملت‌ها بر چه اساسی به خود انسجام می‌بخشیدند؟ امروز این وضعیت دچار چه تطوراتی شده است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا مقدماتی را طی ‌کنم تا پرسش را به صورت مبنایی پاسخ دهم. اساسا شکل‌گیری یک جمع انسانی در هر مقیاس ممکن، بدون فرض وجود دست‌کم یک عنصر مشترک و مورد وفاق برای ایجاد وحدت، همدلی و انسجام‌بخشی به ایده‌ها، امیال،  اهداف، اراده‌ها و کنش‌های آنها غیرممکن است. به بیان دیگر، وجود یک عنصر کانونی مورد وفاق، شرط لازم برای شکل‌گیری و تداوم یک تشکل انسانی با اهداف و کارکردهای مورد انتظار شمرده می‌شود. این عنصر مشترک که بیشتر کارکرد وحدت‌بخش، یکپارچه‌ساز و انسجام‌آفرین آن مورد نظر بود، هرچیزی (حقیقی، اعتباری، ادعایی، برساختی) می‌تواند باشد. مطالعات تاریخی و مردم‌شناختی نیز نشان می‌دهد جوامع انسانی همواره برای تامین این مهم و نیاز اجتماعی اجتناب‌ناپذیر، به سیاست‌ها، ابزارها و شگردهای مختلفی حسب ظرفیت‌ها و امکانات محیطی خود توسل جسته‌اند. به بیان تمثیلی، نقش وجود عنصر وحدت‌آفرین در جامعه، مشابه نقش نخ تسبیح برای ایجاد هویت اتصالی و پیوستاری میان مهره‌های مختلف آن است. 
نیازی به ذکر نیست که وجود انسانیت مشترک (هویت انسانی) و انتساب همه نفوس انسانی به حضرت آدم و حوا(ع) به دلیل اینکه همواره تحت‌الشعاع عوامل ثانوی بوده و همچنین به دلیل میدان‌داری و نقش‌آفرینی عوامل روبنایی در ایجاد وحدت و تفرقه میان تجمعات انسانی، قادر به ایفای نقش وحدت‌آفرین مورد انتظار نبوده است. امروزه حتی سازمان‌های حقوق بشری نیز نمی‌توانند نسبت به هاله‌ها و حباب‌های روبنایی مثل قومیت، ملیت، نژاد، جنسیت، فرهنگ، دین، زبان و تاثیرات تمایزبخش آن بی‌توجه باشند. از این رو برای ایجاد وحدت و انسجام میان ابنای بشر و اعضای خانواده حضرت آدم، نمی‌توان به عنصر انسانیت مشترک توسل جست و ایفای کارکردهای لازم را از آن انتظار داشت. اما درباره پرسش شما باید گفت عناصر موثر در ایجاد وحدت و همدلی میان گروه‌ها و جوامع انسانی که غالبا به صورت موردی و بعضا ترکیبی  بدان‌ها استناد می‌شود،  از این قرار است: ۱- داشتن نیا و دودمان مشترک حقیقی یعنی وجود پیوند خونی و نسبی میان یک جمع؛ عنصری که در اجتماعات کوچک سنتی، برخی اقوام، خویشان و خانواده‌های گسترده را به هم متصل می‌ساخت و اتحادی عمیق و گسست‌ناپذیر میان آنها برقرار می‌کرد؛ 2- داشتن نیای ساختگی، اسطوره‌ای و تخیلی. ادعای برخی اقوام و قبایل بزرگ از جمله برخی اقوام ایرانی مبنی بر داشتن اجداد و نیای مشترک که عملا اثبات آن به لحاظ تاریخی و نسب‌شناسی غیرممکن است. مردم‌شناسان این نوع دعاوی را صرفا ترفندی برای ایجاد وحدت و یکپارچگی در میان افراد و خانواده‌های مختلف ساکن در یک قلمروی مسکون می‌دانند. به بیان دیگر، آنچه مجوز طرح این پندار و انگاره شده، تامین ملزومات زیرساختی برای تحقق یک ضرورت سیاسی - اجتماعی یعنی وحدت و پیوستگی میان یک جمع مستعد تفرق و تقابل بوده است و اصل و نسب تاریخی نمی‌توان برای آن قائل شد؛ ۳ - داشتن توتم مشترک یا اعتقاد یک گروه به خاستگاه مشترک روحانی و تلقی خود به مثابه اعضای یک خانواده که حتی ازدواج درون‌گروهی با یکدیگر را نیز غیرمجاز می‌شمردند مولفه سوم است. طبق ادعای برخی جامعه‌شناسان (از جمله دورکیم، جامعه‌شناس فرانسوی)، این مرجعیت روحانی و قدسی، همواره با میانجی یک حیوان (یا گیاه یا پدیده طبیعی) که روح مشترک نیاکانی آنها را نمایندگی می‌کند، تبلور خارجی می‌یافت. توتم عامل پیوند میان برخی اقوام ابتدایی بوده است. دکتر علی شریعتی، وجود برخی اقوام ایرانی دارای نام‌های خانوادگی یا پیشوند حیوانی مثل سگوند، شغال‌وند و... را از بقایای تفکر توتمی ارزیابی می‌کنند؛ ۴ - فرهنگ مشترک که عبارت است از توافق نسبی یک جمع در مجموعه‌ای از بینش‌ها، ارزش‌ها، نگرش‌ها، آرمان‌ها، اهداف، هنجارها، روابط مناسک، آیین‌ها، سبک‌ها، نمادها، اسطوره‌ها، هنر و ادبیات؛ ۵ - دین یا نظام اعتقادی مشترک نیز گاه به صورت مستقل و گاه به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های فرهنگ حاکم به عنوان یکی از بنیادی‌ترین عناصر وحدت‌آفرین میان جمع معتقدان و موالیان یک دین ذکر شده است. گفتنی است اخوت دینی علاوه بر ضرورت‌های سیاسی - اجتماعی، منشأ و خاستگاه اعتقادی و ایمانی، صبغه و سیاق قدسی و الهی نیز دارد. برخی جامعه‌شناسان مهم‌ترین و برجسته‌ترین کارکرد اجتماعی دین را ایجاد همبستگی ذکر کرده‌اند؛ 6- نهادها و ساختارهای مشترک که در واقع محصول و نتیجه عناصر فوق و برآمده از زیست تاریخی طولانی‌مدت یک جمع با تجربه‌ها و تعاملات فرهنگی اجتماعی مشترک و متنوع است.
از عوامل دیگری نیز هرچند با اهمیت و نقش کارکردی محدودتر، به عنوان عناصر وحدت‌آفرین و انسجام‌بخش در مقیاس کلان نام برده شده است: سرزمین و قلمرو جغرافیایی مشترک مسکون، تاریخ و پیشینه تاریخی مشترک، نژاد مشترک، زبان مشترک، مشاهیر و چهره‌های برجسته و دارای وجهه و اعتبار قومی یا ملی و... از آن جمله‌اند. در شرایطی نیز وجود دشمن مشترک و تهدیدکننده کیان و منافع جمعی، بالقوه می‌تواند در کنار سایر عوامل، عامل انسجام درونی موقت یک جمع باشد. گفتنی است که حصول انسجام اجتماعی، همواره امری غالب و برساختی است؛ چه به‌ندرت می‌توان در میان آحاد مختلف یک جامعه اشتراک کامل در همه امور فوق را انتظار داشت. 
گفتنی است متعاقب شکل‌گیری پدیده نوظهور و بی‌سابقه موسوم به «دولت - ملت» (Nation-state) ابتدا در برخی جوامع اروپایی (از نیمه دوم قرن هفدهم به این طرف) و سپس در سایر کشورهای جهان از جمله کشور ما (عمدتا در قرن بیستم)، ضرورت توجه به عناصر اشتراکی وحدت‌آفرین و بالاتر از آن، ملت‌آفرین، به غایت فزونی یافت. ظهور پدیده دولت - ملت یعنی شکل‌گیری مجموعه‌ای از واحدها و تشکلات سیاسی - اجتماعی بود تفکیک‌شده و متمایز (در مقیاس ملی) که شاخصه بارز و خصیصه غالب آنها برخورداری از یک حاکمیت سیاسی مستقل و مقتدر با همه اجزا و ارکان ساختاری، نهادی و سازمانی آن در مقیاس کلان و تشکیل یک جامعه مستقل با محوریت و مرجعیت یک حاکمیت سیاسی دارای پیوند ارگانیک یا کلیت نظام اجتماعی بود که علی‌الفرض همه تنوعات و تکثرات درونی را نمایندگی می‌کرد. از این رو وجود یک عنصر کانونی یا مجموعه‌ای از عناصر معنایی مورد وفاق برای ایجاد وحدت و یکپارچگی میان همه گروه‌های متعدد و متکثری که به‌رغم تمایزات قومی، نژادی، زبانی، مذهبی، فرقه‌ای، ایدئولوژیکی و صنفی مختلف در چارچوب یک واحد سیاسی - اجتماعی نوپدید تحت عنوان کشور، ملت، جامعه و... تجمع یافته بودند، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر یافت.  
طرح ایده نه‌چندان روشن ملت و ملیت (نیشن) با پژواک‌های ایدئولوژیکی خاص آن تحت عنوان ملت‌گرایی، میهن‌گرایی، وطن‌خواهی، وطن‌دوستی، وطن‌پرستی و... عمدتا با همین هدف یعنی تامین یک عنصر هویتی انسجام‌بخش در فراسوی عناصر وحدت‌بخش پیشین، موضوعیت بلامنازع یافت.  
به بیان دیگر، هدف اصلی از ساخت و برساخت اسطوره ملت و میهن، ایجاد مرجعیتی پنداری و تخیلی برای ادغام همه خودهای متنوع و متکثر در یک خود بزرگ و ملی بود. بی‌شک ضرورت طرح این ایدئولوژی در جوامعی که دین در آنها به حاشیه رانده شده و کارکردهای اجتماعی آن از جمله هویت‌بخشی و وحدت‌آفرینی تحت تاثیر غلبه سکولاریسم بشدت تضعیف شده بود، ضرورت افزون‌تری یافت. 
ناسیونالیسم عمدتا با توسل به مولفه‌هایی که مدعی اشتراک آنها در میان آحاد و گروه‌های مختلف یک ملت بود، نقش وحدت‌بخش خود را به انجام رساند. عناصری همچون سرزمین و جغرافیای مشترک با مرزهای سیاسی معین و قلمرو حاکمیتی محدد و مشخص، میراث تاریخی مشترک، میراث فرهنگی مشترک (با مولفه‌های فوق‌الذکر)، میراث تمدنی مشترک مثل ابنیه تاریخی، صنایع و تکنولوژی‌ها و... ، همچنین مشاهیر تمدن‌ساز و مورد احترام یک جامعه از این جمله‌اند. گفتنی است که جوامع انسانی در ادامه مسیر ملیت‌گرایانه و استقلال‌طلبانه خود و تحت تاثیر برخی ضرورت‌ها و اقتضائات جامعه جهانی، رفته رفته به عناصر دیگری نیز به عنوان عناصر ملی یا نمادهای معرف ملیت رو آورند. ملیت هر جامعه، هم اینک به فهرست بلندی از عناصر ملیت‌آفرین در ادامه عناصر رکنی فوق هرچند به صورت مکمل استناد داده می‌شود؛ برای نمونه مرزهای ملی (ترسیم‌کننده گستره جغرافیایی و قلمرو نفوذ حاکمیت سیاسی یک ملت)،  حاکمیت سیاسی ملی (با قوای مختلف)، قانون اساسی (و مجموعه قوانین مکمل و مشتق)، پرچم ملی، سرود ملی، واحد پول ملی، زبان یا زبان‌های رسمی، دین یا ادیان رسمی (پذیرفته‌شده در قانون اساسی)، اسناد هویتی معرف ملیت اشخاص (شناسنامه، کارت ملی و گذرنامه)، لباس ملی (که تنها در برخی کشورها مورد توجه قرار گرفته است)، رسانه ملی، بانک ملی، تیم ملی، خودرو ملی، احزاب ملی، عضویت در سازمان ملل و جامعه جهانی به عنوان یک ملت شناسنامه‌دار و...  
* حالا اگر بخواهیم به کشور خود بپردازیم؛ ایران امروز بر چه اساس و مولفه‌هایی توان انسجام‌بخشی به خود را دارد؟
خوشبختانه در کشور ما همه عناصر بنیادین (جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، مذهبی، تمدنی، ساختاری، زبانی) برای ایجاد وحدت، همدلی، اتحاد و یکپارچگی در مقیاس ملی وجود دارد و در مقایسه با برخی جوامع عناصر مکمل و زمینه‌هایی نیز برای تقویت مستمر این بنیان‌ها تعبیه شده که همواره می‌تواند در تشدید و تقویت وحدت ملی موثر واقع شود. انطباق و همسویی نسبتا کامل میان 2 هویت ملی و مذهبی، انسجام و یکپارچگی را در کشور، در بالاترین سطح ممکن مستقر ساخته است. این همسویی خود را در وحدت، همدلی و قیام یکپارچه ملت برای تحقق انقلاب اسلامی در سال ۵۷ متبلور ساخت.  فرهنگ ملی نیز که برخی از جریانات ملی‌گرا و باستان‌گرا در یک قرن گذشته همواره از تقابل آن با فرهنگ دینی سخن می‌گفتند، به مرور زمان و بویژه تحت تاثیر انقلاب اسلامی، به نفع فرهنگ مذهبی تعدیل شد و در مسیر همسویی هرچه بیشتر با آن قرار گرفته است.  تقابلات موضعی بین فرهنگ دینی منبعث از مذهب شیعه و خرده‌فرهنگ منبعث از مذهب سنی نیز به رغم تلاش برخی جریانات تجزیه‌طلب بهانه مناسبی برای اختلاف‌افکنی و ایجاد اختلال در همبستگی و یکپارچگی ملی تلقی نشد.  
در کنار بنیادهای هویتی مشترک فوق‌الذکر می‌توان از عوامل دیگری نیز که در ایجاد و تقویت یکپارچگی ملی همواره موثر بوده‌اند، نام برد: تقارب اعتقادی شیعه و سنی در طول تاریخ به دلیل مجاورت و همنشینی و مشارکت جمعی در عرصه‌های مختلف ملی، مرجعیت الگویی بلامنازع شخصیت‌هایی مثل حضرت علی (ع) که مورد احترام قاطع فریقین قرار دارند،
وجود مشاهیر بزرگ ایرانی و افتخارات ملی (مثل مولوی، غزالی، سعدی که به رغم تفاوت در مذهب، مورد احترام قاطبه شیعیان بوده و هستند و متقابلا شخصیت‌هایی مثل فارابی، بوعلی سینا، خواجه نصیر نیز که به رغم تفاوت در مذهب، مورد احترام اهل سنت بوده و هستند و فریقین به عنوان بخشی از هویت تاریخی - تمدنی خود به وجود آنها افتخار می‌کرده‌اند، وجود علمایی که همواره بر وحدت میان شیعه و سنی تاکید داشته و اصرار ورزیده‌اند، وقوع انقلاب اسلامی و به تبع آن تشکیل حکومت دینی به عنوان مروج وحدت میان امت اسلام، تهدیدها و توطئه‌های رنگارنگ دشمنان علیه کیان ملی و در راس آنها وقوع جنگ تحمیلی (که زمینه بیشتری برای وحدت و انسجام میان آنها فراهم ساخت)، وجود شخصیت‌های وحدت‌آفرین مثل امامین انقلاب که همواره بر وحدت میان مسلمین در مقیاس ملی و گستره جهانی اسلام تاکید داشته‌اند و... از سویی وجود برخی مناسبت‌ها و کنش‌های اقتضایی آن نیز همواره در تقویت مبانی وحدت و یکپارچگی ملی موثر بوده و هست: مناسکی همچون نمازهای جماعت و جمعه، عزاداری‌های محرم و صفر، اعیاد ملی و مذهبی(مثل نوروز، غدیر، فطر،‌ موالید پیامبر و ائمه اطهار(ع)، ۱۵ شعبان و...)، دهه فجر، هفته وحدت، راهپیمایی اربعین و... 
گفتنی است که از دید فرهنگ‌شناسان، در هر جامعه معمولا یک فرهنگ ملی وجود دارد که همچون چتری در فراز، همه خرده‌فرهنگ‌ها و قومیت‌های موجود در یک جامعه را تحت پوشش خود قرار می‌دهد. فرهنگ ملی در واقع مخرج مشترک همه فرهنگ‌های متنوع و متکثر درون یک واحد سیاسی - اجتماعی یا دولت - ملت است. در کشور ما به دلیل سیطره و غلظت فرهنگ دینی و مرجعیت کانونی آن، همواره فرهنگ ملی با پسوند مذهب (فرهنگ ملی مذهبی) معرفی می‌شود.   
* پرسشی که اکنون طرح می‌شود آن است که این مجموعه هماهنگ از مذاهب، اقوام و ملیت را که شما ترسیم کردید چه چیزی می‌تواند مورد تهدید قرار دهد؟ به عبارت دیگر عوامل تضعیف‌کننده این وحدت که باید از آنها برحذر بود، چیست؟
در عصر کنونی از عوامل متعددی به صورت بالقوه یا بالفعل، به عنوان عوامل تهدید‌کننده وحدت، همبستگی، اتحاد و یکپارچگی ملی یاد می‌شود، البته جوامع از این حیث وضعیت‌های متفاوتی دارند و نمی‌توان همه را یکسان ملاحظه کرد، چه اینکه وحدت و یکپارچگی نیز امری تشکیکی است و در هر جامعه تنها درجاتی از آن امکان حصول و تحقق دارد. از سوی دیگر، توقع وجود انسجام و یکپارچگی حتی در عالی‌ترین سطح ممکن، منافاتی با وجود برخی اختلاف‌ها، تفاوت‌ها، تمایز‌ها و تعارض‌های درونی در ابعاد مختلف ندارد. گفتنی است که عوامل موثر در ایجاد اختلال و یکپارچلی ملی را به یک اعتبار می‌توان به دو دسته عوامل عام و جهانشمول (عواملی که همه جوامع از آن تلقی تهدیدی دارند) و عوامل خاص (عواملی که تنها برخی جوامع مثل ایران، از آن تلقی تهدیدی دارند)، تقسیم کرد. در ادامه این بخش به برخی از این عوامل اشاره می‌کنم: 
الف - عوامل عام: فردگرایی افراطی یا خودخواهی فردگرایانه (به عنوان امری مخل روح جمعی)، تقسیم کار پیچیده و تضعیف وجدان جمعی در جوامع ارگانیکی پیچیده، تکثرگرایی و تنوع‌گرایی فرهنگی (بویژه در سبک‌های زندگی)، شبکه‌ای شدن جهان و عضویت افراد در گروه‌ها و جماعات رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی فراسرزمینی، کاهش تعلقات ملی به دلیل مهاجرت‌های گسترده و هویت‌یابی‌های چهل‌تکه، تضعیف ملیت تحت تاثیر ارتباطات گسترده میان فرهنگی و درهم‌آمیختگی فرهنگی جوامع، غلبه گفتمانی ایدئولوژی‌های پسامدرن و بی‌اعتبار شدن کلان‌روایت‌ها و الگوهای زیستی یکپارچه، فرآیند جهانی شدن و احساس تعلق افراد و ملت‌ها به جامعه جهانی و اقتضائات فراملی آن و...
ب - عوامل خاص (با محوریت جامعه ایران):  موقعیت استراتژیک کشور به دلیل استقرار در منطقه بحران‌خیز خاورمیانه، تراکم مشکلات ناشی از حاکمیت طولانی‌مدت طواغیت، جنگ تحمیلی، رویارویی با استکبار جهانی، تحریم‌های فرساینده، توسعه نامتوازن، شهرنشینی فزاینده،‌ مهاجرت گسترده اتباع بیگانه و...؛ تعدد و تنوع اقوام ایرانی با خودآگاهی قومی، دامن زدن برخی گروه‌های ملی – مذهبی به تقابل میان ایرانیت و اسلامیت، آشفتگی در اتخاذ مواضع استراتژیک در مقیاس ملی و بین‌المللی به دلیل نامشخص بودن مرز میان ایده امت - امامت با ایده ملت - دولت، وجود اقلیت‌های مذهبی مخالف سلطه اکثریت شیعی، دامن زدن برخی جریانات مذهبی به اختلافات ریشه‌دار تاریخی (کلامی، فقهی و عملکردی) میان شیعه و سنی، مناقشه برخی جریانات در آرمان محوری وحدت میان شیعه و سنی،  وجود برخی گروه‌های قومی دارای تمایلات تجزیه‌طلبانه، تمایل روزافزون برخی گروه‌ها به پدیده باستان‌گرایی، بی‌توجهی برخی جریانات مذهبی به فرهنگ و نمادهای ملی، آمار بالای جمعیت جوان کشور با آرمان‌های فزاینده و تمایلات گریز از مرکز، وجود برخی مناقشات در نحوه مشارکت اقوام مختلف در سرنوشت خود، ابهام در تعیین اولویت‌ها و سیاست‌های ترجیحی نظام، رویارویی توان‌فرسا و بی‌پایان با استکبار جهانی (که از دید برخی عامل اصلی همه مشکلات کشور شمرده می‌شود)، ادعای وجود تبعیض و بی‌عدالتی و ناتوانی نظام اسلامی در اجرای عدالت و توزیع بهینه امکانات کشور، ناتوانی نظام مدیریت کشور در تامین خواسته‌ها و وعده‌های ناشی از انقلاب اسلامی، عدم بهره‌گیری از ظرفیت‌های نخبگانی کشور در فرآیند توسعه، ضعف عملکرد نهادهای حاکمیتی بویژه نهادهای تعلیمی و تربیتی در انتقال فرهنگ دینی و انقلابی، ضعف عملکرد نهادهای رسانه‌ای بویژه صداوسیما در تقویت بنیادهای فرهنگی ناشی از انقلاب اسلامی، فساد ساختاری و سیستمی، اختلافات جناحی سردمداران، اشرافیت غیرمنتظره برخی مسؤولان، پدیده رانت، پدیده آقازادگی، وجود نفوذهای مافیایی، تورم لجام‌گسیخته، بیکاری، فقرفزاینده، بی‌ارزش شدن پول ملی، مهاجرت گسترده نیروهای کارآمد به خارج، بالا رفتن سن ازدواج، افزایش بی‌رویه آمار طلاق، افزایش غیرمنتظره انواع آسیب‌های اجتماعی، کاهش رمق و نشاط برای مشارکت در عرصه‌های مختلف، ضعف فرهنگ گفت‌وگو در جامعه و از جمله میان مردم و حاکمیت،‌ توطئه‌های پایان‌ناپذیر دشمنان در اختلاف‌افکنی و تضعیف وحدت ملی و...

Page Generated in 0/0065 sec