معلم...
بالاتر از بالاتر از بالا معلم
ماندهست آن بالا خودش تنها معلم
او تویِ آن بالا در اوج احترامات
بودهست از دیروز تا حالا معلم
حتی یقین دارم که خواهد ماند آنجا
در احترامی سخت تا فردا معلم
با احترام! از درد او هرگز نپرسند
سر میکند با درد خود آقا معلم
با احترام از او نگیرد کس سراغی
ماندهست با انبوه مشکلها معلم
با احترام البته گازش قطع گردید
وقتی نپرداخیده قبضش را معلم
تا گرم گردد خانهاش روزی دو ساعت
در خانه خود مینماید هاااااا معلم
با احترام او هست مستاجر،... مرتب
در شهر میگردد برای جا معلم
با احترام البته ماشین هم ندارد
گز مینماید راه را با پا معلم
با احترام از بس طلب کرد و ندادند
ناچار شد، دل کند از دنیا معلم
با احترام از بس دویده در پی حق
هنگامِ کارِ خود ندارد نا معلم
با احترام البته میگوید زنش هی:
خیر سرت کو پس حقوقت را معلللللم!
با احترام البته، در بحث حقوقش
گردد ز کل خلق استثنا معلم
فحشش اگر دادند خاموش است زیرا
چیزی بگوید، هر که گوید واااااا معلم
هنگام نمره هست ذکر دانشآموز
از بعد یارب گفتنش، هی، یا معلم
گر اشتباه کوچکی از او زند سر
گویند کل شهر، هان، بپا! معلللللم
وام کلان تنها برای مختلسهاست
ماندهست وامش لنگ یک امضا معلم
نه چای دبشی از برای خستگیهاش
نه یک دکل دارد به یک دریا معلم
حق و حقوق او نجومی نیست هرگز
حتی ندارد باغ یا ویلا معلم
فکر حیاتش نیست هرگز یک تن اما
دنیای ما را میکند احیا معلم
ای کاش در پاس تلاش بیدریغش...
بهتر از این باشیم ازین پس با معلم