گروه فرهنگ و هنر: سومین ساخته بلند هادی مقدمدوست به تهیهکنندگی یوسف منصوری و به قلم حسین حسنی در حالی 4 روز دیگر در سینماهای سراسر کشور اکران خود را آغاز میکند که در این فیلم خبری از زوج همیشگی حمید نعمتالله - مقدمدوست نیست؛ زوجی که به واسطه همکاری طولانی در آثار سینمایی و تلویزیونی از جمله بوتیک، بیپولی، آرایش غلیظ، وضعیت سفید و... تجربههای بسیار متفاوتی را در حوزه نگارش فیلمنامه پشت سر گذاشته بودند و عملا به یکی از بهترین زوجهای هنری بدل شده بودند.
مقدمدوست پیشتر درباره این عدم همکاری گفته بود: از زمانی که من فیلم ساختم، تنظیم برای نوشتن با یکدیگر به هم خورد و نتوانستیم فیلمها را با یکدیگر بنویسیم. با این حال من برایم آرزو است که دوباره با آقای نعمتالله بنویسم.
سومین فیلم بلند سینمایی هادی مقدمدوست بر خلاف 2 فیلم قبلیاش که دست پر از فجر خارج شده بودند، تنها سهمش از فجر 41 سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن بود و عملا «عطرآلود» را در کسب جوایز باید ناکامترین فیلم این کارگردان 53 ساله دانست؛ فیلمی که در زمان اکرانش در جشنواره فیلم فجر با نظرات بسیار متفاوتی یا بهتر بگوییم صفر و صدی مواجه شد. از یک سو عدهای این فیلم را بسیار ضعیف میدانستند، در حالی که گروهی دیگر آن را یک شاهکار مینامیدند. در نهایت نیز آنچه در مراسم اختتامیه رخ داد نشان داد نظر داوران به منتقدان مخالف فیلم نزدیکتر بوده است.
«عطرآلود» ملودرامی عاشقانه با ترکیبی از رنج و ترس و موضوع وجدان است که در ادامه سینمای انسانی مقدمدوست، چالشهای یک زوج خوشبخت را در مسیر استحکام زندگیشان تصویر میکند.
جسارت مقدمدوست در ساخت «عطرآلود» آنجاست که دست به ساخت یک ملودرام عاشقانه زده است؛ ژانری که بخش مهمی از تولیدات سالانه سینمای ایران را تشکیل میدهد و با توجه به ظهور و بروز نسل جدیدی از مخاطبان با سلایق متفاوت و اصطلاحا روشنفکری، همچنان از تماشاگران پروپاقرصی برخوردار است و آثار این ژانر بالقوه قابلیت حضور در صدر پرفروشترین فیلمهای سال را دارد.
مقدمدوست در نشست خبری فیلم در فجر 41 درباره «عطرآلود» گفته بود: «این فیلم برای من یک تجربه جدید است از حیث سینما، مضمون و شکل و داستانی که باید آن را میساختم. نمایش حال درونی آدمها و تغییراتشان غیر از اینکه عنصر مهم نمایشی است و موضوعی برای جذابیت است، یک دغدغه مهم برای مخاطب هم هست که در زندگی شاهد این تغییرات باشد. به نظرم موضوع تغییر مساله آدمهاست و دوست دارند این حال درونی و تغییر درونی را هم ببینند. قوس شخصیت و چالش تغییر آدم از نقطهای به نقطه دیگر برای من اهمیت دارد. من طرح را که دیدم، فهمیدم این چالش را دارد. اگر قطعهای از این فیلمنامه برداشته شود، انگار گامی از مسیر این تغییر برداشته شده است و به نظرم تغییر دیگر برای مخاطب ملموس نخواهد بود. واقعیت این است که نمیتوان از هدف درباره ساخت فیلم سخن گفت، چون روی نتیجه آن اثر میگذارد و بیشتر باید درباره دریافت مخاطب از فیلم صحبت کرد. اگر من از هدفم بگویم، در واقع گفتهام شما باید فیلم را اینگونه ببینید، در حالی که تماشاگر باید دریافت خود را داشته باشد.
زندگی ترکیبی از غم و امید است. زمانی نیست که اینها همه با هم وجود نداشته باشد، در حقیقت در لحظهای که بیمناک یا محزون هستید، حتما امید هم دارید. امروز که در آن هستیم چند سال دیگر «گذشته» میشود».
«عطرآلود» تقریبا تمام عناصر آشنای ملودرام را با خود دارد و قصهاش را در فضایی نسبتا متفاوت روایت میکند. مقدمدوست در این اثر سراغ قصه زندگی «علی» مرد جوان عاشق عطر و عطرسازی رفته و برشی نه چندان بلند از آن ارائه میکند. تلاش قهرمان برای به ثمر رساندن ایده عطری که ساخته، موتور حرکت فیلم در پرده نخست به حساب میآید که در نهایت علی و عاطفه را در کنار هم قرار میدهد. عشق هم به عنوان تم اصلی پررنگتر شده و به تاروپود قصه گره میخورد. باردار شدن عاطفه و مشکلاتی که علی برای ثبت عطر خود در یک شرکت معتبر دارد، حجم زیادی از نیمه میانی فیلم را دربرگرفته و قصه را با ریتمی آرام پیش میراند.
قرار گرفتن علی به عنوان قهرمان در برابر مشکلات متعدد، فرمولی ثابت و کلاسیک برای خلق درام به حساب میآید که حسنی بخوبی از آن بهره گرفته و نقطه عطفی را رقم زده که تلنگری جدی به مخاطبان خود میزند. وجود بچهای که قرار است در آینده نزدیک به دنیا بیاید، یک تم فرعی به تم اصلی فیلمنامه اضافه کرده و آن را به زندگی علی و عاطفه گره میزند. ایده ضبط ویدئوهای موبایلی برای فرزند، در نگاه نخست ایدهای جذاب برای روایت تکههایی از داستان به نظر میرسد اما با تکرار بیش از اندازه، کارکرد واقعیاش را از دست میدهد؛ همینطور ادای دین مقدمدوست به سینما از طریق نمایش تصاویر از طریق ویدئوپروجکشن که چندان با شخصیت علی و عاطفه جفتوجور نمیشود. در عین حال میتوان به چند حادثه پیاپی فیلم در یکسوم ابتدایی اشاره کرد که چندان با ریتم واقعی زندگی همخوانی ندارد و تا حدودی از فیلم بیرون میزند و به باور تماشاگران آن نمینشیند.
از طرف دیگر گاهی میبینیم تکهای از قصه ناتمام مانده و رها میشود. برای مثال میتوان به حضور نصفه و نیمه علی در رویدادهای مربوط به تولید در حوزه عطر اشاره کرد که به هیچ وجه با شخصیت پیگیر و علاقهمند ابتدای فیلم همخوانی ندارد؛ موضوعی که به کیفیت پرداخت قهرمان لطمه وارد کرده و فیلم را به لکنت میاندازد. در طرف دیگر، عاطفه با وجود کمرنگتر بودن، شخصیت کنشمندتری دارد و در یکسوم پایانی کاملا تماشاگر را به سمت خود میکشاند. داستانک مربوط به فامیل طلاساز علی، از آن جهت دارای اهمیت است که بخشی از لایههای درونی او را آشکار کرده و تکههایی از گذشتهاش را به نمایش میگذارد که با ظرافت به وضعیت امروز او پیوند میخورد. در عین حال، فضا را برای خلق مفاهیم اخلاقی مورد علاقه فیلمساز باز کرده و روی تکه دیگری از درونیات قهرمان فیلم نور میتاباند.
صنعت عطرسازی از آن دسته صنایعی است که ترکیبی شگفتانگیز از تکنیک و هنر بوده و تخیل نقشی کلیدی در شکلگیری آن دارد. پس قالبی هوشمندانه برای روایت قصهای عاشقانه به حساب میآید که میتواند تماشاگر را تا آخر به دنبال خود بکشاند. مقدمدوست هم در دکوپاژ خود تلاش کرده از مایههای ملودرام اثر عبور کند و همراه با تماشاگران خود وارد جهانی سرشار از خیال شود. برای مثال هم میتوان به سکانس مربوط به نوجوانی علی و تلاشش برای خلق یک رایحه از طریق ترکیب بوهای مختلف اشاره کرد که درخشان از کار درآمده است. بویژه فیلمبرداری فوقالعاده روزبه رایگا و جلوههای ویژه رایانهای کار که «عطرآلود» را تا حدودی به ذات ابدی سینما که چیزی جز آفرینش خیال نیست، نزدیک میکند. زوج مصطفی زمانی و هدی زینالعابدین با وجود آنکه هر دو نقشهای درخشانی هم در کارنامه دارند، چندان شکل نگرفته و آن شور و حرارت مورد نیاز برای چنین ملودرام پرفراز و فرودی را ندارند که این موضوع میتواند در اکران عمومی و در مواجهه با تماشاگر عام به یک پاشنه آشیل تبدیل شود.