printlogo


کد خبر: 280575تاریخ: 1403/1/27 00:00
یادداشت
راهبرد تحمیل رنج

علیرضا حجتی: «ما باختیم؛ حقیقت را باید گفت! یک باخت جامع»؛ این جمله تیتر گزارش وبسایت روزنامه هاآرتص اسرائیل ساعاتی قبل از حمله موشکی ایران به سرزمین‌های اشغالی بود.
 
احتمالا این جامع‌ترین توصیفی است که آخرین وضعیت منازعه اسرائیل و ایران را توصیف کرده است؛ منازعه‌ای که دیگر از موقعیت «جنگ در سایه» خارج شده و آشکارتر پیش می‌رود. هدف قرار دادن اسرائیل در سرزمین اشغال شده فلسطین که به عنوان یک «رژیم یاغی» در سیاست بین‌الملل شناخته می‌شود، از آن دست اتفاقات تاریخی است که به آینده منطقه شکل و جهت می‌دهد. این نخستین رودررویی آشکار ایران و اسرائیل بوده و از این جهت ارزش تاریخی بالایی دارد. حملات موثر به عمق خاک سرزمین‌های اشغالی از سال ۱۹۶۷ آرزوی محقق ناشده کشورهای اسلامی و دولت‌های عربی بوده که ایران آن را به واقعیت تبدیل کرد. برای نخستین‌بار پرنده‌های نظامی ایران بر فراز مسجدالاقصی، دشمنان این مکان مقدس را مورد حمله قرار دادند. حمله موشکی ایران علیه اسرائیل مهر تاییدی بر تثبیت مختصات رفتاری ایران بر اساس یک قدرت منطقه‌ای که در خاورمیانه به سرآمدی رسیده و فراتر از آن عزیمت جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت بزرگ است که قدرت تاثیرگذاری بر جغرافیایی خارج از منطقه خود را دارد. در واقع کنش بامداد یکشنبه تهران بر اساس انتظاراتی است که از قدرت اول منطقه بر مبنای رهیافت‌های روابط بین‌الملل توقع انجام آن می‌رود؛ همان موضوعی که کارشناسان مطرح بین‌المللی در رسانه‌های مطرح جهان در 6 ماه گذشته روی آن دست گذاشته بودند؛ همان‌طور که روزنامه انگلیسی گاردین دی 1402 نوشت: قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر آمریکا، مصر به عنوان متحد غرب، عربستان سعودی یا حتی اسرائیل نیست، بلکه متحد اصلی یمنی‌ها، یعنی ایران است. همین هفته گذشته بود که سوزان ملونی در «فارن افرز» طی مقاله‌ای مفصل نوشت این تهران است که به ترتیبات منطقه‌ای شکل می‌دهد. تحلیلگر ارشد بروکینگز که به چند دولت ایالات‌متحده درباره ایران مشاوره داده است، نوشت: چشم‌انداز استراتژیک پس از 7 اکتبر در خاورمیانه، چشم‌اندازی است که تا حد زیادی توسط ایران ایجاد شده و با نقاط قوت آن عمل می‌کند. حقیقت این است که جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه است، از جمله با دستیابی به توانایی ایجاد اختلال در کشتیرانی در چندین نقطه. این وضعیت و گسترش چشمگیر نفوذ ایران می‌تواند در صورت وقوع بحران تأثیر فاجعه‌باری بر اسرائیل، منطقه و اقتصاد جهانی داشته باشد. 
این راهبرد رنج تدریجی تحمیلی ایران به اسرائیل است که تل‌آویو را در موقعیت خفگی ژئوپلیتیک قرار داده است. معادله بازدارندگی در تقابل تهران و تل‌آویو طی ماه‌های گذشته در فضای سیاسی کشورمان دچار یک خطای مفهومی در تحلیل شده بود. از آغازین ساعات 7 اکتبر 2023 و عملیات توفان‌الاقصی، این دیوار بازدارندگی رژیم صهیونیستی بود که در مقابل ایران فرو ریخت. اسرائیل در این مرحله وارد مرحله بعدی یعنی «وادارندگی» در برابر ایران شد. در معادله امنیت بین‌الملل، این مرحله در وضعیتی اجرا می‌شود که بازدارندگی به طور کامل شکست می‌خورد. بنابراین عملیات‌های تروریستی رژیم صهیونیستی علیه مستشاران نظامی ایران در سوریه و در نهایت حمله مستقیم به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، نه اقداماتی در تضعیف بازدارندگی ایران، که برای باز کردن دریچه‌ای برای فرار اسرائیل از تنگنای این رژیم طراحی شده بود. کابینه جنگ رژیم صهیونیستی تلاش کرد در تداوم استراتژی قدیمی این رژیم؛ «دکترین بن گوریون» با صدور بحران به خارج از فلسطین اشغالی و «توزیع رنج» میان ایران و ایالات متحده آمریکا، منازعه را گسترش داده و راه فراری برای خود ایجاد کند. در همه این مراحل تهران عملیات‌های ترور اسرائیل را اقداماتی ارزیابی می‌کرد که نمی‌تواند این رژیم را از باتلاق غزه نجات داده و طناب را از دور گردن صهیونیست‌ها باز کند.
تلاش اتاق فکر جنگ رژیم صهیونیستی با اتخاذ رویکرد «کنترل تنش» و «مدیریت سطح بحران» توسط تهران و واشنگتن تا حد زیادی خنثی شد اما تل‌آویو با برهم زدن «قواعد درگیری»، به طور مستقیم به اماکن دیپلماتیک ایران حمله کرد و به این ترتیب رژیم صهیونیستی از خطوط قرمز عبور کرد. برای ایران که «بازیگر عاقل» منطقه و سیاست بین‌الملل است، عزیمت اسرائیل به این نقطه دیگر قابل تحمل نبود و پاسخ قاطع و بر مبنای راهبرد موازنه‌ساز ایران را که محرک رفتار دولت - ملت ایران در یک جهان آنارشیک است، به دنبال داشت. 
بدون تردید این روزها بحرانی‌ترین لحظات اشغالگران در سراسر تاریخ 76 ساله پس از اشغال فلسطین است. اسرائیل حالا دیگر در «فرسایشی‌ترین» جنگ تاریخ خود گرفتار شده، شمال و جنوبش تبدیل به متروکه شده، به طرز بی‌سابقه‌ای در جهان منفور و مطرود و منزوی شده و شاید مهم‌تر از همه ایده زندگی در سرزمین موعود زیر سایه اختراع «دولت یهود» برای همیشه رنگ باخته است. در کنار اینها، مقاومت غزه صهیونیست‌ها را به «بی‌دولتی» کشانده است. طی یک‌ماه گذشته در سرزمین‌های اشغالی یک «دولت موازی» تشکیل شده است که بر اساس آن مخالفان نتانیاهو نظیر بنی گانتس و یائیر لاپید بدون هماهنگی با کابینه اسرائیل به آمریکا سفر کرده‌اند و کاخ سفید هم پذیرای آنها شده است! شکاف‌ها و بحران‌های داخلی ساختار سیاسی اسرائیل را به مرز فروپاشی رسانده که نتایج آن در اعتراض‌های خیابانی شب‌های تل‌آویو علیه ادامه جنگ و بحران‌های اجتماعی پس از چالش اعزام به خدمت سربازی «ارتدکس‌های صهیونیست» نمودار شده است. این وضعیت رژیم صهیونیستی و بنیامین نتانیاهو به عنوان یکی از رهبران اسطوره‌ای صهیونیست‌هاست! 
ترجمه همه این موارد همانی است که هاآرتص نوشت: «یک واقعیت واضح  و قابل پیش‌بینی  وجود دارد که ما باید شروع به درک، پردازش و نتیجه‌گیری از آن برای آینده کنیم. اعتراف به اینکه باختیم جالب نیست، بنابراین به خودمان دروغ می‌گوییم».
 

Page Generated in 0/0079 sec