printlogo


کد خبر: 285687تاریخ: 1403/3/1 00:00
دولت ناتمام؛ رئیس‌جمهور ابدی

ارمیا عزیزی: ناگهان زمان برای ساعاتی ایستاد. این شاید مختصرترین تعریف متناقضی باشد که بعدها بتوانیم برای توصیف وضعیت تجربه‌شده از بعدازظهر یکشنبه تا بامداد دوشنبه به کار ببریم. پایان این ایست همزمان با یک خبر بود و گویی که بی‌خبر، زمان نیز وجود ندارد، آنچنان که میل آدمی به حیات در هنگام چشم‌انتظاری به ضد خود بدل می‌شود و زمان را تبدیل به ابزاری برای آزار منتظر می‌کند. پایان این انتظار، بی‌خبری و بی‌وضعیتی با خبر تلخی همراه بود که همگان برای نشنیدنش به انتظار نشسته بودند. این پایان هرچند تلخ بود اما زمان را دوباره به جریان انداخت. زمانی که حالا پس از سکته چندساعته‌اش کشور را هم با یک موقعیت جدید مواجه کرده: ایران پس از شهادت رئیس‌جمهور. شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی و هیات همراهش به شکلی دور از انتظار پرونده یکی از پرکارترین و فعال‌ترین دولت‌های تاریخ کشور را زودتر از موعدی که انتظارش می‌رفت بست تا رئیس این دولت تبدیل به دومین رئیس‌جمهوری شود که عنوان شهید را به دوش می‌کشد. محمدعلی رجایی، رئیس دولت دوم، نخستین رئیس‌جمهوری بود که پرونده دولتش با شهادت بسته شد. دولت رجایی البته عمری بسیار کوتاه‌تر از همه دولت‌های انقلاب داشت و حتی یک بهار را به چشم خود ندید. کوتاه بودن عمر دولت دوم اما نتوانست مانع مانایی آن در حافظه جمعی ایرانیان شود. دولت 28 روزه شهید رجایی از منظر مدیریتی فرصت آن را نیافت تا با مدیریتش مورد قضاوت قرار بگیرد اما از جهات نمادین تبدیل به یک شاخص برای قیاس عملکرد دولت‌های پس از خود شد. ساده‌زیستی شهید رجایی، در پیش گرفتن مشی مردمی و مبارزه با تشریفات مرسوم باعث شد دولت‌هایی که پس از آن روی کار می‌آمدند با شاخصه آن دولت مورد قضاوت قرار گیرند. از همین رو با گذشت بیش از 4 دهه از آغاز تا پایان دولت دوم هنوز ارزش‌های آن دولت و مشی شخصی رئیس‌جمهورش ابزاری برای مطالبه از تمام مسؤولان کشوری است. از این منظر موقعیت شهید سیدابراهیم رئیسی به عنوان دومین رئیس‌جمهور ایران را که پرونده ریاست‌جمهوری‌اش با شهادت بسته شد، می‌توان شبیه شهید رجایی و دولت ناتمامش دانست.
موقعیت شهادت آیت‌الله‌رئیسی به گونه‌ای بود که بیش از همه یادآور صفت و مظهر اصلی ریاست‌جمهوری‌اش یعنی فعالیت جهادی و خدمتگزاری شبانه‌روزی بود. شهید رئیسی در دوره کمتر از 3 ساله ریاست جمهوری‌اش حدی از فعالیت و پویایی را به نمایش گذاشت که به سختی کسی بتواند به نزدیکی آن برسد. از همین رو اگر ایران امروز رئیس‌جمهور خود را از دست داده و باید دولتی جدید را به جای دولت سیزدهم به کرسی قدرت بنشاند اما این دولت نیمه‌تمام به سرمایه‌ای نمادین برای ارتقای خدمت‌رسانی دولت‌های بعد تبدیل شده است. ویژگی دیگر شهید رئیسی که تبدیل به نماد مدیریتی‌اش می‌شود عدم ورود به دعواهای سیاسی بود. او امروز در حالی دوره مسؤولیتش پایان یافته که در33 ماه دوره ریاست جمهوری خود هیچگاه وارد دعوایی جناحی - سیاسی نشد. 
امروز به سختی می‌توان از خلال تمام سخنرانی‌های او یک کنایه به رقیب پیدا کرد. از این منظر شهید رئیسی نمادی از یک مدیریت مطلقا مردمی است که هیچگاه اجازه تغییر یافتن موضوع روز کشور از مسائل اصلی مردم را نداد.
دیگر سرمایه نمادینی که از این شهید برای آینده ایران باقی ماند حساب باز کردن روی تمام ظرفیت‌های درونی کشور بود. دوره 33 ماهه مدیریت شهید رئیسی مثالی تام از یک حرکت همه‌جانبه برای بهره بردن از تمام ظرفیت‌های بالقوه کشور بود. هرچند امروز در ظاهر امر پرونده دولت او بسته شده و نمی‌تواند ناظر به ثمر نشستن دستاوردهایش باشد اما حجم ظرفیت‌گشایی‌هایی که او در دوره مدیریت خود چه در داخل کشور و چه در خارج کشور داشت یک جنبه نمادین را برای دولت‌های بعد به ثبت رساند که چگونه می‌توان پس از یک رکود مدیریتی 10ساله با طرح اهداف نوین، ظرفیت‌های جدیدی را برای کشور ایجاد کرد. در نهایت عقربه‌های ساعت در مدیریت کشور دوباره به حرکت درآمده‌اند. ایران پس از تقدیم یک شهید دیگر به مسیر خود ادامه می‌دهد و آنچه از گذشته به میراث رسیده می‌تواند چراغ راهی برای یک آینده باشد. شهید رئیسی با شعار «ایران قوی، دولت مردمی» وارد پاستور شد و در 3 سال ریاست جمهوری خود جلوه‌های انکارناپذیری از تولید قدرت برای ایران و مردمی کردن مدیریت را به همگان نشان داد. از امروز نام، یاد و نشان او را می‌توان در هر تلاشی برای «ایران قوی» دید. پویایی و عملکرد هر مدیر را تا هر روزی که زمان جریان دارد با روحیه خستگی‌ناپذیر او قیاس می‌کنند و این میراث مستدام او برای کشورش خواهد بود.

Page Generated in 0/0064 sec