علی عسگری: آنچه در چند روز گذشته در قالب مراسمهای تشییع برای رئیسجمهور شهید کشورمان و همراهان ایشان دیدیم تعجب بسیاری از اهالی علم و جامعهشناسان را برانگیخت. این حجم از ابراز تأثر و مشارکت فعال انسان ایرانی پرسش ژرفی را پیش پای تحلیلگران برای توضیح جامعه ایرانی قرار داده است. به نحو معمول تشییع یک سیاستمدار در سراسر دنیا همراه است با یکسری مراسمهای رسمی، رژه چند سرباز و بعد تمام. در این مراسمها مردم کمتر با آن درگیر و از آن متأثر میشوند. با وجود این اما این تشییع در کشور ما با ماهیت کاملا متفاوتی برگزار شد. مردم کشورمان به نحو موثر و فعال، در این غم مشارکت جسته و به نوعی «مای ایرانی» در تجدیدی با ریشهها و بنیادهای خود قرار گرفت. برای فهم ریشهها و علل این حادثه میتوان به دو مورد رجوع داشت. نخستین مورد ویژگیهای فردی خود آن شخص است، کما اینکه در دیگر نقاط دنیا نیز تشییع جنازه برخی شخصیتهای سیاسی پرشور و به نحو متفاوتی برگزار میشود. در ایران نیز طبیعتا شخصیت مردمی، دلسوز و پرتلاش رئیسجمهور در برانگیختن احساسات مردمی دارای نقش جدی بود. پرسش اما آنجاست که اگر ما از این مولفه چشمپوشی کنیم آیا میتوان علت دیگری را نیز در درون خود انسان ایرانی بکاویم؟ به عبارت دیگر آیا جامعه ایران دارای ویژگیهایی نیست که به واسطه آن سوگ به سرعت تبدیل به حماسه شده و چنین حوادثی که فینفسه اقتضای تنش و ازهمگسیختگی دارند منجر به ایجاد همبستگی میشوند؟ ما نظیر این حادثه را در تشییعهای دیگری همچون حضرت امام خمینی(ره) و شهید سلیمانی نیز دیدهایم لذا پرسش اصلی این نگاشته این است: در جهان اجتماعی انسان ایرانی چه میگذرد که سوگ به سرعت تبدیل به حماسه میشود؟
در پاسخ باید ابتدا مقداری جهان اجتماعی انسان ایرانی را مورد واکاوی قرار دهیم. هسته سخت جهان اجتماعی یک جامعه را باورهای آن جامعه شکل میدهد. باورها عبارت است از رابطه وجودیای که یک جامعه با مبدأیی ورای خود برقرار میسازد. انسان ایرانی در باطن خود، پیوندی ناگسستنی با عالم قدس داشته و این مقوله، به زندگی او معنا و معنویت میبخشد. به واسطه همین ارتباط وجودی وی با عالم قدس در جهان معنایی انسان ایرانی همه چیز رنگ و بوی معنوی به خود میگیرد. سیاست در چنین جهانی عرصه نزاع قدرت نیست، بلکه عین دیانت خواهد بود. هنگامی که طرح انسان ایرانی از سیاست همچون دیگر ابعاد وجودی وی در پیوند با معنا و معنویت قرار میگیرد، شخص سیاستمدار نیز این امکان را مییابد تا با اعماق فرودست باطن این جامعه ارتباط برقرار کند. به عبارت سادهتر، این پرسش جدی است: چرا وفات یک سیاستمدار چنین احساسات انسان ایرانی را به غلیان درمیآورد؟ چنین برانگیختگی ممکن نخواهد بود مگر آنکه سیاست در پیوندی با وجود یک جامعه قرار گرفته و برخاسته از هسته سخت جهان اجتماعی آن باشد. به همین واسطه ما شاهد این هستیم که تشییع آیتالله شهید رئیسی در کشور ما چنین گرم و پراحساس برگزار میشود. سیاست در ذیل جهان اجتماعی انسان ایرانی دارای روح است، سرشار از احساس است، برخلاف سیاست در ذیل جهان اجتماعی مدرن که خشن و بیروح است لذا مردم در چنین اتمسفری ارتباطی وجودی را با یک سیاستمدار برقرار نمیکنند. به همین دلیل وفات یک سیاستمدار تبدیل به صحنه اجرای یکسری پروتکلهای بیروح توسط کسانی میشود که برای این مضمون حقوقی را دریافت میکنند.
در پایان باید متذکر شد این رخدادها فضایی را برای ما باز میکند تا بار دیگر معنای سیاست و جامعه ایران را مورد واکاوی قرار دهیم. سیاست و جامعه در پرتو این بارقهها که هر از چندی در کشور ما زده میشود از نو باید در معرض بازتعریف قرار گیرند.