printlogo


کد خبر: 278426تاریخ: 1403/1/18 00:00
امکان طرح وحدت ملی در جمهوری اسلامی

محمدوحید سهیلی: یکی از اموری که در دیدار نوروزی رهبر معظم انقلاب مورد تاکید قرار گرفت مساله وحدت بود که کاربست آن در کنار صفت ملی برخی را بر آن داشت چنین تصور کنند جمهوری اسلامی رو به سمت عرفی شدن دارد. در این نگاشته تلاش داریم در این خصوص نکاتی را طرح کنیم.
اشاره به وحدت ملی برای برخی تداعی‌کننده عدول از دین به ‌عنوان امری قدسی به امری عرفی همچون ملیت و ایرانیت است. به لحاظ تاریخی در دوره پهلوی این عدول نخستین بار شکل گرفت. طرح ناسیونالیسم و ارجاع وحدت ایرانیان به ایران باستان قرار بود جایگزین دین به‌عنوان عامل وحدت و پیوند ایرانیان باشد. ناسیونالیسم با پشتوانه تفکرمدرن به‌وجود آمد به عبارت بهتر ناسیونالیسم و ایدئولوژی‌های همزاد آن تحقق تفکر جدید در امر سیاست هستند. یعنی مذهب اصالت بشر در سیاست به‌صورت ناسیونالیسم و لیبرالیسم درمی‌آید. ناسیونالیسم، دعوت توأم با کوشش برای احراز قدرت و تأسیس دولت ملی از طریق افاده صورت غربی به ماده رسوم و آداب قدیمی قومی است. مردم در اقوام و قبایل گذشته، به وحدت قومی و قبیله‌ای، خودآگاهی نداشته و خود را در ایجاد وحدت شریک نمی‌دانسته‌اند و حال‌آنکه وحدت ملی که باید جای وحدت ازهم‌گسیخته سابق را بگیرد، حول کوشش و کشش آدمی برای نیل به قدرت می‌گردد. وحدت سابق در تعلق به یک امر ثابت بوده است و به این جهت به‌آسانی دستخوش تغییر و آشفتگی نمی‌شد.1 ناسیونالیسم که در ابتدای پیدایش هر نوع بستگی را مردود می‌دانست و در همه‌جا تفرقه و جدایی می‌دید، یا به عبارت دیگر تمام وجوه وحدت و اتحاد را نفی می‌کرد تا وحدت ملی را به ‌جای آن قرار دهد، لااقل در خارج از مناطق غربی، برهم‌زننده وحدت بود و تخم تفرقه می‌پراکند و یکسانی و یکنواختی و سردی و دوری و تنهایی و تقلید را وحدت می‌انگاشت2 اما در ایده جمهوری اسلامی، جمهوریت و اسلامیت در دیالکتیک با یکدیگر قرار دارند و منجر به تولد وضع جدیدی می‌شوند. رهاورد این وضع جدید جهان اجتماعی است که ذیل آن مفاهیم مختلف بازسازی می‌شوند، لذا وحدت ملی را باید در این چارچوب ادراک کرد. به تعبیری ذیل جهان اجتماعی انقلاب اسلامی که محصول وضع دیالکتیکی جمهوریت و اسلامیت است؛ معنای جدیدی از وحدت ملی حاصل می‌شود که مبنای آن دینی و اسلامی است.
مساله وحدت در اندیشه اسلامی، مساله تبدیل ‌شدن «من»ها به «ما» به‌عنوان یک اصل اخلاقی انسانی است. با استقرار کثرت‌گرایی بیشتر مردم عدم قطعیت را تجربه می‌کنند و احساس گمشدگی در یک جهان آشفته و گیج‌کننده را دارند،3 بنابراین این تکثرها باید در یک نقطه به وحدت برسند و این یک اصل اساسی در زندگی انسانی است. از این ‌رو نیز در کتاب‌های تاریخ ادیان می‌گویند یک جمله است که در تمام ادیان عالم، اعم از ادیان بسیار قدیمی و ادیان جدیدتر که اسلام را جزو ادیان جدیدتر باید حساب کرد وجود دارد و آن جمله‌ای است که در تعبیرات اسلامی ما به این صورت آمده: «اَحبِب لِغَیرکَ ما تُحِبُ لِنَفسِک و اَکرِه لَه ما تُکرِه لِنَفسِک»؛4 برای دیگری آن را بپسند که برای خود می‌پسندی و برای دیگران آن را مپسند و ناپسند به شمار که برای خود ناپسند می‌شماری.
افعال انسان را به ۲ گونه جوارحی و جوانحی تقسیم می‌کنند. افعال جوارحی یا همان افعال جسمانی یا بیرونی، افعالی هستند که به نحو کامل در اختیار انسان قرار دارند. آدمی می‌تواند به صرف اراده لیوان آبی را از زمین بردارد اما افعال جوانحی یا افعال قلبی و درونی، از این سنخ افعال نیستند. آدمی نمی‌تواند به صرف اراده عاشق شود، احساس همدلی نسبت به کسی داشته باشد و ... بلکه برای این موضوع باید مقدمه‌هایی را طی کرد تا بتوان یک فعل قلبی داشت. دوست داشتن نیز از جمله همین افعال است. حال اما شرط امکان اتحاد و دوستی «من»ها و شکل‌گیری «ما» چیست؟ شهید مطهری برای پاسخ به این پرسش به سنت عرفان اسلامی و حکمت متعالیه بازمی‌گردد. «من» بدون آنکه قبلاً تبدیل به «او» شده باشد تبدیل به «ما» نمی‌شود. راه «ما» شدن «من»‌ها این است که اول «من»‌ها او شوند، یعنی ایمان به خدا پیدا شود. قرآن به این حقیقت در آیه 64 آل‌عمران چنین اشاره می‌کند: «قُل یا اهَلَ الِکتابِ تَعالَوا الی کَلِمَه سواءِ وَ بَینَکُم الا نَعبُدَ الا‌الله وَ لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً وَ لا یَتخِذَ بَعضاً ارباباً مِن دُونِ اللهِ» این جمله حتی از تکثر در میان مسلمین فراتر می‌رود و نقطه شکل‌گیری «ما» را در مواجهه با دیگری غیرمسلمان مورد توجه قرار می‌دهد. حقیقتی که نه از «من» است و نه از تو، نه از ماست و نه از شما، حقیقتی است که از «ما»ی به معنای اعم است؛ ما و شما هر دو در او شریکیم و «او»، «ما» و «شما» هر 2 را دربرمی‌گیرد. اگر انسان به او تعلق پیدا کند، تعلق به یک امر محدود نیست که مرزساز و من‌ساز باشد. این موضوع که جنبه تعالی دارد، دیگر پول نیست تا اگر من به او تعلق داشته باشم، شما هم به او تعلق داشته باشید جنگ و نزاع صورت گیرد، بلکه حقیقتی است که می‌تواند در آن واحد همه را در خودش جمع کند.5 
این امر کلیت و شمولی همه‌جانبه دارد و نامتناهی است. مصداق این امر خداوند (‌الله) است و ایمان به او، این اتحاد و «ما» شدن را تضمین می‌کند. وقتی او شدیم یعنی این منیت «ما» در مقابل او از بین رفت و همه یکرنگ شدیم، آن وقت است که می‌توانیم همه ما باشیم. آن حقیقتی که متعلق همه است و برخلاف زبان، نژاد، سرزمین و... تحت انحصار گروهی نیست. این حقیقت یعنی «او» در امر قدسی و دینی تجلی یافته است. تاریخ انسان ایرانی نیز نشان از دینی بودن انسان ایرانی می‌دهد. در نتیجه بهترین الگوی وحدت ملی نه در ذیل ناسیونالیسم، بلکه ذیل ادبیات دینی و «او» قدسی ممکن می‌شود. به تعبیر «هربرت مید» نقش دینی بالقوه جهان‌شمول است و می‌تواند وحدتی مستحکم را بنا نهد اما فرآیند تبدیل «من» به «ما» در ذیل «او» به صورت یکدفعه و انفجاری نیست، بلکه این امر نیازمند سلوک و به تعبیری فرآیند اجتماعی در جهان مدرن است. محصول این سلوک و فرآیند نیز دستیابی به سیاست، اقتصاد و دیگر نهادهای اجتماعی است.6 این سلوک نیز بر محور گفت‌وگو پیرامون آن حقیقت متعالی یا «او» می‌چرخد.
در این معنا که افراد یک جامعه به‌عنوان «من»های منفرد به «ما» بر اساس گفت‌وگو پیرامون «او» تبدیل می‌شوند، تا حد زیادی واسطه‌گری مردم در امر اجتماعی نیز روشن می‌شود. امر سیاسی و قدرت نمی‌تواند بدون حضور «من» رقم بخورد و تا این «من»ها به «ما» تبدیل نشوند، قدرت و نظم سیاسی مستقر نمی‌شود، لذا الگوی سیاسی مردم سالاری رقم می‌خورد و این مردم‌سالاری چون بر اساس معیار «او» متعالی است، پس یک مردم‌سالاری دینی است. توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی به حفظ اتحاد در رقابت‌های سیاسی و طبیعی بودن اختلاف فکری، اختلاف سلیقه و اختلاف سیاسی در یک کشور از همین باب است. در عرصه اقتصاد نیز بدون «ما»، نهاد اقتصاد به ثبات نمی‌رسد. نکته حائز اهمیت آن است که به تعبیر هربرت مید، نقش اقتصادی نیز مانند نقش دینی جهان‌شمولی بالقوه دارد و لذا این 2 قدرت را در اجتماع انسانی سازمان می‌دهند. پس هرچند مشکلات امروز ما در حوزه اقتصادی است و این باعث شده مقام معظم رهبری سال‌ها از شعار اقتصادی برای تعیین راهبرد آن سال استفاده کنند اما راه‌حل در فرمول‌های ریاضی بنیاد اقتصادی نیست، بلکه باید به سمت اقتصاد فرهنگی حرکت کرد. اقتصاد فرهنگی نیز به معنای توجه به وجه نحوه تکوین «ما»ی انسان ایرانی و نسبت آن با روابط اقتصادی
 است.
----------------------------------------
1- https://www.mehrnews.com/news/2460275
2 - همان
3 - فورشت، اینگر، رستاد، پل، درآمدی بر جامعه‌شناسی دین، مجید جعفریان، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1394، ص 192
4 - بحار الانوار: ۷۷/۲۰۳/۱
5 - مطهری، مرتضی، تجلی پیام، 564
6 - فورشت، اینگر، رستاد، پل، 1394، ص 147

Page Generated in 0/0070 sec