printlogo


کد خبر: 280925تاریخ: 1403/2/5 00:00
پرونده «وطن امروز» درباره الزامات قانونی و فرهنگی رعایت هنجار‌های پوشش
مسأله حجاب
* تأملی بر نظریه رهبر انقلاب پیرامون مسأله حجاب؛ حاکمیت باید ورود کند

سیدعبدالرسول علم‌الهدی*: مقام معظم رهبری درباره مساله حجاب 2 نکته را بیان کردند. یک نکته مربوط به 15 فروردین سال گذشته (1402) بود که برای نخستین بار مورد توجه نظریه‌پردازان قرار گرفت. ایشان بارها درباره مساله حجاب صحبت کرده‌اند و بر مساله حجاب و ایجاب به حجاب تاکید داشته‌اند؛ نکته این بود که نظریه و دیدگاه جمهوری‌اسلامی نسبت به مساله کشف حجاب، حرام ‌شرعی و حرام سیاسی است. حرام شرعی یا حرام قانونی را درک می‌کردیم و از قبل هم می‌دانستیم اما ایشان حرام سیاسی را از این جهت بیان می‌کنند که فتنه سال 1401، کشف حجاب را به عنوان زمینه براندازی نظام جمهوری اسلامی پیش کشید و ضد انقلاب آن را به دست گرفت. مقام معظم رهبری بیان می‌کنند افرادی که کشف حجاب می‌کنند، ضد دین نیستند، بلکه در مراسمات شب‌های قدر شرکت می‌کنند، اهل قرآن و مناجات هستند و حتی با جمهوری اسلامی هم همراه هستند. اگر این افراد متوجه شوند دشمن از کشف حجاب ایشان چه استفاده‌ای علیه کشور می‌کند و چه منظوری برای آینده خانواده و زن در ایران دارد، حتما کشف حجاب را کنار می‌گذارند. بنابراین درباره این مساله بین تصمیم‌گیران و سیاستمداران توافق فراگیر وجود دارد که باید کشف حجاب تمام شود. 
دومین نکته این است که ایشان درباره حجاب فرمودند دشمن با برنامه و نقشه وارد شد که این فقط مربوط به سال 1401 نیست، بلکه این مساله عقبه‌ای داشته و ما هم باید با برنامه و نقشه وارد شویم. بنابراین ما باید برنامه‌ریزی کنیم و ببینیم دشمن چگونه توانسته فضای گفتمانی و افکار عمومی را نسبت به حجاب، به یک تعارض ‌شناختی برساند. این تعارض‌ شناختی موجب می‌شود اولا الزام به حجاب و به‌تبع آن کشف حجاب در نظر مردم بی‌اهمیت شود و ثانیا کشف حجاب به عنوان یک ابزار برای اعتراضات سیاسی و ضدجمهوری اسلامی در دست دشمن قرار گیرد. در تاریخ جامعه ایرانی، حجاب به عنوان یک ارزش فرهنگی قابل قبول بوده است. وقتی قانون حجاب در سال 1362 تصویب شد، این قانون به عنوان خواسته عمومی ملت کاملا مورد قبول واقع شد، چون اساسا این قانون در جریان زندگی ایرانیان قرار داشت. هرچند حجاب شرعی تحت ‌تاثیر جریانات ساخت اجتماعی مدرن، افزایش مصرف‌ فرهنگی تمدن غرب و وجود تهاجم فرهنگی در میان زنان جامعه کاهش یافته و با شل‌حجابی و بدحجابی مواجه شده‌ایم اما همچنان حجاب به عنوان یک ارزش فرهنگی قابل قبول است. 
از سال 1401 دیگر حجاب یک مساله فرهنگی نبوده و نیست، بلکه ابعاد دیگری از جامعه همچون سیاست، امنیت، فضای اطلاعاتی و روابط بین‌المللی را هم درگیر کرده است. بنابراین نمی‌توان فقط برای تعلیم و تربیت نسخه پیچید و به دیگر ابعاد توجه نکرد یا مثلا صرفا در محیط عمومی یک سیاست را پیش برد و به ابعاد رسانه‌ای بی‌توجه بود، بویژه که یکی از بهترین سندهای سیاستی جمهوری ‌اسلامی در عرصه فرهنگ، قانون مصوب سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ در حوزه عفاف و حجاب است که بیش از 20 دستگاه را درگیر مساله حجاب می‌کند و اتفاقا نگاه سیستماتیک خوبی به مساله حجاب دارد. 
بعد از فتنه 1401 با مساله عفاف و حجاب با صورت‌بندی سابق مواجه نیستیم، آنگونه که اظهار می‌شد، مساله به انحراف مدیریت نیاز جنسی در میان جوانان یا مثلا عدم مدیریت بازار پوشاک وابسته نیست، بلکه مساله ظهور کشف‌ حجاب و تعارض‌ شناختی در الزام به حجاب است. این دقیقا صورت مساله‌ای ا‌ست که از فتنه سال 1401 با آن مواجهیم که این مساله در افکار عمومی به وجود آمده است. بنابراین ما باید طرح و نقشه‌ای داشته باشیم که اولا الزام به حجاب و مداخله حاکمیت در عرصه حجاب در افکار عمومی اهمیت یابد، ثانیا نباید افکار عمومی و مردم کشف حجاب را به عنوان یک رفتار معمولی تعبیر کنند که این دو، هدف راهبردی ما محسوب می‌شود. 
با توجه به بیانات مقام معظم رهبری که فرمودند امروز ما وارد یک جنگ ترکیبی شده‌ایم که ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، تهدید امنیت ملی و تروریسم داخلی هم دارد، اگر در مقوله حجاب در حال برنامه‌ریزی هستیم، نمی‌توانیم بگوییم فقط این مساله صرفا فرهنگی است و باید در ابعاد جنگ ترکیبی به آن نگاه کنیم. این بدین معنی است که در جنگ، تاکتیک‌ها تغییر می‌کند. از این رو راهکارهای کوتاه‌مدت باید اتفاق بیفتد. راهکارهای کوتاه‌مدت مهم‌تر از راهکارهای طولانی‌مدت است. ایجاد انسجام اجتماعی، ضرورت پیشبرد جنگ است. در پیشبرد سیاست‌ها ایجاد گفتمان سیاسی، گفتمان نخبگانی و گفتمان عمومی بسیار مهم است. من نمی‌توانم در فضای جنگی، سیاستی را پیش بکشم که در گفتمان سیاسی حاکمیت توافق درباره آن وجود ندارد. به نظر می‌رسد اراده مقابله با این ناهنجاری زمانی قابلیت اجرایی دارد و می‌تواند موثر باشد که حداقل گفتمان سیاسی حاکمیتی که در فضای تصمیم‌گیری و یک جریان سیاسی قرار دارد، توافق جمعی داشته باشد، نه اینکه عدم توافق وجود داشته باشد و عدم توافق  در جامعه بروز یابد، چون این قطعا جنگ ترکیبی را سست می‌کند. 
یکی دیگر از خصوصیات جنگ ترکیبی، آشوبناک کردن فضای جامعه است. برای همین در جریان پیشبرد سیاست‌ها، نیاز به راهکارهای کوتاه‌مدت و ارزیابی راهکارها در افکار عمومی نسبت به مساله حجاب داریم که آن هدف راهبردی خودمان را آیا محقق می‌کند یا خیر؟ راهکارها صرفا تک بعدی نیست؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم راهکارهای ما تک‌بعدی، هنری یا محیطی است، بلکه همه را باید در بربگیرد اما نسبت راهکارها با هم به شکلی تعیین می‌شود که ما ببینیم چه میزان بافت معنایی حجاب و الزام به حجاب در افکار عمومی پیشرفت می‌کند. 
امسال مقام معظم رهبری دوباره بر نکته سال گذشته‌‌شان تاکید کردند. نکته این بود که بحث حجاب، چالش تحمیلی دشمن به جامعه ایران بوده و در بین خانواده‌ها مشکل ایجاد کرده است. نکته مهم در کنار سایر نکات مذکور این است که مساله کشف حجاب از درون جامعه بیرون نیامده است، بلکه تحمیل شده از سوی دشمن بیرونی است. جامعه ایران به هیچ‌وجه موافق بی‌حجابی نیست، چنانکه نظرسنجی همشهری در اسفند 1401 نشان می‌دهد در تهران ۷۹ درصد زنان تهرانی بیان می‌کنند با برداشته ‌شدن قانون حجاب، حاضر به برداشتن حجاب خود نیستند، البته اگر سوال درباره الزام به حجاب باشد، حدود 50 درصد موافق نیستند. این نشان می‌دهد در افکار عمومی ما جنگ‌ شناختی اثر گذاشته است. مقام معظم رهبری توضیح می‌دهند این کشف حجاب، تنها خواسته دشمن نیست، بلکه می‌خواهند ما به وضعیت فحشای گسترده قبل از انقلاب بازگردیم. در حقیقت دشمن به دنبال انقلاب جنسی در جامعه ایران است. انقلاب جنسی 3 پیامد دارد: 1- هنجارمندی فحشا و روابط آزاد جنسی، 2- تزلزل خانواده با پذیرش عمومی همباشی و ازدواج سفید و اشکال جدید خانواده، ۳- مدنی شدن همجنسگرایی و گرایشات جنسی جدید. 
هر جامعه‌شناس منصفی می‌داند هر چند فساد در زیر پوست شهر وجود دارد اما جامعه ایران موافق همجنسگرایی، لاابالی‌گری اخلاقی و روابط جنسی آزاد و برهم‌ریختگی خانوادگی نیست. مقام معظم رهبری می‌فرمایند این مساله را در جامعه تبیین کنید و به جامعه این را نشان دهید که دشمن با چه هدفی کشف حجاب را پیش می‌برد. قطعا جامعه به حجاب بازمی‌گردد. بعد هم توجه می‌کنند به بحث زنان و می‌گویند شرافت زن ایرانی را به روی او بیاورید. به این معنی که اگر زن ایرانی در معرض کشف حجاب قرار بگیرد، به سمت کالایی شدن و شیء‌شدگی بدن، آنچنان که جامعه غرب پیش‌ رفته است، پیش خواهد رفت. یعنی بازاری شدن و مصرفی شدن زن برای تلذذ مردان و حجاب مانع این امر است. معنی اصلی حجاب، آزادی زن از کالاشدگی و بردگی برای تلذذ مردان است. حجاب برای آزادی است. 
باید از دولت و رسانه ملی و دستگاه‌های فرهنگی سوال کرد طی یک سال و نیمی که این فتنه به جامعه زد و ما با مقداری گشودگی فرهنگی و اجتماعی حجاب مواجه بودیم، آیا کشف حجاب در حال افزایش بود یا کاهش؟ آیا تن‌نمایی، برهنگی و لاابالی‌گری اخلاقی با ظهور برخی تجمعات از سوی شیطان‌پرست‌ها و همجنس‌گراها رو به افزایش بوده یا کاهش؟ معلوم است که رو به افزایش است، چرا؟ چون دشمن برای تن‌نمایی در کشورمان نقشه دارد. ما در جامعه در جهت آگاهی به مردم درباره اراده و برنامه دشمن به صورت عینی که امکان فضاسازی فراهم شود، کار خاصی نکرده‌ایم. شاید در این‌باره یکسری سخنرانی داشتیم اما فضای گفتمانی شکل نگرفت، برای همین نتیجه مطالبه افکار عمومی از دولت برای وجود اقتدار و حرکت مهم در زمینه بی‌حجابی‌ها حتما راه‌اندازی دوباره گشت ارشاد می‌شود. 
ما حتما به امنیت اخلاقی و اجتماعی نیاز داریم، چنانکه در همه جوامع دنیا هم وجود دارد. برای برخورد با درصدی‌ که می‌خواهند به هر نحوی بی‌اخلاقی و لاابالی‌گری را در شهرها و جامعه رواج دهند، نیاز به اقدامات اجرایی در حوزه انضباط اجتماعی است. بنابراین قطعا در جامعه نیاز به مجریان امنیت اخلاقی و امنیت اجتماعی داریم. کسی که با تیپ ‌شیطان‌پرستی حتی اگر هم انکار کند که شیطان‌پرست است، اما با تیپ شیطان‌پرستی حضور داشته باشد و حضورش را به تجمع تبدیل کند، باید با این مساله برخورد شود. اگر فردی در میادینی مثل تفرجگاه‌ها، ورزشگاه‌ها و سواحل دریا با برهنگی و تن‌نمایی، امنیت روانی جمعیت و جامعه را مورد خدشه قرار دهد، قطعا باید با او برخورد شود. 
ایجاد تعارض ‌شناختی دشمن طی یک سال نبوده، بلکه کار 10 سال بوده که در کشور رخ داده است. در پژوهش‌هایی که انجام شده، متوجه شدیم دشمن معنای امر فردی و انتخاب شخصی را در حجاب پررنگ کرده است. در حالی ‌که حجاب امری اجتماعی است، به عنوان امری فردی در جامعه معنا یافته دشمن حجاب را به نفع مردان معنا کرده، در حالی ‌که حجاب به نفع خانواده و زنان است. حجاب امنیت خانواده و نشاط جنسی را در آن تضمین می‌کند. دشمن حجاب را خواست حاکمیت می‌داند، نه خواست مردم، در حالی ‌که هویت جامعه ایرانی، اخلاقی است و حجاب به عنوان یک امر اخلاقی، مورد پذیرش مردم است. اینها همه توطئه‌های دشمن است. من باید در مدرسه و دانشگاه توطئه را موشکافی کنم و به رسانه هم نشان دهم. در غیر این صورت، این بستری را ایجاد می‌کند که امکان وجود برخورد با افرادی که در حال انجام تن‌نمایی در کشور هستند، وجود نداشته باشد. این نیز نکته مهمی است. این نکات پیوست 2 سخنرانی مقام معظم رهبری در بهار 1402 و بهار 1403 است.
مدیرگروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه جامع  امام حسین(ع) *
******
  جامعه‌شناسی حجاب در گفت‌وگو با محمدتقی کرمی؛ عضو سازگار فرهنگ ایرانی
حجاب یکی از ذوابعادترین مسائل در کشور ما است که به‌ رغم فرهنگی بودن، با سیاست، اقتصاد، رسانه و ده‌ها مساله دیگر پیوند عمیق برقرار کرده است. شاید یکی از دلایل تبدیل شدن آن به یک مساله و مشکل طی ۳ دهه گذشته همین پیچیده و ذوابعاد بودن آن است. از منظر جامعه‌شناسی، حجاب به عنوان یک کنش انسانی، حامل معنا و هدفی است که البته نسبتی نیز با زمان و مکان اجتماعی ما برقرار می‌کند اما پیام حجاب در بستر زمان اجتماعی که جامعه ایرانی در آن به سر می‌برد، چیست؟ در همین باره با دکتر محمدتقی کرمی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفت‌وگو پرداختیم.
***
* وجه مساله‌مندی حجاب به باور  شما چیست؟ چه چیزی حجاب را برای ما مساله کرده تا پیرامون آن یک تحلیل جامعه‌شناختی ارائه دهیم؟
یکی از اموری که این بحث را برای ما توجیه می‌کند تحولات معنادار پوشش زنان و دختران در جامعه ما است. اصولا هر تغییری که دارای شیب تندی باشد به اصطلاح موضوعی است که علامت سوال برای پژوهشگر ایجاد می‌کند. وجه دوم این مساله اما آن است که گاهی اوقات بردار تغییرات خلاف انتظار است یا حداقل اینگونه گمان می‌شود که خلاف انتظار است. چون گفتمان رسمی در کشور ما مبلغ پوشش معیار است، مبلغ حجاب است و در واقع هر میزان تلاش می‌کند نتیجه عکس دریافت می‌کند، حجاب برای ما مساله شده است. موضوعی که ذکر کردم هم برای خود روایت رسمی مساله ایجاد کرده و هم برای دشمنان و مخالفان ایران سوال و روزنه‌ای ایجاد کرده که بالاخره با وجود این همه هزینه توسط گفتمان رسمی چرا درباره حجاب نتیجه لازم را دریافت نمی‌کند؟ البته وجوه دیگری نیز در این میان وجود دارد که احتیاج به محافل تخصصی‌تر دارد اما خلاصه چنین می‌شود که انتظار ما چنین است که حجاب را به عنوان مساله در نظر بگیریم؛ هم به دلیل شیب تند آن و هم به دلیل شیب خلاف جریان گفتمان غالب.
* بی‌حجابی به عنوان یک کنش انسانی که حاوی معنایی است، به باور شما پیام‌رسان چه امری برای جامعه، دولت و... است؟ پیام حجاب در بستر جامعه ایرانی چگونه تفسیر می‌شود؟
بالاخره حجاب مساله است، یعنی هم جمهوری اسلامی و هم دیگری‌های آن، مساله‌بودگی حجاب را پذیرفته و قبول کرده‌اند اما به باور من تا حدی می‌توان از روی دیگر سکه دفاع کرد و آن هم اینکه حجاب در جامعه ما یک ناسازه نیست. ناسازه یعنی یک مولفه یا سازه‌ای در یک جامعه که با سایر اجزای جامعه ناسازگار باشد. حق این است که جهت تغییر و تحولات در جامعه ما اقتضا می‌کرد چنین شرایطی را در پایان قرن گذشته داشته باشیم. حالا اتفاقات و رخداد‌های خاص سیاسی و امنیتی این موضوع را تسریع کرد اما اگر شما نگاه کنید در سایر ابعاد دینداری هم دچار چالش هستیم. فقط مساله حجاب نیست ولی وجه نمادین حجاب باعث دیده شدن آن شده است. هنگامی که من در خیابان راه می‌روم، شما متوجه نمی‌شوید من نماز می‌خوانم یا نه اما اگر بدحجاب باشم شما سریعا متوجه آن می‌شوید. به عنوان مثال اگر بخواهم عرض کنم پیرامون وضعیت ماه رمضان امسال نیز همین مشکل بود. روزه‌خواری که از نماز نخواندن عیان‌تر است، بیشتر دیده شد و شاهد بودیم سطح روزه‌خواری به چشم می‌آید. به این اعتبار می‌خواهم بگویم تحولات حجاب در ایام اخیر برای ما غیرمنتظره نبود. اینکه می‌گویم حجاب در جامعه ما ناسازه نیست به اعتبار توضیح مذکور عرض می‌کنم. البته ادعا ندارم اینها اکثریت هستند اما به چشم می‌آیند. به عبارت بهتر به باور من عموم جامعه ایرانی دیندار و معتقد به حجاب هستند، هر چند حجاب آنها عرفی بوده و با حجاب شرعی مقداری فاصله دارد اما در کل برخلاف نمود بیشتر بی‌حجاب‌ها، آنها در اکثریت نیستند. خلاصه آنکه این اتفاق  به لحاظ تحلیل‌های اجتماعی قابل انتظار بود و ما غافلگیر نشدیم. بله! مقداری آهنگ تغییرات ما را غافلگیر کرد که آن هم به دلیل ضرب شدن در مسائل سیاسی بود. انتظار ما این بود که از دهه 70 نظام با چالش حجاب مواجه شود. البته به باور من جمهوری اسلامی دهه 90 را خوب تدبیر و مقاومت کرد، اگرنه اتفاقاتی که سال ۱۴۰۱ رخ داد، فی‌الواقع برای دهه 90 پیش‌بینی می‌شد.
* برخی جامعه‌شناسان مقوله حجاب را در بستر تحولات اجتماعی توضیح داده و از تعبیر جامعه‌بودگی یا سوژگی استفاده می‌کنند. مراد از جامعه‌بودگی نیز آن است که جامعه ایرانی تکثر‌های مختلفی را در درون خود راه داده و این تکثر‌ها نیز به واسطه شکل‌گیری سوژگی انسان‌هاست. به اعتبار دیگر انسان‌ها در برابر دین، سنت، فرهنگ و... دست به انتخاب‌ ‌زده و به صورت پرسشمند با آنها روبه‌رو می‌شوند. لذا تکثری در الگو‌های دینداری نیز به وجود آمده است، چرا که اقتضای سوژگی گزینش در دین، سنت و... است. پاسخ شما به این نحو صورت‌بندی‌ها چیست؟
چیزی که من نه فقط در فهم مساله حجاب، بلکه در فهم تمام پدیده‌های اجتماعی به آن باور دارم این است که ما جامعه ایرانی نداریم. ما «جامعه‌های ایرانی» داریم. به یک معنایی یک گسل‌ها و گسست‌هایی داریم که دیگر نمی‌شود از جامعه ایرانی سخن گفت. بخشی از جمعیت ما کنش سیاسی بر آنها غلبه دارد. تحولات و رفتار‌های کنش سیاسی را می‌توان بر اساس نوعی سوژگی یا مقاومت فهم کرد اما بخشی از جامعه که بخش مهمی از آن هستند نیز به دنبال سیاست‌ زندگی هستند. یعنی نه دنبال مخالفت با جمهوری اسلامی هستند و نه دنبال مخالفت با دین، بلکه می‌خواهند آن چیزی را که زندگی می‌دانند، آن چیزی را که رفاه می‌دانند، آن چیزی را که به اصطلاح خوشحال‌شان می‌کند، دنبال کنند اما هم‌افقی نمادین این افراد با یکدیگر منجر به تقویت آنها می‌شود. یعنی آن کسی که از منظر مقاومت سیاسی بی‌حجاب می‌شود، تلاش می‌کند از پتانسیل کسانی که از منظر زندگی، رفاه، مصرف و... بی‌حجاب می‌شوند استفاده کند. من نمی‌خواهم این نگاهی که بیان کردید را رد کنم، بلکه نظر من آن است که چون جامعه ایرانی متکثر است، توضیح‌های مختلفی پیدا می‌کند. بخشی از واقعیت جامعه ایران را مفهوم سوژگی توضیح می‌دهد و بخش دیگر را امور دیگر همچون‌ طلب زندگی توضیح می‌دهد. بخشی از واقعیت این است که ما منابعی داریم که در خارج از کشور جریان بی‌حجابی را تقویت می‌کنند. اینها را نمی‌شود انکار کرد. من نمی‌توانم بگویم تمام آن چیزی که در سطح خیابان‌های ما اتفاق می‌افتد، اقتضائات مسائل داخلی کشور ما است. جریان‌هایی هستند که از بیرون برای ما در حال برنامه‌ریزی هستند. افزون بر همه موارد پیش‌گفته، جریان‌هایی هم در فضای بین‌الملل هستند که روند‌های آنها بر ما تاثیر می‌گذارد. روند‌های جهانی غیر از توطئه‌چینی‌های سازمان‌یافته است. برای مثال روند‌های جهانی یعنی اینکه بالاخره الان بدن در دنیا مهم شده است. اصلا فرهنگ عریانی به نسبت ۲ دهه پیش در دنیا توسعه پیدا کرده است. در 20 سال پیش آنقدر عریانی در میان سلبریتی‌ها نداشتید، لذا هنگام بحث از مقوله حجاب باید در یک نسبت متناسب همه ۴ مولفه پیش‌گفته و همچنین دیگر مولفه‌های محتمل را که ذکر نکردیم، لحاظ کنید تا بدانید در جامعه ما چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
* یکی از مباحث پیرامون حجاب، طرح آن از منظر انسجام اجتماعی است. برخی معتقدند ورود نظام به مقوله حجاب منجر به آسیب دیدن انسجام اجتماعی می‌شود. پاسخ شما به این سخن چیست؟
چند مساله را باید در کنار هم ببینیم. نکته‌ای که وجود دارد این است که من نمی‌توانم به یک حاکمیت بگویم در فلان مساله دخالت نکن. این اصلا معنا ندارد. حاکمیت یعنی سیاست‌گذاری، حاکمیت بر اساس آن چیزی که فهم می‌کند از مساله رفاه من، مسکن من، بهداشت من و... سیاست‌گذاری می‌کند و به نظر می‌رسد مساله فرهنگ ما را نیز باید مدیریت کند. در میان مصادیق امر فرهنگی من نیز یک مورد، مساله پوشش است اما در اینجا چند ملاحظه جدی داریم. یک ملاحظه این است که وقتی ما می‌خواهیم یک سازه‌ای مانند سازه حجاب را در جامعه خود مدیریت کنیم، اول باید ببینیم شرایط دولت و حاکمیت ما چگونه است؟ اگر دولتی قوی باشد و در کنار آن جامعه نیز قوی باشد، دولت قوی و جامعه قوی می‌توانند با دیگری گفت‌وگو کرده و مسائل خود را با هم حل کنند. متأسفانه در سال‌های گذشته جامعه ما ضعیف شده است. شما نگاه کنید درصد اعتماد، سرمایه اجتماعی، مشارکت و... همگی روندی رو به افول داشته است. از طرف دیگر دولت هم قوی نیست. به دلیل تحریم، به دلیل آنکه برخی کاستی‌ها یا حتی تصویر رسانه‌ای از برخی کاستی‌ها اعتماد را کم کرده است. مفاسد، اختلاس‌ها، سیستم بروکراسی و مسائلی از این دست مقداری دیدگاه‌ها را نسبت به دولت منفی کرده است. حالا حکومتی که می‌خواهد در یک حوزه‌ای سیاست‌گذاری کند، باید مراقب باشد به لحاظ قدرت، وضعیت خود و جامعه چگونه است. ما  در هر دو ساحت اکنون در موضع قدرت قرار نداریم. این ضعف نیز دلیل دارد، تقریبا مهم‌ترین  پروژه‌های جمهوری اسلامی غیر از مسائل نظامی و امنیتی نتوانسته‌اند همه انتظارات را برآورده کنند. من نمی‌خواهم رشد و پیشرفت ۴ دهه گذشته را انکار کنم، انقلاب اسلامی بالاخره توانسته است تحولی را در زندگی ما ایرانیان ایجاد کند و از این حیث قابل تقدیر است اما بالاخره گروه‌های زیادی از جامعه طی بیش از یک دهه گذشته از گرانی‌ها آسیب دیده و ضعیف شده‌اند. در این فضا وقتی می‌گویند مداخله شما ممکن است منجر به پا گذشتن روی گسل‌‌ها و دامن  زدن به آشوب‌ها شود، بخشی از آن به دلیل این است که اکنون شما امکان سیاست‌گذاری و مداخله را ندارید، نه آنکه سیاست‌گذاری و مداخله حاکمیت علی‌الاصول غلط است. نکته دیگر که ملاحظه‌ای وجود دارد درباره آنکه حکومت در کجا ایستاده، چنین است که حکومت باید جامعه آرمانی خود را ترسیم کند. جامعه آرمانی بر اساس واقعیت‌های موجود است که شکل می‌گیرد. یعنی شما جامعه‌ای دارید بسیار متکثر. ما مساله‌ای را داریم که گمان می‌کنیم جامعه ایرانی یکدست بوده و این جامعه یکدست اکنون در معرض شکاف و گسل قرار گرفته است. نه! جامعه ایرانی همیشه یک جامعه متکثر بوده است اما این تکثر آن سازگار بوده است؛ الان تکثر ما در مسیر تبدیل به تکثر تخاصمی است. یعنی گروه‌ها با یکدیگر دچار زاویه شده‌اند؛ چرا؟ الان شما هنگامی که می‌خواهید جامعه آرمانی خود را تصور کنید، آیا قرار است همه خانم‌های ما حجاب کامل شرعی را داشته باشند؟ قطعا این پروژه در ترسیم آرمان شکست خواهد خورد، چون معنای آن چنین است که خود همین آرمان در حال ایجاد گسست است. شما یک جامعه متکثر را می‌خواهید یکدست کنید، آن هم در حد نهایت آن. حالا شما زمانی توانستید مبتنی بر موج انقلاب بگویید حجاب واجب است. مشخص است کسانی که تا روز قبل از انقلاب بی‌حجاب بودند و الان مانتو به تن کرده‌اند، حجاب برای آنها درونی نشده است. شما باید بگویید تصویر آرمانی جامعه‌تان چیست؟ پوشش مطلوب در جامعه آرمانی شما چگونه است؟ ما وقتی از مداخله حاکمیت در بحث حجاب صحبت می‌کنیم، می‌پرسیم اصل مداخله مجاز است یا نه؟ قطعا دولت باید در امر حجاب مداخله کند اما با لحاظ شروطی که در این شروط نکات بسیاری نهفته است. نکته بعدی آن است که اساسا سیاست‌گذاری در مباحث فرهنگی باید درازدامن باشد. سیاست‌گذاری کوتاه‌مدت پاسخگو نیست. اینکه بگویم من از شنبه می‌خواهم فلان موضوع را اجباری کنم، در امور فرهنگی پاسخگو نیست. با برخورد شما چه اتفاقی می‌افتد؟ قطعا مساله فرهنگی را نمی‌شود اینگونه مدیریت کرد. شما باید بیایید سازوکار‌های زمان‌داری را طرح‌ریزی کرده و در عین حال هم سیاست خود را در حد نهایت نکنید. وقتی از ابتدا جامعه آرمانی خود را درست ترسیم نکرده‌ایم، مجبوریم بر گسل‌ها بایستیم و آن را بزرگ‌تر کنیم.
* بعد از اغتشاشات سال  ۱۴۰۱ ، برخی جامعه‌شناسان در نسخه‌های پیشنهادی خود، دولت سکولار را پیشنهاد می‌کردند. یعنی می‌گفتند شما طرح جامعه‌سازی اسلامی را کنار گذاشته، مردم را به حزب‌اللهی و غیرحزب‌اللهی تقسیم کرده‌اید. بعد می‌گفتند بله! در قضیه حجاب ما دولت را درک می‌کنیم، چرا که حجاب مساله دولت و مردم نیست، بلکه مساله گروه‌هایی از مردم با بخش دیگری از مردم است. لذا این اساتید می‌گفتند دولت باید در این میان تسهیل‌گر گفت‌وگو میان مردم باشد، نه آنکه از گروهی طرفداری کند. از طریق واسطه‌گری فرهنگ بالاخره گروه‌های اجتماعی با یکدیگر به تفاهم می‌رسند. پاسخ شما به این مساله چیست؟ آیا سکولاریسم نسخه نجات‌بخش فرهنگی کشور ما است؟
معتقد‌م مساله ما با فرهنگ مساله‌ای درازدامن است. مساله این است که در هر 2 طرف این گفت‌وگو‌ها نقاط ضعفی را می‌بینم. ما باید این موضوع را روشن کنیم که حجاب را چگونه تفسیر می‌کنیم؟ آیا حجاب را به عنوان امر ارزشی می‌بینیم یا به عنوان موضوعی که با فرهنگ ما سازگار بوده و به نوعی نماد ارزش‌های ما است؟ گاه نگاه اینگونه است که حجاب مساله‌ای است که در جامعه ما مورد مناقشه قرار گرفته و حالا چگونه باید آن را تدبیر کرد؟ خیلی از بحث‌هایی که الان شما طرح کردید و توسط کارشناسان مطرح می‌شود از سنخ دوم است. گویا جناح‌های چپ و راست با هم نزاع کرده‌اند و حالا ما می‌خواهیم به صورت کاملا بی‌طرف و بیرونی راه‌حلی برای آن پیدا کنیم. حجاب چنین مساله عارضی و بیرونی نیست که بخواهیم دولت کاملا بی‌طرف و سکولار در برابر آن موضع‌گیری کند. به باور من مساله آن است که ما باید یک طرف قصه بایستیم، باید موضع داشته باشیم اما در این طرفداری و اعمال قدرت خود باید مساله را تحلیل فرهنگی کنیم. مساله تنها پیرامون حجاب نیست، بلکه خیلی از مسائل دیگر را نیز ما با منطق قدرت مدیریت می‌کنیم. شما مساله دانشگاه را دارید، مساله حوزه‌های علمیه و نواندیشان جوان دینی را دارید. ما با منطق قدرت و امنیت با این مسائل مواجه می‌شویم. اگر حاکمیت با همین سخنوران حوزوی نواندیش برخورد فرهنگی می‌کرد و می‌گذاشت از طریق گفت‌وگوی علمی با این افراد مواجهه شود، آنها یا خود به مسیر بازمی‌گشتند یا آنکه به طور طبیعی خود جامعه آنها را حاشیه‌نشین می‌کرد اما اکنون با بیانیه دادن و دادگاهی کردن، خلع لباس و... کاری کرده‌ایم که آنها بیشتر دیده شوند، یا حتی بعضا باعث انداختن آنها به دامن مباحث افراطی‌تر شده‌ایم. اگر شما این چند نفر را ول می‌کردید و می‌گذاشتید به طور فرهنگی با آنها برخورد شود، تولید اپوزیسیون نمی‌کردید. مهم‌ترین مساله برای جامعه ما مقوله میانجی‌های فرهنگی است. استاد دانشگاه یک میانجی است، یعنی ممکن است بتواند چند دانشجو را مهار کند. حالا این میانجی گاهی هم ممکن است حرفی بزند که شما نپسندید. میانجی اصلا یعنی چه؟ یعنی کسی که مقبولیتی در نزد شما دارد و مقبولیتی در نزد رقیب، در عین حال مقداری شما او را قبول ندارید و مقداری نیز رقیب شما او را قبول ندارد. باید بفهمیم اگر استاد را حذف کردیم، آن دانشجویانی که می‌توانستند با کمک این استاد به دامن بر‌اندازی نیفتند، اکنون دیگر اپوزیسیون می‌شوند. 
به بحث حجاب برگردیم. در گذشته حجاب در جامعه ما وجود داشت اما معنای حجاب خالصا دینی نبوده است. مردم ما پوشش داشته‌اند و این پوشش بخشی از سنت و فرهنگ آنها بوده است. لر‌ها، کرد‌ها و... لباس‌های محلی خود را داشتند که پوشش خوبی بود. یکی از میانجی‌ها فرهنگ اقوام است. وقتی نسبت به حریم این پوشش حفاظت نمی‌شود؛ آن زن کرد بیشتر سمت چادر می‌رود یا شلوار و بلوز؟
* درباره سیاست‌گذاری عفاف و حجاب، به باور شما چگونه می‌توان به تعبیر شما از حجاب که به نوعی نماد ارزش‌های ما است دفاع کرد و وضعیت جامعه را بهبود بخشید؟
فرمایش رهبر معظم انقلاب در چند روز گذشته بسیار دقیق بود. ایشان  گفتند حجاب را مساله ما کرده‌اند. به نظر من ما کمی باید به جامعه اعتماد کنیم، اگر ما به فرمایش مقام معظم رهبری گوش می‌دادیم و مدتی در گفتمان رسمی خود مساله حجاب را از محل توجه خارج می‌کردیم اما در عمل خود، با رویکردی فرهنگی و با حمایت دولت برای بهبود حجاب اقدام می‌کردیم، به باور من مساله بهتر پیش می‌رفت. برای مثال در محله اگر چند خانم بدحجاب است، باید به اهل محل این موضوع را سپرد. باید سیاست خرد داشت تا از طریق روابط دوستانه این گروه‌ها بر بی‌حجاب‌ها تأثیر بگذارند. دولت نیز البته باید از این اقدام‌ها حمایت می‌کرد. ادعا نمی‌کنم با این طرح همه چیز حل می‌شود اما نقطه آرمانی ما کجاست؟ آیا می‌خواهیم همه را محجبه کنیم؟ یا اینکه اندکی نیز وضع بهتر شود پیروز شده‌ایم؟
* این قرار دادن مردم روبه‌روی یکدیگر نیست؟
نه! به هیچ وجه. بخشی از آدم‌های این جامعه عقیده دارند، علاقه دارند، دارای انگیزه برای کار فرهنگی هستند. از موضع اخلاق، کرامت نفس، خانواده و... می‌روند با همسایه بی‌حجاب خود ارتباط می‌گیرند و در یک فرآیند دوستی، آهسته آهسته روی او اثر می‌گذارند. منظور من این نیست که مردم را سر چهارراه‌ها بگذاریم تا با تندی به بقیه تذکر دهند. ما کار فرهنگی را فراموش کرده‌ایم. نمی‌خواهم بگویم با نسخه من همه چیز حل می‌شود، می‌خواهم بگویم با نسخه‌های موجود وضع بدتر شده اما لااقل با نسخه من کمتر می‌شود. مردم ایران نشان داده‌اند در برابر زور از خود مقاومت نشان می‌دهند اما اگر با آنها دوستی کنید، می‌شود موثر واقع شد.
******
  یادداشتی از دکتر ابوالفضل اقبالی نظام اسلامی و چالش کشف حجاب‌
دکتر ابوالفضل اقبالی*‌: این روزها پس از گذشت 20 ماه از فتنه زن، زندگی، آزادی و غائله کشف حجاب در کشور و با وجود کش‌وقوس‌های‌ فراوان در بدنه حکمرانی کشور پیرامون سازوکارهای مواجهه با این مساله و در واپسین مراحل تصویب لایحه حجاب و تبدیل شدن آن به قانون، فراجا با طرح جدیدی تحت عنوان «طرح نور» مجددا به عرصه مقابله با بی‌حجابی ورود کرده است. همزمان با آغاز این طرح، موجی از مخالفت‌ها و موافقت‌ها در بدنه کارشناسی و رسانه‌ای کشور پیرامون آن شکل گرفته و گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره موفقیت و شکست این طرح در این فضا طرح شده است. صرف‌نظر از تحلیل‌های موجود در این زمینه، به نظر می‌رسد برای قضاوت دقیق‌تر درباره ابعاد این طرح لازم است نگاهی کلان‌تر و جامع‌نگر به مختصات زمانه و زمینه آن بیندازیم و سپس درباره کارآمدی یا ناکارآمدی آن نتیجه‌گیری کنیم.
الف - مختصات وضع کنونی حجاب در کشور
شاید اگر ادعا کنیم در سپهر اجتماعی جامعه ایران، مساله‌ای ذوابعادتر از «حجاب» وجود ندارد، سخن گزافی نیست. روندهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی متعددی وضعیت امروز حجاب را موجب شده‌اند، لذا برای فهم و مدیریت این مساله نیز باید به رویکردهای چندوجهی نزدیک شد اما صرف‌نظر از وجوه متکثر مساله حجاب در ایران، یک گزاره‌ حتمی و خدشه‌ناپذیر درباره آن وجود دارد و آن هم سرعت و گستردگی تبدیل «کشف حجاب» به نماد مبارزه سیاسی با نظام است. بدحجابی در دهه اخیر سویه‌های جدیدی پیدا کرده و به دلایل متعدد وارد قلمرو سیاست و امنیت شده است. این تغییر قلمرو و معنای بدحجابی بویژه پس از ماجراهای اخیر کشور تشدید هم شده است. این معنای جدید را می‌توان تحت عنوان «کشف حجاب سیاسی» توضیح داد. به عبارتی، در وضعیت اکنون ما، کشف حجاب در ماهیت و معنای خود، تفاوتی با شعار دادن در خیابان و شعارنویسی روی دیوار و... ندارد. هر دو کنشی معطوف به نفی نظم سیاسی مستقر هستند. یعنی نفی حجاب به عنوان پرچم و نماد هویتی نظام جمهوری اسلامی که در گفتار مخالفان و اپوزیسیون در خفا و علن تکرار شده است.
ب - جایگاه حجاب در مسائل کلان کشور
عده‌ای معتقدند حجاب اصلا ارزش این همه هزینه‌تراشی و مته به خشخاش گذاشتن ندارد و این موضوع به غلط ما را درگیر خودش کرده و توجه ما را از مسائل اساسی کشور منحرف ساخته است، در حالی که مساله حجاب همواره در صدر توجهات مقام معظم رهبری مدظله قرار داشته و این اهمیت در سال‌های اخیر بیش از پیش مورد تاکید و عنایت قرار گرفته است. به‌طوری که در دیدار نوروزی امسال ایشان با مسؤولان عالی نظام، یکی از 3 مساله اصلی مطرح‌شده در بیانات ایشان حجاب بود: اقتصاد، منطقه و حجاب. این نشان می‌دهد در نگاه راهبردی حضرت آقا حجاب اساسا قابل تقلیل به یک حکم فرعی در شرع و رساله عملیه نیست که بخواهیم در نقطه لزوم یا عدم لزوم پرداختن به آن بحث کنیم. در نگاه ایشان حجاب به منزله بنیان و مرکز ثقل حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی و نقطه اعتباربخشی به هویت دینی و فرهنگی جامعه ایران محسوب می‌شود. جالب اینجاست که دشمنان انقلاب اسلامی نیز به درستی اهمیت حجاب را دریافته و بیشتر تلاش و هزینه را در استحاله فرهنگی جامعه ایران روی این مساله گذاشته‌اند. این یعنی اگر تعارف را کنار بگذاریم باید بگوییم حجاب و کشف حجاب لحظه‌ تداوم یا پایان حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی به شمار می‌رود.
پ - حجاب و چالش انسجام اجتماعی
برخی بر این عقیده هستند با وجود اهمیت و جایگاه راهبردی مساله حجاب در کشور، باید پذیرفت با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اکنون جامعه ایران و وجود چالش‌های جدی در این زمینه‌ها، جمهوری اسلامی عملا امکان توفیق در پیشبرد سیاست‌های فرهنگی خود بویژه در رابطه با حجاب را ندارد، لذا بهتر است موقتا از این مساله عدول و در زمان و شرایط مناسب‌تری این هدف را پیگیری کند. از جمله مهم‌ترین محورهایی که در بدنه نخبگانی کشور نیز دستمایه مخالفت با سیاست‌های حجاب قرار می‌گیرد، موضوع وحدت و انسجام اجتماعی است. گفته می‌شود نباید به بهانه حجاب و با اقدامات سلبی به بدنه اجتماعی کشور خلل و آسیب رساند و احیای دوباره قانون حجاب به ضرر وحدت ملی کشور خواهد بود. 
باید توجه داشت انسجام اجتماعی لزوما به معنای وحدت و هماهنگی میان مردم نیست بلکه گاهی این انسجام و همبستگی از رهگذر «غیریت‌سازی» و خلق دیگری‌های اصیل برای مردم یک جامعه صورت می‌گیرد که از قضا این نوع از انسجام و اتحاد در حافظه تاریخی مردم ایران از عمق و وثاقت بیشتری نیز برخوردار بوده است. انسجام اجتماعی‌ای که مردم ایران در دوران بحرانی انقلاب و جنگ تحمیلی در برابر دیگری‌های خودشان تجربه کردند مشابهی در هیچ دوره تاریخی نداشته است، لذا گاهی مردم یک جامعه با ادراک از دیگری به‌ مثابه دشمن منسجم‌تر می‌شوند. حال این دشمن می‌تواند اقتصاد کشور و معیشت مردم را هدف گرفته باشد، یا امنیت مرزها را مختل کرده یا هویت ملی و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی کشور را نشانه رفته باشد. مردم ایران در تمام این زمینه‌ها انسجام و همبستگی و هم‌افزایی در مقابل دشمنان خود را تجربه کرده‌اند. امروز نیز مساله اصلی جامعه ایران در عرصه مدارای گروه‌های متکثر مردم در کشور نبوده و دوقطبی و تقابل مردم با مردم در موضوعات سیاسی – اجتماعی، واقعیت مسلط و محسوس جامعه ایران نیست، ضمن اینکه اساسا قرار نیست جامعه ایران به هر قیمتی و تحت هر شرایطی با توجیه انسجام و همبستگی مجبور به تحمل وضعیتی ناهمگن از نیروهای اجتماعی معارض با هم باشد و هیچگونه دگردیسی را تجربه نکند. اتفاقا نام این وضعیت هرچه باشد انسجام اجتماعی نیست، لذا در شرایطی که عده‌ای معدود ذی‌نفوذ و پرمکنت با ستیزه‌جویی آشکار علیه ارزش‌های مسلط و ریشه‌دار جامعه ایران از جمله حریم خصوصی، نهاد خانواده، یکپارچگی ایران، هویت زن مسلمان و... متعرض زندگی و سرنوشت مردم شده‌اند نه تنها گفتار انسجام اجتماعی به‌غایت منفعلانه است و باید کنار گذاشته شود، بلکه اتفاقا فرصتی مناسب برای خلق «دیگری‌های انسجام‌بخش» برای مردم و جامعه ایرانی محسوب می‌شود.
ت - قانون حجاب و روایت رسانه‌ای
برای مدیریت مساله حجاب در کشور، صرف‌نظر از لزوم همراهی و توامان بودن 2 ساحت اقدامات ایجابی و سلبی، مساله روایت از قانون حجاب برای مردم بسیار مهم است. یعنی فارغ از اینکه نظام اسلامی برای مدیریت مساله حجاب اقدام به فعالیت‌های فرهنگی و تربیتی کرده و در کنار آن با شهروندان مکشفه و متخلف مواجهه انتظامی و کیفری انجام می‌دهد، باید فکری برای مساله «روایت» از قانون نیز بکند. می‌دانیم که طیف عظیمی از مخالفت مردمی با قانون و الزام حجاب متاثر از رسانه و روایت‌های رسانه‌ای است. عموما مخالفت مردم با ورود حاکمیت به مساله حجاب از جنس مناقشات فقهی پیرامون وجوب و الزام یا تحلیل‌های کارشناسی درباره پیامدهای فرهنگی - اجتماعی آن نیست، بلکه متاثر از گره‌های ذهنی و مشهوراتی است که در رسانه‌ها مصرف می‌کنند. چیزی شبیه این ادعا که «پوشش من به کسی ربطی نداره»! لذا سرمایه‌گذاری بر مقوله رسانه و ادراک‌سازی برای مردم در کنار اقدام قانونی ضرورتی بلاانکار به نظر می‌رسد. مهم این است که حاکمیت و نخبگان اجتماعی درباره چگونگی روایت قانون برای بدنه جامعه به توافق برسند و روی آن عملیات مشترک تعریف کنند. 
ث - طرح نور و مسأله کارآمدی
حال با فرض اینکه مساله حجاب دارای اهمیت راهبردی و جایگاه اولویت‌دار در نظام مسائل کشور بوده و امکان مدیریت آن نیز قابل تصور است، باید درباره طرح نور از منظر کارآمدی و اثرگذاری در میدان بحث کنیم. آیا اساسا چنین ورودی از سوی فراجا به عرصه خیابان منجر به حل مساله کشف حجاب خواهد شد؟ یا باید به دنبال سازوکارهای موثرتر و بازدارنده‌تری بود. به نظر می‌رسد طرح جدید فراجا فاقد چنین کارآمدی‌ای در تحقق اهداف خود است؛ به این دلایل:
1- برساخت رسانه‌ای ناکارآمد: واقعیت این است که سازوکارهای پلیس برای مقابله با بی‌حجابی که همه مردم آن را تحت عنوان گشت ارشاد می‌شناسند، واجد تصویری مخدوش و برساخت رسانه‌ای ناکارآمد است و این پیشینه به نوبه خود سهم موثری در ایجاد نارضایتی اجتماعی و عدم همراهی توده‌های مردم با اجرای طرح نور خواهد داشت، بویژه در شرایطی که دشمنان ما در فضای رسانه به شدت در حال تخریب این طرح و بازنشر مجدد کلیپ‌ها و تصاویر برخوردهای قبلی ماموران پلیس با بانوان در فضای مجازی هستند. فضاسازی رسانه‌ای علیه این طرح به شدت منفی و مانع شکل‌گیری وفاق جمعی پیرامون آن خواهد بود.
2- ظرفیت محدود: واقعیت این است که ظرفیت میدانی و پلیس امنیت اخلاقی محدودتر از آن است که قادر به ثبت یک تجربه عمومی در زندگی روزمره مبنی بر احیای مجدد قانون حجاب باشد. اکثریت مردم اگر خبر اجرای این طرح را از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نشنیده باشند، قطعا از اجرای این طرح در سطح شهر خبردار نشده‌اند. به عبارت دیگر
این قبیل ایده‌ها قطعا قادر به ایجاد یک اثر بلندمدت و ماندگار در وضعیت بی‌حجابی نخواهد بود.
3 - هزینه‌زایی در میدان: در فضای تسلط رسانه و فراگیری شبکه‌های اجتماعی، کوچک‌ترین درگیری پلیس با شهروندان می‌تواند بستر یک چالش جدید باشد. بویژه آنکه هنوز بخشی از جامعه نسبت به ماجرای مهسا امینی در شک و تردید و ابهام قرار داشته و آن مساله را با خودش حل نکرده است. با توجه به اینکه کادر پلیس همگی برخوردار از یک سطح از توانمندی و تجربه در این زمینه نیستند، احتمال بروز این چالش‌ها در میدان منتفی نیست.
مدیر اندیشکده زوج *

Page Generated in 0/0086 sec