مهدی بختیاری: جنگندههای رژیم صهیونیستی عصر دوشنبه 13 فروردین مصادف با سالروز شهادت امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه آلاف التحیه و الثنا، با حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق پایتخت سوریه، 7 نفر از فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران را به شهادت رساندند. این نهمین حمله صهیونیستها در خاک سوریه طی سالهای اخیر بود که در آن فرماندهان یا اعضای سپاه پاسداران به شهادت رسیدند.
پیش از این در سالهای 93، 97، 1400و 1402 (4 مرتبه) و اوایل سال جاری (1403) در مجموع 20 نفر به شهادت رسیده بودند و در حمله اخیر نیز 7 نفر از فرماندهان و اعضای سپاه در سوریه شهید شدند. حمله اخیر از چند جهت قابل توجه است: اول اینکه این حمله به صورت مستقیم و رسما به سفارت جمهوی اسلامی ایران در پایتخت یک کشور دیگر انجام شد که در طول سالهای گذشته سابقه نداشته است.
ساختمان کنسولگری ایران در دمشق در این حمله مورد اصابت چند موشک هوا به زمین قرار گرفت و به صورت کلی ویران شد و این جدیترین خط قرمزی بود که توسط صهیونیستها شکسته شد. نکته دوم وضعیت اسرائیل در مقطع این حمله است. صهیونیستها بعد از ۶ ماه جنگ، در غزه به بنبست رسیدهاند و بهرغم جنایات فراوان و کشتار بیش از 32 هزار انسان بیگناه (که بیش از 70 درصد آنها زنان و کودکان هستند) نتوانستند اهداف اعلامی خود را محقق کنند.
این عدم دستیابی به اهداف، دولت نتانیاهو را از چند جهت تحت فشار قرار داده است. آنها در داخل سرزمینهای اشغالی تحت فشار افکار عمومی به خصوص خانواده کشتهشدهها و اسرای اسرائیلی در این جنگ هستند. احزاب و گروههای مخالف دولت روز به روز فشار خود را برای سرنگونی نتانیاهو بیشتر میکنند و در عرصه بینالمللی نیز اسرائیل روز به روز منزویتر میشود (رای ممتنع و اجباری آمریکا به قطعنامه آتشبس شورای امنیت سازمان ملل پس از 3 بار وتوی قبلی در همین جهت قابل ارزیابی است).
بنابراین نتانیاهو میداند پایان این جنگ به این شکل به منزله پایان قطعی حیات سیاسی او و دولتش خواهد بود لذا بشدت به دنبال گسترش جنگ به جبهههای دیگر است.
برنامه آنها برای حمله به رفح (به رغم مخالفتهای جهانی) یا حمله احتمالی به جنوب لبنان و اقدام اخیر در هدف قرار دادن سفارتخانه کشورمان نیز میتواند در همین جهت تحلیل شود. طی روزهای گذشته با جدیتر شدن مذاکرات برای پایان جنگ غزه، مقامات ارشد حماس و جهاد اسلامی فلسطین به ایران آمدند و با عالیترین مقامات کشورمان دیدار کردند.
این حضور و دیدارها در مقطع فعلی پیامهای متعددی برای صهیونیستها و پشتیبانان مقاومت فلسطین داشت و بیانکننده نقش موثر و فعال ایران در روند اتفاقات فلسطین بود و بعید نیست این ترور هم واکنش عصبی اسرائیل به این نقشآفرینی بویژه در مقطع فعلی باشد.
علاوه بر این، در ماههای گذشته جبهه مقاومت بر فشار بر رژیم اشغالگر قدس افزوده است که حمله پهپادی به بندرامالرشاش (ایلات) یک روز قبل از ترور فرماندهان ایرانی، یک نمونه روشن آن بود.
اسرائیل بخوبی میداند ایران و فرماندهان سپاه در سوریه نقشی مستقیم در حمایت از فلسطین دارند و این حمایت بدون لکنت زبان و به وضوح بارها اعلام شده است لذا ترور این فرماندهان از قبل در دستور کار صریح این رژیم بوده است.
تصمیم برای ترور فرماندهانی نظیر سرداران شهید سیدرضی و زاهدی و دیگران بارها صراحتا از سوی صهیونیستها اعلام شده بود.
برای مثال شبکه 14 تلویزیون این رژیم لااقل ۲ بار رسما با اسم و عکس گفته بود ژنرال زاهدی هدف اصلی ترور است.
سردار شهید سرلشکر محمدرضا زاهدی یکی از فرماندهان موثر و البته ناشناخته در نیروهای مسلح بود که سالهای زیادی در جبهه برونمرزی فعالیت داشت.
او که از فرماندهان تاثیرگذار سالهای دفاعمقدس بود، چند سال در مسؤولیت فرماندهی نیروی زمینی سپاه و معاون عملیات فعالیت کرد و سالهای بسیار بیشتری را در جبهه مقاومت حضور داشت.
او بعد از سردار شهید سرلشکر سیدمحمد حجازی همزمان فرماندهی سپاه در لبنان و سوریه را برعهده گرفت و کارنامه موفقی از خود در این جبهه بر جای گذاشت که طبیعتا بسیاری از مصادیق آن تا سالها قابل بیان نخواهد بود.
سردار شهید محمدهادی حاجیرحیمی نیز به عنوان جانشین او، از شخصیت فرماندهی بالایی در نیروی قدس برخوردار بود و در ماههای گذشته به عنوان یکی از بازوهای اصلی سردار زاهدی در جبهه مقاومت عمل میکرد.
ترور این فرماندهان و حمله مستقیم به کنسولگری ایران در دمشق البته این هشدار را جدیتر میکند که اسرائیل درگیر در غزه و نتانیاهوی در بنبستمانده، برای برونرفت از این مخمصه دست به هر کاری خواهند زد و به هیچ خط قرمزی پایبند نخواهند بود.
با وجود آنکه نگارنده رفتار اسرائیل در سالهای اخیر را واکنشی به کنشهای موثر ایران در منطقه غرب آسیا میداند (بیان مصادیق آن را به مجال دیگری واگذار میکنم) ولی پاسخ درخور به این سگ نجس هار از یک جهت برای جلوگیری از حس سرخوردگی افکار عمومی در داخل و از طرف دیگر برای جلوگیری از آسیب رسیدن به توان بازدارندگی ایران بسیار لازم و البته محتمل است.