با سلام خدمت شما مخاطبان گرامی؛ در این عصر زیبا و دلنشین اردیبهشتی به سطح شهر اومدیم تا از نزدیک شاهد مراسم توتخوری همگانی باشیم که هرساله در این موقع از سال در معابر عمومی برگزار میشه؛ پس با ما همراه باشید.
+ من اینجا دوست عزیزی رو میبینم که با خانواده به این قسمت از شهر اومدن و دارن از توتهای پیادهرو لذت میبرن. دوست عزیز توت خوردن با خانواده و فامیل خوش میگذره؟
- نه آقا چه خوشی؟! اتّفاقاً ما از هم بدمون میاد، سال به سال هم سراغی از همدیگه نمیگیریم؛ اصلاً با هم حرف هم نمیزنیم.
+ خب پس چرا برای تفریح و توتخوری باهم اومدید بیرون؟
- تفریح کدومه؟ این بیزینسه؛ همیشه این موقع از سال که میرسه، ما همه اختلافاتمون رو کنار میذاریم و طبق یک برنامهریزی دقیق به تمام درختهای توت سطح شهر سر میزنیم و با کمک هم همه توتهارو جمع میکنیم، جهت بستهبندی و صادرات به کشورهای همسایه؛ آخرش هم هرکی دستمزد و سود خودش رو میگیره و میره سراغ زندگی خودش تا اردیبهشت سال بعد.
+ خب یه سوال برام پیش اومد؛ شما الان تا وسط خیابون اومدید و چهارگوشه شال رو گرفتید که درخت توت پیادهرو رو بتکونید؛ تقریباً دوسوم خیابون رو بستید و ترافیک درست شده. این درسته به نظرتون؟
- بله کاملاً درسته! مگه این درختها چند روز در سال محصول میدن؟ حالا همه سال ماشینها از این خیابون رد میشن، یه چند روز هم به خاطر ما تو ترافیک بمونن؛ عوضش کارآفرینی میکنیم دیگه!
+ خب آخه برای خودتون خطرناک نیست؟
- چرا اتّفاقاً سال پیش عموی بزرگمون رو در همین راه از دست دادیم؛ بالاخره هر کاری سختیها و خطرات خودش رو داره.
+ خب آخه این توتها برای استفاده همه هست، شما دارید حق بقیه رو هم میخورید.
- اولاً که ما حق بقیه رو نمیخوریم، بلکه حق بقیه رو میبریم و صادر میکنیم. دوماً بقیه هم اگه تونستن بیان و ببرن، مگه من جلوشونو گرفتم؟ حالا هم اگه سوالی نیست برو که خیلی از برنامه عقب افتادیم. هنوز 250 تا درخت دیگه مونده که امروز باید بهش برسیم.
خب! مخاطبان عزیز، دیدید که چقدر این درختهای توت سطح شهر حس و حال خوبی به شهرمون داده و مردم اوقات خوشی رو باهاشون سپری میکنن؛ البته اگه بعضیا بذارن و فکر نکنن که این توتها ارث پدرشونه. امیدوارم شما هم از این توتهای درشت و آبدار نصیبتون بشه.