printlogo


کد خبر: 281305تاریخ: 1403/2/16 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با محمدعلی فتح‌اللهی درباره جهانی شدن اندیشه انسان غزه‌ای
تکثیر عناصر مقاومت در جهان

زینب اکبری: به لحاظ انسانی در غزه چه می‌گذرد؟ غزه از کدام انسان نمایندگی می‌کند و معرف چه معنایی از انسان است؟ وضع بشر متأثر از انسان غزه شاهد چه تحولی بود؟ همه پرسش‌ها هنگامی طرح می‌شود که توجه کنیم انسان غزه بر خلاف دیگر نقاط جهان با شنیده شدن نخستین صدای گلوله صحنه را خالی نکرد. دیدن پایداری انسان‌ها هنگامی که ده‌ها نفر از عزیزان خود را یک‌شبه از دست داده‌اند این پرسش را در ذهن ایجاد می‌کند که انسان غزه به کدامین نقطه تکیه ‌زده و به چه واسطه‌ای دلگرم است؟ با دکتر محمدعلی فتح اللهی، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفت‌وگو نشستیم تا درباره ابعاد انسان به ظهور رسیده در غزه بحث و تبادل نظر کنیم.

***

* روزهای اول جنگ غزه مقامات رژیم صهیونیستی مدعی شدند نبرد میان توحش و تمدن است. این دسته‌بندی از کجا می‌آید؟ چرا غرب خود را نماینده تمدن می‌داند؟ این نماینده تمدن بودن از کجا نشات می‌گیرد؟

در این‌گونه مسائل باید به واقعیت توجه کنیم و پس از آن به بحث نظری و تئوری‌پردازی نزدیک شویم. الان تقریبا بیشتر نقاط جهان نه‌تنها با مردم غزه احساس همدردی دارند بلکه احساس می‌کنند به‌نوعی خودشان هستند؛ یعنی دردها و مشکلات خودشان نیز شکافته می‌شود و در واقع به‌ گونه‌ای یاد دردها و غصه‌ها و غم‌ها و ناراحتی‌های خودشان می‌افتند. اگر ظلمی در غزه صورت می‌گیرد در دیگر نقاط جهان نیز شاهد همدردی با این مردم مظلوم هستیم و هم اینکه یاد ظلم‌هایی که بر خودشان نیز رفته، می‌افتند؛ یعنی غزه برای مردم جهان یک نماد شده است.

غزه چنین حالتی پیدا کرده که چه در مناطق فقیر جهان؛ آنهایی که تحت استعمار بوده یا هستند، و چه حتی کشورهایی که استعمارگر بوده یا هستند، مردم عادی در آن کشورها مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان احساس هم‌سرنوشتی با آن می‌کنند و تظاهرات‌شان قطع نمی‌شود، برخلاف اینکه تصور می‌شد به یکی دو بار تظاهرات ختم شود اما سماجتی که در ادامه تظاهرات دارند واقعاً اتفاق بی‌نظیری است.

وقتی چنین پدیده‌ای وجود دارد آیا ما جایز نیستیم آن را نماد تمدن بدانیم و بگوییم اتفاقا غزه متمدن با توحش عیان غرب درگیر شده است؟ به ‌هر حال واقعیت قصه این است که ظلم بسیار سنگینی در حال رخ دادن است؛ یعنی کیفیت جنایت‌ها از نظر کشته ‌شدن کودکان و زنان بی‌دفاع بی‌سابقه است و در یک محدوده جغرافیایی بسیارکم و محاصره، تمام زوایای زندگی از قبیل دارو، خوراک و از نظر تغذیه و دیگر مسائل تعطیل شده است که صحنه منحصربه‌فردی را در تاریخ بشر رقم‌ زده است.

با این وصف چگونه می‌شود این همه جنایت را مظهر تمدن بدانیم؟ این دیگر چه تمدنی است؟ در مرتبه بعد آیا این وسعت همدردی جهانی که با این مظلومان صورت می‌گیرد، می‌تواند مظهر توحش باشد؟ اگر همه جهان متوحشند و همه جهان طرفدار توحشند، نباید به دستگاه محاسباتی‌ای که برای ما توحش و تمدن را معنا کرد شک کنیم؟ اگر حجم عظیم ابعاد کیفی و کمّی جنایت که بی‌سابقه است، نماد تمدن است، به نظرم معنای کلمات متفاوت شده و معنای جدیدی از کلمات شکل ‌گرفته است! لذا این تعبیر به نظرم بسیار نخ‌نما و مایه تمسخر است.

 الان عکس این قضیه رخ داده است. انسان غزه تبدیل شده به انسانیت درون همه آدم‌ها در سرتاسر جهان. آنها هنگامی که ناراحت هستند یا مورد ستم واقع شده‌اند، خودشان را در قالب انسان غزه می‌بینند. این پدیده، بسیار استثنایی است که در هر گوشه‌ای از جهان، نمادی برای همه انسان‌ها و آزادی‌خواهان و همه مظلومان جهان باشند و همه یک فلسطینی و یک غزه‌ای در درون خود احساس ‌کنند.

به نظرم ابعاد روان‌شناسانه این قضیه باید در آینده بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد. نگاه به واقعیت صحنه به ‌سرعت ما را از آن تعبیر بسیار گول‌زننده و انحرافی که «تمدن با توحش می‌جنگد» خارج و آن را به یک تعبیر مسخره تبدیل می‌کند. به نظرم اتفاقا تعبیر برعکس است و تمدن و مدنیت به مسلخ کشیده می‌شود و این قضیه بعدها بیشتر روشن خواهد شد.

 * در روزهایی که شاهد اعتراضات دانشجویی در غرب هستیم، اتفاقات عجیبی در حال رخ دادن است؛ یکی از این اتفاقات سرکوب دانشجوها آن هم توسط آمریکاست که اصل آزادی بیان را اصل 1 قانون اساسی خود قرار داده‌. چه اتفاقی رخ می‌دهد که خود غرب حاضر است به این سمت برود که این اصل را زیر پا بگذارد و وارد دانشگاه شود و اقدام به بازداشت دانشجویان کند؟ به طوری که طبق آخرین آمارها، بیش از ۲۰۰۰ نفر را بازداشت و برنامه‌های محرومیت را برای آنها لحاظ کرده‌اند در صورتی که این دانشجویان بنای براندازی دولت‌ها و حکومت‌ها را نداشته‌اند، بلکه اعتراضی دارند به یک مساله حقوق بشری که کشتار کودکان و زنان در غزه است و حاضر نیستند چنین وضعی را تحمل کنند.

حکومت آمریکایی‌ها اصولاً بر خشونت بنا شده است. این برخورد خشن در آمریکا سابقه بارزی دارد. چند سال گذشته نیز در جنبش وال‌استریت که مردم آمریکا اعتراض داشتند به حکومت یک درصد از اقلیت بر همه مردم، پلیس فوق‌العاده خشن عمل کرد و در سرکوب این اعتراضات هیچ حد و مرزی برای خودشان قائل نبودند. در واقع با ایجاد ترس فوق‌العاده‌ جامعه خود را اداره می‌کنند. حتی در اعتراضات چند سال قبل انگلیس، خود دولت انگلیس که نمی‌توانست اعتراضات را اداره کند، از پلیس ویژه آمریکا کمک گرفت و آن اعتراضات را به نحو خشنی سرکوب کرد.

در واقع آن آرامش ظاهری که ما در آمریکا می‌بینیم در پس پرده آن یک خشونت فوق‌العاده است؛ دولتی است که بمب اتم را استفاده کرد و 2 شهر مهم ژاپن را با خاک یکسان و مردم را نابود کرد، این پیام را داد که چه در صحنه بین‌المللی و چه در صحنه مدیریت داخلی با خشونت و به همین شکل عمل می‌کند. پلیس آمریکا از نشان ‌دادن چهره خشن خود ابایی ندارد و با ترسی که در دل‌ها ایجاد می‌کند می‌خواهد امنیت را برقرار کند لذا سرکوب فعلی یک موضوع جدید و بدون سابقه نیست اما بحث این است که اینها تبلیغات می‌کنند و که یک‌جوری این را بپوشانند. یعنی در مواقعی ترس ایجاد می‌کنند. وقتی سرکوب کردند شروع می‌کنند یکسری رفتارهای به‌ظاهر دموکراتیک از خودشان نشان می‌دهند، لذا در مواقعی مجبور می‌شوند آن چهره اصلی خود را نشان دهند.

قضیه غزه اتفاقا از این دست رخدادهاست. با اینکه سیستم امنیتی آمریکا طوری است که با دوربین و کنترل‌های عجیب و غریب لحظه‌به‌لحظه زندگی افراد را کنترل می‌کنند اما نشان می‌دهد حادثه غزه به‌قدری عجیب است که دانشجویان معترض از موانع و ترس که در سیستم آمریکا هست، عبور کرده‌اند و حاضرند آن فشارها را به جان بخرند.

من می‌بینم در گزارش‌ها کسانی که دستگیر می‌شوند عموما از ترس و وحشتی که آمریکا ایجاد کرده عبور کرده‌اند و وحشت آنها فروریخته و اصلاً می‌دانستند سرکوب خواهند شد و این‌گونه نبود کسانی که در آمریکا تظاهرات می‌کردند فکر می‌کردند در یک جامعه باز و دموکراتیک، یک تظاهرات مسالمت‌آمیز می‌کنند بلکه کاملاً می‌دانستند سرکوب شدید خواهند شد و با وجود این به صحنه آمدند و در واقع ماهیت خشن آمریکا دوباره نشان داده شد. اما مهم‌تر از آن، شعوری است که در معترضان وجود دارد که با علم به سرکوب‌شدن از سوی دولت و پلیس کاملاً خشن آمریکا اما وارد این معرکه شدند و هنوز هم به اعتراضات خود ادامه می‌دهند که این نشان می‌دهد دستگیری‌ها نه‌تنها تأثیر نداشته، بلکه آنها را مصمم‌تر هم کرده است.

این اولین‌ بار است که خشونت فوق‌العاده و سرکوب آمریکا جواب نمی‌دهد. آمریکایی‌ها آخرین حد تصور خشونت را به کار می‌برند که همه در مقابل آنها تسلیم شوند اما شاهدیم این خشونت دیگر جواب نمی‌دهد و فضای جدیدی باز شده است.

به نظرم عملیات وعده صادق در این ماجرا بسیار مؤثر بود، چون خود آمریکا و اسرائیل فضایی را در دنیا ایجاد کرده بودند که کسی جرات مقابله با آنها را نداشت، حتی اگر می‌توانست به اینها ضربه‌ای بزند. از بس آمریکایی‌ها خشن برخورد کرده بودند که کسی جرات مقابله به خود نمی‌داد.

لذا این اقدام جمهوری اسلامی که صدها موشک و پهپاد را بفرستد و کاملا جرات کند با رژیمی که به هیچ‌چیز پایبند نیست دربیفتد، فصل جدیدی را باز کرد که می‌شود با اینها مقابله کرد. جمهوری اسلامی نشان داد به‌رغم قدرت فوق‌العاده‌ای که اینها نشان می‌دهند نقاط ضعفی دارند که می‌شود به واسطه آنها با اینها مقابله کرد. جالب است که بین دانشجویان و مردم عادی در داخل خود آمریکا نیز این مساله فهم شده و ترس‌شان از دولت آمریکا ریخته است.

* امروز در غزه پدیده‌ای را شاهد هستیم که پیش ‌از این دنیا تصویری نسبت به آن نداشت و می‌توانیم ادعا کنیم که مقاومت، مردم غزه را از انزوا خارج کرد و آن چیز این است که رژیم صهیونیستی تصور می‌کرد با بمباران غزه می‌تواند یکسری مردم عاصی را علیه حماس شکل دهد و برخی از این جامعه به سمت مصر و گذرگاه رفح فرار کنند و مناطق آنجا را به هم بریزند و رژیم صهیونیستی به اهداف خود برسد اما عکس این شرایط را شاهد هستیم. مصاحبه‌ها، رویدادها و تصاویری که از غزه بیرون می‌آید نه‌تنها فشاری بر گذرگاه وارد نمی‌شود، بلکه تا مجالی پیش می‌آید مردم وسط آن درگیری‌ها به خانه‌های‌شان برمی‌گردند. مادرها یک چهره مقاوم دارند و پسران وعده می‌دهند آینده از آن ماست و قرار است نسل ما ادامه‌دهنده مقاومت باشد. ما پیش ‌از این چندان تصوری از انسان با این مختصات نداشتیم، البته در دوران دفاع‌مقدس و صحنه‌هایی از این دست ما شاهد ظهور این انسان‌ها بوده‌ایم ولی امروزه قضیه مقداری متفاوت است. تکنولوژی پیشرفت کرده و ما شاهد بی‌رحمانه‌تر شدن نبرد‌ها هستیم. توضیح شما از مختصات چنین انسانی چیست؟

این مساله‌ای نیز که ذکر می‌کنید برای نخستین بار شاهد آن هستیم. در 76 سال گذشته اسرائیل با حمله‌های مختلف مردم زیادی را به سمت اطراف کوچ داده است. یعنی کوچ به کشورهای اطراف مثل لبنان، سوریه، اردن، مصر و باقی کشورهای عربی شکل گرفت. ترفند اسرائیل این بود که با خشونتی فوق‌العاده فلسطینی‌ها را مجبور کند کوچ کنند. الان نیز در غزه چنین هدفی را دنبال می‌کردند و اصل این بود مردم را از غزه بکوچانند تا به صحرای سینا بروند و غزه کاملاً در اختیار اسرائیل قرار بگیرد و این تصمیم‌شان در یک برنامه بسیار خشن و جنایت‌های فوق‌العاده بود.

اما این اولین ‌بار است که فلسطینی‌ وقتی این جنایت‌ها را می‌بیند به‌ جای اینکه فرار و تخلیه کند، مانده و این اتفاق برای اسرائیل غیرقابل‌پیش‌بینی بود و تمام نقشه‌های این رژیم را برهم زد.

حالا این مقاومت آثار خود را در سراسر جهان نشان داده. هم وسعت جنایات صهیونیست‌ها روشن و هم مقاومت مردم غزه نمادی شد برای همه مردم جهان که مقابل سیاست‌های آمریکا و اسرائیل بایستند. حتی در داخل آمریکا یک اقلیت صهیونیستی بر اکثریت مردم آمریکا حکومت می‌کند و مردم آمریکا بیش از همه مردم جهان احساس ظلم می‌کنند اما غزه نمادی شد برای آنها که راه خود را پیدا کنند، به‌طوری ‌که احساس کردند مقاومت جواب می‌دهد.

در جایی که به‌راحتی با نخستین گلوله‌ها مردم را از خانه‌های‌شان فراری می‌دادند، این بار مقاومت عجیبی شکل می‌گیرد که بی‌نظیر است و در تاریخ بشریت ماندگار خواهد شد و به نظرم پشتوانه عظیمی برای شکل‌گیری نظم جدیدی در منطقه و سطح جهانی خواهد شد.

 * نکته‌ای که امروز باید به آن توجه کنیم ریشه‌های مقاومت است. یعنی ایده‌ای انقلاب کرده و تحول ایجاد می‌کند و آدم‌ها را به یک خودآگاهی می‌رساند و آن آدم‌ها را نسبت به دستیابی به موقعیت‌های‌شان جلب می‌کند. اگر ممکن است کمی در این باره توضیح دهید که اساساً در تفکرات ما  مقاومت چگونه شکل گرفت و الان به‌عنوان یک نسخه مطلوب و کارآمد مقابل آن ایده‌های غربی ایستاده و کار می‌کند. یعنی ما می‌بینیم آنها دم از حقوق بشر می‌زنند اما این ‌طرف مقاومت بیشتر حواسش است چه اتفاقی می‌افتد که باید عملیات نظامی انجام دهد نه کشتار جمعی.

واقعیت این است که بنیان اسلام بر مقاومت توده‌های مردم استوار است؛ یعنی پیامبر اسلام زمانی که کار خود را شروع کرد روی فعال‌سازی و قوی کردن توده‌های جامعه سرمایه‌گذاری کرد و وقتی بدنه اجتماع، دین را پذیرفت، مقاومت کرد اگرنه اسلام نمی‌توانست بدون اینکه ایمان توده‌های مردم سرمایه واقعی آن باشد دوام بیاورد. این گوهر اصلی اسلام در انقلاب اسلامی خود را نشان داد. در واقع انقلاب اسلامی قیام توده‌های مردم علیه قدرتمندان، خواص و آنهایی بود که ستمکار بودند و این پیام چهل‌واندی سال است که توانسته دوام بیاورد، حتی توانسته در مقابل سخت‌ترین فشارها، مقاومت کند.  خب! طبیعی است که این، آثار خود را در جهان می‌گذارد و از آن الگوبرداری می‌شود. مشاهده می‌کنیم ملت‌های گوناگون به اتفاقی که در ایران رخ ‌داده، نگاه می‌کنند و سعی می‌کنند این مسیر را طی کنند. غزه یکی از سخت‌ترین مناطقی بود که می‌توانست الگوبرداری کند؛ فشارهای سیستماتیک و خشونت فوق‌العاده که رژیم صهیونیستی بر مردم غزه اعمال می‌کرد و ابزارهای گوناگون رسانه‌ای و تبلیغاتی و فرهنگی‌ای که به کار می‌گرفت تا امکان هرگونه مقاومت را بخشکاند، می‌بینیم در سخت‌ترین جایی که امکان نفوذ این پیام تصور می‌شد، الان بسیار قوی‌تر خود را نشان می‌دهد و این پیام دریافت شده و غزه اکنون نمونه فوق‌العاده‌ای است برای اینکه بتواند پیام مقاومت را به دنیا نشان دهد.

غزه این پتانسیل را دارد که در سطح دنیا ایده شود و به تعبیر امام (ره)، که درباره جنگ فقر و غنا مطرح کرده، یک مظهری برای فقر و غناست؛ در واقع الان نمونه بارزی از آن را می‌بینیم که فقر با غنا می‌جنگد. مراد از فقر و غنا نه معنای اصطلاحی آن بلکه مراد نزاع کسانی است که خود را در برابر خداوند فقیر دیده و همه چیز را از خداوند می‌دانند، در برابر کسانی که همه چیز را از خودشان می‌دانند.

به نظرم آن مکتبی که امام مطرح کرد؛ هم فرهنگ مقاومت و هم مبانی فکری آن را تنظیم و در واقع تعبیر جنگ فقر و غنا را مطرح کرد، الان خود را نشان می‌دهد و سازنده تاریخ جدید جهانی می‌شود. جنگ یمن و عربستان سعودی نوعی مظهر جنگ فقر و غنا بود و در قصه غزه نیز این پیام به جهان صادر شد که این جنگ یک جنگ واقعی است و اتفاقاً در نهایت به پیروزی جناح فقر منجر خواهد شد.

 * جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی این اجازه را نداد که مساله فلسطین فراموش شود و شاید اعتراضات دانشجویی دنیا را حاصل این مساله بدانیم که ایران اجازه نداد این موضوع فراموش شود. این ادعا چه میزان درست است که اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نبود، مساله فلسطین و غزه خیلی قبل‌تر تمام شده بود. یعنی رژیم صهیونیستی با همین مدلی که شاهد هستیم یا روش‌های دیگر، مساله فلسطین را تمام می‌کرد و بر آن سرپوش می‌گذاشت. اگر ممکن است در این باره بفرمایید این مساله چگونه به آگاهی دانشجویان و مردم سراسر دنیا کمک کرد.

البته بعید است جنایت‌های رژیم صهیونیستی در این سطحی که نسبت به فلسطین رخ داده و باز تداوم دارد، به‌راحتی فراموش شود. منتها بحث این است که ممکن بود فراموش نشود اما شاید صورت‌بندی روشنی پیدا نمی‌کرد و این پیروزی‌ها و موفقیت‌هایی که الان کسب کرده را ممکن بود پیدا نکند و به ‌عنوان یک درد کهنه‌ باقی می‌ماند. کمااینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بحث فلسطین بود اما هیچ‌گاه در این عمق و در این وسعت و با این پیروزی‌ها توأم نبود. حتی مفهوم مقاومت قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کمابیش بین عنصر فلسطینی و جهان عرب حضور داشت اما این اتفاقی که الان افتاده به این شکل است که مسیر و افق‌ها کاملاً روشن شده و برنامه‌ریزی‌ها دقیق شده است؛ به هدف خیلی نزدیک‌تر شده‌ایم.

جمهوری اسلامی بستری را فراهم کرد که جایگاه آن زخم شدید و عمیق معلوم شود و راه‌ درمان و ترمیم آن برای مردم روشن شود تا بتوانند برنامه‌ریزی کنند و عنصر مقاومت سازماندهی درستی پیدا کند و ارتباطش با کشورها و ملت‌های مختلف تنظیم شود.

این بستر در واقع جهش فوق‌العاده‌ای را ایجاد کرد اما  عمق زخم به‌قدری بوده که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود، مثل حادثه هیروشیما و ناگازاکی که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود، هر چند دولت یا مردم ژاپن هیچ‌وقت بهره‌برداری درست‌وحسابی از آن نمی‌کنند. غزه اما زخمی نیست که بگوییم از بین رفته است. زخم فلسطین از بین نمی‌رفت و فراموش نمی‌شد اما این صورت‌بندی روشنی که الان پیدا کرده و مردم دنیا به‌خوبی پیام فلسطین را می‌فهمند و خودشان در واقع با فلسطین درون خود ارتباط می‌گیرند و فلسطین را نمادی از خودشان و مشکلات خودشان تلقی می‌کنند و راه مقاومت در زندگی خودشان را از فلسطین می‌آموزند؛ این صورت‌بندی روشن با تاریخچه 45‌ساله انقلاب اسلامی است که به وجود آمده است. در واقع بستر لازم پیدا شده و همه در آینه جمهوری اسلامی، راه خود را به‌روشنی تشخیص می‌دهند، حتی فلسطینی‌ها و مردم جهان می‌فهمند راه چیست و چه موضعی را باید بگیرند؛ لذا تعبیر فراموش ‌شدن را شاید خیلی نپسندم ولی اینکه اگر جمهوری اسلامی نبود، می‌توانست به بیراهه برود و هیچ نتیجه مشخصی را نتوانند از زحمات خودشان بگیرند، می‌توان کاملاً متصور بود. ولی این‌گونه که راه روشن است و دشمنان دچار سردرگمی شدند و روزبه‌روز به انحطاط می‌روند و در تمام برنامه‌ریزی‌های‌شان به شکست می‌رسند، این قطعاً نبود.

* درباره حادثه هیروشیما و ناگازاکی که اشاره کردید، شاهد هستیم که نسبت به این حادثه بسیار عادی رفتار می‌شود؛ مثلاً رئیس‌جمهور آمریکا به ژاپن می‌رود،  یک ادای احترامی می‌کند و می‌گوید ما بمب زدیم یا حتی فیلم برای آن ساخته می‌شود و در آن گفته می‌شود ما برای صلح(!) بمب اتم را ساختیم.  مقاومت دارای چه شاخصه‌هایی است که اجازه نمی‌دهد مسائل از حالت خود منحرف شوند و در عین ‌حال کارکرد هم دارد؛ یعنی یک نسخه‌ای است که برای منطقه کارکرد دارد. ما قبل از نظریه مقاومت اسلامی، ناسیونالیسم عربی را داشتیم که نتوانست از آرمان فلسطین حمایت کند.

اولاً پیش‌بینی من این است که مساله فلسطین و غزه باعث خواهد شد حادثه هیروشیما و ناگازاکی دوباره زنده شود و مردم ژاپن به نظر می‌رسد از آن چیزی که برای آنها عادی شده و از آن عبور کردند، برگردند و دوباره این حادثه برای آنها زنده شود و عاملان این جنایت را به محاکمه بکشانند. حادثه غزه به این زودی‌ها تمام نخواهد شد و آثار زیادتری خواهد داشت. از جمله در مناطق جنوب شرق آسیا که به نظر آمریکایی‌ها، مساله‌شان حل شده است، درحالی که در آن مناطق نیز انتظار این است که یک خودآگاهی‌ شکل بگیرد.

 اما واقعیت این است بنیان مقاومت بر اساس یک اعتقاد عبور از مادی‌گرایی بنا شده است، یعنی اعتقاد به خداوند که خداوند کمک و یاور انسان‌های مظلوم است و گشایش‌هایی ایجاد می‌کند در راه مقاومت و این اعتقاد به خداوند و حضور خداوند و اینکه خداوند مردم و مظلومان عالم را رها نکرده، باعث شده همیشه یک موتور محرکه‌ای برای این قضیه باشد و هیچ‌وقت خستگی و شکست را نپذیرند.

 این اعتقاد به خداوند تکمیل می‌شود با اعتقاد به قدرت مردم؛ به اینکه نیاز ندارند معطل برخی گروه‌ها، دولت‌ها و سازمان‌ها یا آنهایی که مدعی‌اند، باشند بلکه خود توده‌های مردم باید بار این مقاومت را به دوش بکشند و برعهده بگیرند و آن امکانات و احزاب و گروه‌ها و تشکیلات به‌جای خود می‌تواند بهره‌برداری شود ولی مردم منتظر اینکه احزاب و گروه‌ها و برخی دولت‌ها راجع به آنها تصمیم بگیرند و از حقوق آنها دفاع کنند، نمانند. بلکه خود مردم آنقدر امکانات بی‌پایانی دارند که می‌توانند با تکیه‌ بر آن راه‌شان را ادامه دهند و اتفاقاً این گروه‌ها و احزاب و خواص را مدیریت کنند و آنها را نیز به مسیری که خودشان می‌خواهند، بکشانند.

 زنده شدن حرکت در بین توده‌های مردم، آن اتفاق بزرگ است. درواقع ایمان به خداوند که آنها را رها نکرده و اینکه دنیا به‌گونه‌ای باشد که ظالم‌ها هر کاری می‌خواهند انجام دهند و مظلوم‌ها هر ستمی بر آنها وارد می‌شود، هیچ اتفاقی نیفتد، این‌گونه نیست بلکه دست خداوند در مدیریت زندگی وجود دارد و مردم باید به آن اعتماد پیدا کنند و خودشان حرکت کنند. این 2 عنصر در جمهوری اسلامی و پیام امام خمینی که برای جهانیان عرضه کرد، نقطه اصلی قوت است.

 نهضت دانشجویان در آمریکا را که می‌بینید؛ اینها منتظر احزاب و مراکز نیستند بلکه مردم عادی و دانشجویان عادی هستند و آنقدر به امکانات خود آگاه شده‌اند که می‌توانند در آن نظام پلیسی خشن آمریکا هم اقدام کرده و تظاهرات کنند و به این قدرت خودشان نیز پی برده‌اند.

از طرفی، یک ایمان به قدرت غیبی نیز در اینها می‌بینیم؛ یعنی در رفتار این نهضت‌ها و حرکت‌ها که در آمریکا و اروپا صورت می‌گیرد، نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر آنکه اینها باوری پیدا کرده‌اند و توانسته‌اند فعالانه برخورد کنند و انفعال دستگاه‌های سرکوب‌گر را حس کرده‌اند و به توانمندی‌های خودشان باور دارند.

 به نظرم این 2 عنصر که در مقاومت وجود دارد، 2 عنصر بنیادین است که خود را در قالب شیوه‌های جدید مبارزاتی بروز می‌دهد. جنبش‌ها  از هم آموزش می‌بینند، دائماً به روز می‌شود، شیوه‌های جدیدی با توجه‌ به رشد تکنولوژی پیدا می‌شود و با استفاده از تکنولوژی‌های جدید مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. از جریان مقاومت و ارتباطاتی که در سطح جهانی شکل ‌گرفته در آینده نیز بیشتر خواهیم دید.

 در کنار این باز نیز تأکید می‌کنم اقداماتی مانند عملیات «وعده صادق» یک قدرت‌نمایی فوق‌العاده بود و احساس قدرت و ابهت نظام سلطه را شکست. همچنین اقداماتی که در یمن انجام می‌شود که با آن وضعیت و شرایط موجود آنجا اما در مقابل حمله جهنمی آمریکا و اسرائیل ایستاده‌اند و با جرات فوق‌العاده‌ای برخورد می‌کنند و هیچ ترسی نیز ندارند و این صحنه دنیا را تغییر داده است.  عملیات طوفان الاقصی در ١۵ مهرماه سال گذشته نیز یک قدرت‌نمایی فوق‌العاده بود، بنابراین عنصر سوم نیز قدرت‌نمایی‌های نظامی است که در این عرصه اتفاق افتاد و مجموع این عناصر باعث شده مقاومت یک پدیده نوظهوری شود و قابل سرکوب برای آمریکا و اسرائیل یا باقی کشورهای غربی نباشد.

* اگر به ‌عنوان جمع‌بندی نکته‌ای دارید بفرمایید.

فکر می‌کنم نظم نوین جهانی که مقام معظم رهبری در قصه اوکراین مطرح کردند که قصه اوکراین را باید مقدمه‌ای برای شکل‌گیری نظم نوین جهانی تلقی کنیم، این در واقع با حادثه غزه جدی‌تر شد و صحنه سیاسی و نظم جدید جهانی دارد شکل می‌گیرد و کشورهای مختلف باید جایگاه خودشان را درست تشخیص دهند و شکل منطقی پیدا کند. هم آمریکایی‌ها سعی می‌کنند در نظم جدید تأثیرگذار باشند و هم کشورهای دیگر نیز به همین‌گونه. به نظرم جریان مقاومت، بویژه با حادثه غزه خود را ثابت کرده که یکی از عناصر اصلی برای شکل‌ دادن به نظم جدید جهانی است.

 جمهوری اسلامی نیز باید جایگاه شایسته خود را مطالعه کند و بداند در این نظم جدید چه جایگاهی باید داشته باشد، همه دولت‌ها نیز همین‌گونه. فکر می‌کنم همه حوادث جهانی سلسله‌وار به هم اتصال دارند و در مجموع اتفاق جدیدی خواهد افتاد و الان اتفاق حادثه اوکراین و حادثه غزه را به‌خوبی مشاهده می‌کنیم. با اینکه 2 حادثه در 2 منطقه جغرافیایی جدا از هم است ولی دقیقاً تمام تحولات این 2 منطقه و برخی تحولات در مناطق دیگر نیز به‌نوعی به هم وابسته‌ و تحت‌تأثیر هم هستند. به ‌هر حال اینکه نظم جدید جهانی چگونه خواهد شد آن چیزی است که همه باید در آن تامل کنند و آمادگی مواجهه با آن را داشته باشند.

 


Page Generated in 0/0084 sec