یارِ سیریشِ من ای دو دو! درود!
تا قیامت میتوان از تو سرود
سینه دارم شرحه شرحه از غمت
میشود آیا دمی یادت نبود؟!
آمدی توی تنم ساکن شدی
دادمت با جیب و دل اِذنِ ورود
از دهان و حَلق و شُش تا توی خون
رفتهای در بند بندِ این وجود
رنگِ محبوبِ تو بادمجانی است
میزنی هر عضو را رنگِ کبود
بویت از عمقِ طبیعت میرسد
بوی تو خاص است همچون بوی کود
پول دادم بهر تو پس میکشم
هی تو را بیوقفه، دائم، بیرکود
حال توی بَسترِ بیماریام
گشته عمر و پول بنده دود، دود
ای که میخوانی! ز من عبرت بگیر
دود غیر از اعتیادش نیست سود!