printlogo


کد خبر: 278427تاریخ: 1403/1/18 00:00
آشنایی‌زدایی از میراث قومی

علی عسگری: امروز با حضور گسترده شبکه‌های مجازی، تصویر رسانه‌ای از مفاهیم و مقوله‌ها گاه به گونه‌ای دچار اعوجاج شده که دیگر با اصل آن نیز همخوان نیست. از جمله این مفاهیم، قوم و قومیت است. برای درک بهتر این موضوع تنها کافی است لحظه‌ای چشمان خود را بسته و نام یک یک اقوام ایرانی را در ذهن خورد مرور کنید. کرد، لر، بلوچ، عرب، ترک، ترکمن و ... نام هر یک از این اقوام چه اموری را به ذهن شما متبادر می‌سازد؟ به احتمال زیاد عموم ما هنگام شنیدن نام هر یک از این اقوام لباس محلی، گویش، رقص، آواز، صنایع دستی و غذا‌های محلی را در ذهن خود حاضر می‌سازیم. اگر می‌خواهید بدانید چرا اقوام ایرانی در امور فوق تعریف شده‌اند کافی است این بار چشمان خود را باز کرده، نام هر یک از اقوام را در یک موتور جست‌وجوگر وب وارد کنید. عموم تصاویر پیرامون اقوام ایرانی مرتبط با رقص، آواز، ساز، لباس محلی، غذا و ... خواهد بود. اما مساله کجاست؟ چرا این تصویر از اقوام ما در اذهان شکل گرفته است؟ اصلا یکمرتبه به عقب‌تر بازگردیم، این تصویر دارای چه مشکلی است؟
 برای پاسخ به سوال‌ها از همین سوال آخر شروع می‌کنیم. هر یک از این  مقوله‌های مورد نظر (لباس، رقص و...) به طور قطع بخشی از هویت و میراث فرهنگی اقوام ایرانی هستند که کسی نیز در حفظ و حراست از آنها هیچ شکی ندارد. نکته اما آنجاست که تصویر فوق تمام حقیقت اقوام ایرانی را شامل نمی‌شود، بلکه بخش اندکی از آن را پوشش می‌دهد، لذا وقتی ما جزء را به جای کل جا بزنیم، طبیعتا ذهنیت غلطی را در خود نسبت به آن موضوع شکل داده‌ایم. چندی پیش و به طور اتفاقی سخنرانی یک ماموستای اهل سنت پیرامون حجاب زنان کرد را مشاهده کردم. سوز کلامی که از عمق وجود وی و به واسطه اعتقادات دینی او برخاسته بود، ناخودآگاه برای من گیرا عمل کرده و وقتی به خود بازگشتم این احساس را داشتم که من و او با وجود تمام تفاوت‌ها در لباس، گویش، مذهب و ... تا چه میزان به هم در این موضوع نزدیک هستیم. با اندکی جست‌وجو می‌توان ده‌ها و صد‌ها مورد دیگر از این اشتراکات دینی در میان اقوام مختلف ایرانی را یافت که از اساس ریشه‌های همدلی و همراهی را اینها شکل داده‌اند. اگر بخواهیم جای دوری نرویم باید گفت همین رمضان و عید فطر از جمله همین سرمایه‌های قومی و دینی ما هستند که همه اقوام ایرانی را بر سر یک سفره واحد قرار داده و همدل می‌کند. در حقیقت دین، سازه‌های اجتماعی در میان اقوام کشور ما را به گونه‌ای سامان داده که همگی همسو، دانه‌های یک نخ تسبیح را شکل دهند. امروز اما سرمایه‌های قومی، میراث قومی، فرهنگ قومی و مفاهیمی از این دست، با سانسور بیش از 90 درصد این فرهنگ عمیق و غنی قومی که اتفاقا برخاسته از ارزش‌های دینی نیز بوده، قومیت را برای ما در رقص، آواز، غذا، لباس و صنایع دستی خلاصه کرده است. 
در اینجا باید به پرسش پیشین بازگردیم. چه شد که اقوام ما به صنایع دستی فروکاسته شدند؟ ریشه این موضوع را باید در طرح‌های توسعه جست‌وجو کرد. نخستین طرح‌های توسعه در دهه 60 قرن بیستم میلادی مطرح شد. توسعه در این دهه و دهه بعد را می‌توان ذیل نظریه نوسازی صورت‌بندی کرد. نظریه نوسازی به دنبال  نفی تکثر‌های مختلف قومی، تلاش داشت تا با قالب زدن جهان توسط یک مدل از سبک زندگی، همه را در متن شهر‌های صنعتی و بدون تعلقات قومی قرار دهد. چنین تلاشی می‌رفت تا با حذف سرمایه‌های قومی، زبان‌های محلی، هویت‌های قومی و... یک نوع همسانی را در قالب ملیت حکمفرما کند. چنین رویکردی به توسعه اما طبیعتا منجر به واکنش منفی در میان خرده‌هویت‌های قومی می‌شد. به دنبال تغییر در پارادایم‌های توسعه، نهایتا الگوهای توسعه مبتنی بر حکمرانی خوب، هزاره سوم و... بر  آن شدند که قومیت‌ها را هم در فرآیند توسعه ملی و جهانی مشارکت دهند. در این میان اما آنچه توانایی تبدیل شدن به کالا را داشت به خدمت گرفته شد. در حقیقت آنچه از اقوام می‌توانست در قالب کالا درآمده و به صنعت تولید و مصرف کمک کند به خدمت گرفته شده و دیگر بخش‌های هویتی قومی در قالب حس نوستالژیک و با رویکرد موزه‌ای، از متن زندگی بیرون شد. لذا در بازتولید تصویر رسانه‌ای از اقوام نیز روابط اجتماعی، ارزش‌های فرهنگی، آداب و رسوم و ده‌ها مورد دیگر نادیده انگاشته شده و اقوام ایرانی به موجودیت‌های رقصنده و آوازخوانی فروکاسته شدند که گویی در سبد هویت قومی آنان جز رقص و آواز چیز دیگری یافت نمی‌شود.
اگر بخواهیم این نگاشته را به نقطه جمع‌بندی برسانیم باید بگوییم در کشور ما مساله وحدت ملی به‌شدت مورد نیاز و توجه است. رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار نوروزی خود به این موضوع اشاره داشتند که نشان از دلمشغولی ایشان در این‌باره دارد. طبیعتا اگر نگاه خود به میراث فرهنگی اقوام ایرانی را اصلاح کنیم، متوجه خواهیم بود که جمهوری اسلامی تا چه میزان با اقوام ایرانی توانایی همراهی و همدلی را دارد. سرمایه‌های دینی مشترک همچون نخ تسبیحی است که همه گروه‌های مختلف قومی را به یکدیگر پیوند می‌زند. حجاب، حج، رمضان، فطر، نماز، حیا، عفاف، خانواده و ده‌ها مورد دیگر همگی یک زبان گفت‌وگو و همدلی میان اقوام مختلف ایرانی هستند. با چنین تصویری می‌توان به نحو واقعی‌تر به مقوله اتحاد ملی و اتحاد دل‌های مردم فکر کرده و برای آن برنامه‌ریزی کرد.
در انتها هرچند این موضوع روشن است اما برای تذکر مجدد باید یادآوری کرد هدف این نوشتار نفی و طرد توجه به لباس، گویش، رقص، آواز، غذا و... قومی نیست، بلکه مساله اصلی این است که ضمن توجه به مقوله‌های فوق به عنوان میراث فرهنگی قومی باید اقوام ایرانی را در کلیت خود مشاهده کرد و نه به صورت ناقص و تکه‌تکه شده، لذا در کنار جشنواره‌های مختلف لباس، آواز و... قومی، بی‌مناسبت نیست اگر بگوییم لازم است که گردهمایی و همفکری‌های قومی پیرامون مقوله خانواده و ده‌ها مورد اشاره شده دیگر نیز داشته باشیم.

Page Generated in 0/0080 sec