گروه فرهنگ و هنر: سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش فیلمتئاتر «مویه جم» (محصول سال ۱۳۷۵) به کارگردانی دکتر قطبالدین صادقی برگزار شد. این نمایش روایتی از داستان جمشید در شاهنامه فردوسی است که حدود 30 سال پیش در مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفت.
در این نشست عسل عصریملکی با اشاره به روایتهای ارائهشده از داستان جمشید، گفت: اگر بخواهیم از منظر آکادمیک به موضوع نگاه کنیم، 3 روش برای بررسی نمایشی که دیدیم در دست داریم. اول استفاده از کهنالگوها برای بررسی کاراکترهای مختلف اثر است. دوم میتوانیم از طریق عناصر و قراردادهای نمایشهای ایرانی اثر را بررسی کنیم. سوم نیز استفاده از نشانهشناسی برای تحلیل اثر است.
وی افزود: قراردادها در نمایشهای ایرانی بسیار مساله مهمی برای درک مفهوم اثر است. در صحنه این نمایش کمترین عناصر را داریم و هر چه هست نیاز به حضور آن بوده است. در واقع به طور کلی در نمایش ایرانی، بسیاری از فضاها در کلام ساخته میشود. لباس در نمایش ایرانی نیز چیزی است که کاراکترها از آن استفاده میکنند، زیرا به تغییر نقشها کمک میکند. در نمایشهای ایرانی یک نفر مرتب بازی در بازی میکند و ذهن ما به عنوان مخاطب آن را میپذیرد، زیرا برگرفته از فرهنگ خودمان است. این موضوع کمک میکند تا تمام روایتها در دل یک نفر جا بگیرد و توسط او بیان شود. این از قراردادهای مهم چنین آثاری است که در نمایش «مویه جم» نیز آن را میبینیم.
این منتقد در ادامه بیان کرد: موسیقی در این نمایش به شکلی بازیگران را راهبری میکند. در واقع موسیقی هم یک ابزار کار است و نگاهی کاربردی در نمایش ایرانی دارد. نمایش ایرانی این اجازه را به ما میدهد که در زمان و مکان و بین وقایع گریز بزنیم و با روایت کلامی که داریم از جایی به جای دیگر منتقل شویم. اصول و قواعد نمایش ایرانی بخوبی در این نمایش دیده میشود. رنگها و عناصری که در صحنه نمایش میبینیم نیز از ویژگیهای دیگر این اثر است.
عباس غفاری نیز در ادامه نشست گفت: قصههایی را که برای پیشدادیان است، اکثرا در عهد عتیق نیز میبینیم. یعنی انگار پیامبران یهودی (بنی اسرائیل) نیز همان کارها را انجام دادهاند. در واقع اتفاقی را که برای جمشید میافتد در قصههای نوح نیز میبینیم یا در اینجا پنهان شدن در شکم نهنگ را به صورت دیگری در شکار کردن شاهماهی میبینیم. واقعیت اینکه شخصا نمیتوانم از لحاظ زمانی مشخص کنم کدام داستان اول مطرح شده است. البته شاید این موضوع اهمیتی هم نداشته باشد اما مساله این است که نمیدانیم ما از قصههای بنیاسرائیل وام گرفتیم یا آنها از قصههای ایرانی.
وی افزود: کاری که بعدها فردوسی میکند، جمع کردن این قصههای ایرانی در شاهنامه است. این اتفاق بسیار سترگتر از چیزی است که درباره آن صحبت میشود. شاهنامه به ما میگوید ما از کجا آمدیم و به کجا خواهیم رفت و مرتبا گذشته را به ما یادآوری میکند. متاسفانه هیچوقت ارجی که باید به شاهنامه گذاشته، نشده است اما شاهنامه به ما یادآوری میکند این قصهها برای ما است. البته قصد صحبتی ندارم که از آن برداشت نژادپرستی شود اما همگی به نحوی در جریان تشابهات این داستانها هستیم.
عصریملکی در ادامه این نشست گفت: ریشهیابی جمشید به دوران اساطیری ما مربوط میشود. جمشید افسانه نیست، البته در دورههای بعد صفات افسانهای به او داده میشود. اما او پادشاه اسطورهای ما در دوران اسطورهای است. در منابع مختلف جمشید را نبیره حضرت نوح معرفی کردهاند. در برخی منابع نیز جمشید را خود حضرت نوح معرفی میکنند. البته در منابع دیگری نیز جمشید را حضرت سلیمان معرفی میکنند، زیرا یکی از معجزات جمشید این است که تخت روانی را برای خود آماده میکند که دیوها آن را روی شانه خود میگذارند و جمشید را در منطقه پاسارگاد به آسمان میبرند. روی این تخت، قالیچه اعلا و زیبایی نیز وجود داشته است. بر همین اساس او را خود حضرت سلیمان معرفی میکنند.
وی در پایان عنوان کرد: البته منابع دیگر میگویند یک دوره 3 هزار ساله بین آنها فاصله است و چنین اتفاقی نمیتواند درست باشد.
فیلمتئاتر «مویه جم» بعد از آثاری چون «آرش»، «بهرام چوبینه» و «هفتخان رستم» تجربهای دیگر از دکتر قطبالدین صادقی در اجرای روایات کهن و غنایی ایران باستان است؛ روایاتی که در هزارپیچ تاریخ رنگ و بوی اسطورهای به خود گرفتند و سرگذشت یک ملت را از ورای حکایتی رمزآگین بیان میکنند.