printlogo


کد خبر: 285964تاریخ: 1403/3/10 00:00
جایگاه ارزنده ایران در ابعاد بین‌المللی به ‌رغم تهدیدها و تحریم‌ها شکل گرفته است
«ایران» خیمه‌گاه ثبات و امنیت

گروه سیاسی: یازدهم سپتامبر 2001، زمانی که برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک فروریخت، تا چند روز خبری از «دیک چنی» معاون رئیس‌جمهور وقت، «جورج بوش» نبود. گفته می‌شد او را در جای امنی مخفی کرده‌اند تا اگر بوش ترور شد، حداقل معاونی باقی مانده باشد که بتواند کشور را اداره کند! هر چند بعدها عنوان شد مخفی کردن دیک چنی بخشی از بازی رسانه‌ای و ساختگی دولت بوش برای تزریق وحشت در میان مردم آمریکا بود اما این حربه از واقعیاتی نشأت می‌گرفت که ریشه در اذهان مردم این کشور داشت. 
روایت آمریکای بعد از یازدهم سپتامبر نشان می‌دهد حفظ ثبات و آرامش در یک کشور پس از وقایع بزرگ، دغدغه‌ای است که همواره مردم آن کشور را درگیر خود می‌کند. این وقایع چه طبیعی باشد چه غیرطبیعی، بسته به شرایط و ثبات آن کشورها در زمان وقوع حادثه، تاثیرات خاص خود را می‌گذارد. 
شامگاه 30 اردیبهشت 1403، در شب بیم‌ها و امیدها و زمانی که هنوز جست‌وجوها برای یافتن بالگرد رئیس‌جمهور شهید ادامه داشت، رهبر انقلاب در دیدار خانواده جمعی از پاسدارها گفتند: «مردم ایران نگران نباشند. هیچ اختلالی در کشور به وجود نمی‌آید». جمله اطمینان‌بخش رهبری همان شب شنیده و پذیرفته شد، چرا که هم گوینده این سخن و هم کشوری که ایشان راهبری‌اش می‌کنند، در شرایطی قرار دارد که باعث می‌شود تاب آوری جامعه ایران حتی در برابر خبر شوکه‌کننده شهادت رئیس‌جمهور نیز به میزان قابل توجهی افزایش یابد.  
«تاب‌آوری جوامع در برابر رخدادها» بحث مهمی در علوم سیاسی و اجتماعی است. از سوی دیگر واکنش دیگران یا به تعبیر دیگر برخورد خارجی‌ها با وقایعی که در داخل یک کشور رخ می‌دهد، بُعد دیگر این مساله را شامل می‌شود. 
در تاریخ معاصر ایران می‌بینیم که وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، همسایه غربی ما فرصت را برای حمله به ایران مغتنم دانست. طبق گفته صلاح عمر علی، نماینده وقت عراق در سازمان ملل، صدام پیش از حمله به ایران گفته بود: تغییر نظام در ایران یک فرصت تاریخی است که شاید تا 100 سال دیگر نصیب ما نشود. باید از این فرصت استفاده کنیم!
زمانی که صدام این حرف را می‌زد، هنوز نهادهای انقلابی فرصت استقرار کامل در ایران را نیافته بودند. 8 سال جنگ تحمیل شده به ایران، ناشی از واکنشی بود که یک کشور خارجی به تحولات داخلی کشورمان داشت اما ایران امروز به چنان ثبات و جایگاهی در منطقه و جهان رسیده است که در پی شهادت رئیس‌جمهور نه‌تنها هیچ کشوری حتی فکر سوء استفاده از این موقعیت را به ذهنش خطور نمی‌دهد، بلکه بیش از 60 هیات بلندپایه از کشورهای مختلف جهان برای شرکت در مراسم تشییع رئیسی و همراهانش حضور می‌یابند و ایران اسلامی دریافت‌کننده 330 پیام تسلیت از سوی کشورها و مقامات مختلف جهان می‌شود.
ایران امروز را می‌توان قوی‌ترین ایران سده‌های اخیر دانست؛ کشوری که کمتر از نیم قرن قبل شاهد انقلابی بزرگ بود، در تاریخ معاصرش فراز و فرودها و وقایع بسیاری را شاهد بوده که اگر برای دیگر کشورها رخ می‌داد، شاید اکنون حتی نامی از آن کشورها باقی نمی‌ماند! 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تا یک دهه ایران درگیر اغتشاشات داخلی و همچنین جنگ 8 ساله تحمیلی بود. با پایان جنگ هرچند به تعبیر امام، این جنگ و ایستادگی ملت در برابر جهان حامی صدام، کشورمان را تا سال‌ها از چشم طمع بیگانگان بیمه کرد اما به هر حال ایران در حالی از یک جنگ تمام‌عیار خارج شده بود که حمله عراق به کویت، بهانه حضور بیش از پیش آمریکا را در منطقه پدید آورد. در واقع لشکرکشی آمریکا و متحدانش به عراق، اعلام نظم نوین جهانی بود که باید در چنین جهانی، حرف اول و آخر را آمریکا می‌زد. اندکی بعد شوروی طبق پیش‌بینی‌ حضرت امام فروپاشید و عرصه جهانی به کلی برای ترک‌تازی آمریکا و غرب خالی ماند. 
یک دهه بعد، ماجرای 11 سپتامبر 2001 پیش آمد. همان سال آمریکا افغانستان و 2 سال بعد عراق را به اشغال درآورد. چپ و راست ایران به اشغال متفقین درآمد و ماکت کوچکی از ناتو در شرق و غرب کشورمان مستقر شد. در آن زمان کمی بیش از 2 دهه از عمر انقلاب می‌گذشت و کسی فکرش را نمی‌کرد که تنها 2 دهه بعد همه چیز کاملا تغییر کند، به طوری که در 40 سالگی انقلاب، دیگر صحبت از حمله مستقیم نظامی به ایران، به یک شوخی یا حربه تبلیغاتی شباهت داشته باشد تا واقعیت. 
در 40 سالگی نظام اسلامی جنس خطراتی که کشور را تهدید می‌کرد، با سال‌های اول پیروزی انقلاب تفاوت بسیاری کرده بود. همان طور که رهبری در بیانیه معروف به گام دوم بیان داشتند: «ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالش‌های مستکبران روبه‌رو است اما با تفاوتی کاملا معنی‌دار. اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه‌ جاسوسی بود، امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه‌ غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته‌ حزب‌الله و مقاومت در سراسر این منطقه است».
غرب آسیا یعنی همسایگی اروپا و جایی که اسرائیل در گوشه‌ای از آنجا حضور دارد اما همین منطقه حساس به ‌رغم توجه خاص آمریکا به آن و 2 لشکرکشی بزرگ به این منطقه، طی 2 دهه شاهد تحولی اساسی بود. در این 2 دهه، ایران اسلامی ذیل راهبری هوشمندانه رهبر انقلاب، رفته رفته از محاصره ناتو خارج شد و با گسترش تفکر مقاومت، خود را به مرزهای جغرافیایی اسرائیل نزدیک کرد و آرایش هجومی به خود گرفت. 
پیشرفت‌های شگرف نظامی در کنار تاب‌آوری مردم ایران در برابر شدیدترین تحریم‌ها، هوشمندی در تعیین سیاست‌های منطقه‌ای و پیگیری صبورانه این سیاست‌ها در کنار مسائلی چون حفظ وحدت ملی و... باعث شد طی 2 دهه ایران به چنان بالندگی و قدرتی برسد که حمله مستقیم به پایگاه نظامی عین‌الاسد آمریکا نیز نتوانست خطر جنگ نظامی را برای کشورمان ایجاد کند. 
وقتی در پی شهادت حاج‌قاسم سلیمانی، ایران پایگاه عین‌الاسد آمریکا در عراق را موشک‌باران کرد، نگاه‌ها به سوی واشنگتن بود که ترامپ چه واکنشی به این حمله نشان خواهد داد اما او در فردای وحشت در عین‌الاسد، از اتاقی که از پنجره‌هایش به شکل عجیبی نور ساطع می‌شد، خارج شد و در حالی که به دوربین‌ها زل ‌زده بود، گفت: «ایالات متحده آماده است تا آغوش خود را به سمت صلح و کسانی که به دنبال صلح هستند باز کند».
رئیس‌جمهور وقت آمریکا از صلح سخن گفت نه به خاطر اینکه فرد صلح‌طلبی بود، به خاطر اینکه می‌دانست در پس موشک‌هایی که عین‌الاسد را هدف قرار دادند، چه قدرتی وجود دارد؛ قدرتی فراتر از کلاهک‌های نیم‌تنی این موشک‌ها، قدرتی که از ثبات و وحدت داخلی ایرانی‌ها ذیل راهبری هوشمندانه نشأت می‌گیرد. همین ثبات و رهبری حکیمانه است که از ایران محاصره شده در اوایل قرن بیست‌ویکم، یک چهره کاملا برتر در غرب آسیا ساخته است. 
حمله به عین‌الاسد قدمی بزرگ برای اثبات قدرت منطقه‌ای ایران بود. در آن آزمون بزرگ، گذشته از رهبری هوشمندانه و همین‌طور محک موفق قدرت نظامی کشورمان، ظرفیت ملت ایران نیز به بوته آزمایش گذاشته شد و افزایش یافت. ایرانیان بیش از پیش به بزرگی خود پی بردند و چشم به آینده‌ای دوختند که در آن، عملیات تاریخی «وعده صادق» رخ داد و ورای تهدیدهای پوچ دشمن زخم خورده و تحقیر شده، آب از آب در داخل ایران تکان نخورد. 
امروز در نقطه‌ای که ایستاده‌ایم، کشورمان پس از گذشت 46 سال از استقرار نظام اسلامی به چنان ثباتی در داخل رسیده است که حوادثی چون شهادت رئیس‌جمهور اگرچه غم‌بار و تاسف‌برانگیز است اما نمی‌تواند تشویشی در بین مردم ایجاد کند. در خارج از مرزها نیز وقایعی چون حمله به عین‌الاسد و بویژه عملیات تاریخی «وعده صادق» جایگاه جهانی ایران را به قدری افزایش داده است که فی‌الواقع باید «وعده صادق» را اعلام ظهور ابرقدرت اسلامی ایران به جهانیان بدانیم. 
بدیهی است در کسب جایگاه کنونی ایران، سکانداری رهبر انقلاب نقش بی‌بدیلی داشته و دارد. چنانکه در حادثه شهادت رئیس‌جمهور دیدیم، وجود و حضور ایشان، تکیه‌گاه محکمی برای ایرانیان است. 35 سال است همه ما طعم شیرین تکیه دادن به خیمه‌گاه ولایت و رهبری‌اش را در آوردگاه‌ها و حوادث سخت و گوناگون چشیده‌ایم. هوشمندی رهبری در ماجرای شهادت رئیس‌جمهور و همراهانش یک بار دیگر خود را نشان داد. گذشته از جمله اطمینان‌بخش ایشان در شامگاه 30 اردیبهشت که باعث شد هرگونه تشویش و نگرانی در میان ملت ایران به آرامش تبدیل شود، ایشان در دیدار رهبران سیاسی‌ای که برای شرکت در مراسم تشییع شهید رئیسی به ایران آمده بودند، این اطمینان را به همگان دادند که ایران اسلامی به رغم از دست دادن یکی از خادمان صدیق خود، با قدرت به راهش ادامه می‌دهد و نسبت به تعهداتی که به کشورهای دیگر داده است، متعهدانه عمل می‌کند.  
جایی که ما ایستاده‌ایم، ایرانی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، موقعیتی که اکنون در منطقه و جهان داریم، شاید حتی 2 دهه قبل برای خودمان هم قابل باور نبود. ایران امروز قوی‌ترین ایران سده‌های اخیر است و این ثبات، آرامش و جایگاه ارزشمند بین‌المللی، داشته‌های ملت و کشوری را شامل می‌شود که از دل جنگ و تحریم و انواع فشارها سربرآورده و اکنون خود را به عنوان تکیه‌گاه و لنگرگاه ثبات و امنیت غرب آسیا معرفی می‌کند. 

Page Generated in 0/0063 sec