پرونده «وطن امروز» درباره ابعاد نامه مهم رهبر انقلاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاههای آمریکا
محمد لسانی*: چندین مرتبه انتشار کاریکاتورهای هتاکانه و موهن باعث نفرت عمومی در جهان اسلام از نشریه شارلی ابدو شده بود. قطار توهین و تخریب علیه چهره پیامبر گرامی اسلام سرعت گرفته بود و بدتر اینکه با لشکرکشی چهرههای ضددین و افراطی، مطالبههایی شکل گرفته بود که شارلی ابدو باید تقویت و تشدید شود اما یک اتفاق باعث شوکه شدن همگان شد. 17 دیماه 1393، ۲ نفر به دفتر شارلی ابدو حمله کردند و 12 نفر را کشتند. در بین کشتهها، ۵ نفر از کاریکاتوریستها و یک سهامدار شارلی ابدو هم بود. تحت تأثیر این رویداد ۲ جهان متفاوت از احساسات شکل گرفت. جهان غرب که ارزشهای لیبرال و ادعای آزادی بیان خودش را در خطر میدید و جهان اسلام که از سوی غرب، مسؤول و زمینهساز این رویداد، ترسیم میشد. دیوار قطوری بین ۲ جهان شکل گرفته بود. حتی برخی سران کشورهای اسلامی هم سریعا به بلوک غرب پیوستند و در «راهپیمایی سراسری همبستگی» که در میدان جمهوری پاریس برگزار شد، شرکت کردند تا مبادا انگشت اتهامی به سوی آنان نشانه رود. حضور رهبران نزدیک به ۴۰ کشور جهان باعث شد سکوت سنگینی علیه اندیشه اسلامی در فضای بینالمللی شکل بگیرد. دایرهالمعارف ویکی پدیا که در دسترس کاربران اینترنت است هنوز که هنوز است، انگیزه اجرای عملیات را «تروریسم اسلامی» نام نهاده و اندیشه اسلامی را در پیدایش آن سهیم دانسته است. در این میان اما ابتکار آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی در نگارش نامه به جوانان اروپا و آمریکای شمالی یک روزنه بین ۲ جهان غرب و اسلام بود که سعی داشت دیوار قطور نفرت و عدم تفاهم را حداقل برای جوانان غربی، کمتر و کوتاهتر کند و یک پل برای دیدن واقعیتها باشد. رهبر انقلاب در ۳ نامهای که در این یک دهه برای جوانان غربی نوشتهاند، مجموعا ۴ دلیل برای همکلامی با آنان ذکر کردهاند که نشان میدهد مخاطبشناسی ایشان برای به ثمر رسیدن مطالبه و خواستشان، کاملا آگاهانه است. ۴ دلیل اصلی برای انتخاب جوانان غربی که در این ۳ نامه ذکر شده است؛ عبارتند از:
1- زندهتر بودن حس حقیقتجویی در قلب جوانان
2- آیندهساز بودن آنان
3- توانایی خاص جوانان برای یافتن راههای نو برای ساخت آینده
4- وجدان بیدار آنها در دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزه
* نگاهی کوتاه به نامه اول
مخاطب: جوانان
هدف نگارش: دفاعی/ دفاع از اسلام و معارف دین الهی
رویکرد: تقابل با سیاهنمایی از اسلام در رسانهها و سیاستهای غرب
راهکار: لزوم شناخت مستقیم، بیواسطه و بدون پیشداوری از اسلام
نامه دوم؛ تعمیق ارتباط با جوانان غرب
انعکاس این نامه بین جوانان غرب با فعالیتهای داوطلبانهای که هم در فضای میدانی و هم رسانههای اجتماعی انجام شد، فراتر از تصور بود. نیاز بود برای تعمیق این ارتباط، متنی تبیینی و روان برای ذهنهای پرسشگر و جستوجوگر فراهم شود. نامه دوم، 10 ماه بعد نشان داد خط ارتباط با جوانان غربی هم مستمر و هم اقناعی و استدلالی است.
* نگاهی کوتاه به نامه دوم
مخاطب: جوانان
هدف نگارش: تبیینی/ تبیین ریشه خشونت در سیاست و اندیشه غرب
رویکرد: یکسان دانستن تروریسم در فرانسه و تروریسم در عراق، لبنان، سوریه و فلسطین به عنوان درد مشترک
راهکار: لزوم تعامل صحیح و شرافتمندانه با جهان اسلام
نامه سوم؛ نمای یک جبهه نوظهور از جوانان غربی
حضور هزاران استاد و دانشجو در کف دانشگاهها و پردیسهای دانشگاهی آمریکا و اروپا برای دفاع از فلسطین و ضدیت علیه صهیونیسم نشان داد آیندهسازان و حقیقتطلبان به واقع از میان نسل نورس و جدید هستند و انتخاب این مخاطب از سوی رهبر ایران، کاملا آگاهانه و با شناخت بوده است. رویکرد رهبری در نامه سوم برخلاف ۲ نامه قبلی کاملا هجومی و فاتحانه است.
* نگاهی کوتاه به نامه سوم
مخاطب: جوانان
هدف نگارش: هجومی/ اعلام تشکیل جبهه جدید مقاومت از دانشجویان آمریکایی
رویکرد: اعلام همدلی و همبستگی با جنبش اجتماعی دانشجویان آمریکا
پیشنهاد: آشنایی با قرآن
آنچه مشخص است اینکه امید و انگیزهای که رهبر انقلاب در نامه سوم به خوانندگان و مخاطبان این نامه میدهد با توجه به افزایش قدرت و توان جبهه مقاومت، بیدار شدن وجدانهای آگاه و تغییر آرایش و وضعیت منطقه غرب آسیا به طرز قابل توجهی بالا است به نحوی که نوید ورق خوردن برگ جدیدی از تاریخ را میدهد.
پژوهشگر و کنشگر فرهنگ و ارتباطات *
******
رهبر انقلاب در نامهای خطاب به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا:
اکنون در طرف درست تاریخ ایستادهاید
گروه سیاسی: حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در نامهای به دانشجویان آمریکایی حامی مردم فلسطین تاکید کردند: شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستادهاید.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، در ابتدای این نامه خطاب به جوانان آمریکایی حامی فلسطین آمده است: شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل دادهاید و در زیر فشار بیرحمانه دولتتان - که آشکارا از رژیم غاصب و بیرحم صهیونیست دفاع میکند - مبارزهای شرافتمندانه را آغاز کردهاید.
رهبر انقلاب اسلامی در این نامه با اشاره به علل و عوامل شکلگیری جبهه بزرگ مقاومت و دلایل مبارزه آن با رژیم اشغالگر صهیونیستی تاکید کردند: رژیم صهیونیست از روز اول، سیاست «مشت آهنین» را در برابر مردم بیدفاع فلسطین به کار گرفت و بیاعتنا به همه ارزشهای وجدانی و انسانی و دینی، روز به روز بر بیرحمی و ترور و سرکوبگری افزود و دولت آمریکا و شرکایش، حتی از یک اخم در برابر این تروریسم دولتی و ظلم مستمر، دریغ کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با تاکید بر اینکه «جبهه مقاومت» از دل این فضای تاریک و یأسآلود سر برآورد و تشکیل دولت «جمهوری اسلامی» در ایران، آن را گسترش و توانایی داد، افزودند: آیا ملتی که در سرزمین متعلق به خود در برابر جنایتهای اشغالگران صهیونیست از خود دفاع میکند، تروریست است؟ و آیا کمک انسانی به این ملت و تقویت بازوان او کمک به تروریسم به شمار میرود؟
رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان آمریکایی حامی فلسطین خاطرنشان کردند: من میخواهم به شما اطمینان دهم امروز وضعیت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه حساس غرب آسیا است. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شده و حقیقت در حال آشکار شدن است. جبهه مقاومت هم نیرومند شده و نیرومندتر خواهد شد و تاریخ هم در حال ورق خوردن است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تظاهرات حمایت از مردم فلسطین در کشورهای دیگر، همچنین همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از دانشجویان و در مقابل، شدت عمل پلیسی، گفتند: من با شما جوانان احساس همدردی میکنم و ایستادگی شما را ارج مینهم.
رهبر انقلاب اسلامی با توصیه به آشنایی با قرآن، نامه به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین را اینگونه پایان دادند: درس قرآن به ما مسلمانان و به همه مردم جهان، ایستادگی در راه حق است و درس قرآن درباره ارتباطات بشری این است: نه ستم کنید و نه زیر بار ستم بروید. جبهه مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظائر آن به پیش میرود و به پیروزی خواهد رسید؛ باذن الله.
متن نامه حضرت آیتالله خامنهای به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
این نامه را به جوانانی مینویسم که وجدان بیدارشان آنها را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزه برانگیخته است.
جوانان عزیز دانشجو در ایالات متحده آمریکا! این، پیام همدلی و همبستگی ما با شماست. شما اکنون در طرف درست تاریخ - که در حال ورق خوردن است - ایستادهاید.
شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل دادهاید و در زیر فشار بیرحمانه دولتتان - که آشکارا از رژیم غاصب و بیرحم صهیونیست دفاع میکند - مبارزهای شرافتمندانه را آغاز کردهاید.
جبهه بزرگ مقاومت در نقطهای دور، با همین ادراک و احساسات امروز شما، سالهاست مبارزه میکند. هدف این مبارزه، توقف ظلم آشکاری است که یک شبکه تروریست و بیرحم به نام «صهیونیستها»، از سالها پیش بر ملت فلسطین وارد ساخته و پس از تصرف کشورشان، آنها را زیر سختترین فشارها و شکنجهها گذاشته است. نسلکشی امروز رژیم آپارتاید صهیونیست، ادامه رفتار بشدت ظالمانه در دهها سال گذشته است.
فلسطین یک سرزمین مستقل است با ملتی متشکل از مسلمان و مسیحی و یهودی و با سابقه تاریخی طولانی. سرمایهداران شبکه صهیونیستی پس از جنگ جهانی، با کمک دولت انگلیس، چند هزار تروریست را بتدریج وارد این سرزمین کردند؛ به شهرها و روستاهای آن هجوم بردند؛ دهها هزار نفر را کشتند یا به کشورهای همسایه راندند؛ خانهها و بازارها و مزرعهها را از دست آنان بیرون کشیدند و در سرزمین غصبشده فلسطین، دولتی به نام اسرائیل تشکیل دادند.
بزرگترین حامی این رژیم غاصب، پس از نخستین کمکهای انگلیسی، دولت ایالات متحده آمریکاست که پشتیبانیهای سیاسی و اقتصادی و تسلیحاتی از آن رژیم را یکسره ادامه داده و حتی با بیاحتیاطی غیر قابل بخشش، راه برای تولید سلاح هستهای را به روی او گشوده و به او در این راه کمک کرده است.
رژیم صهیونیست از روز اول، سیاست «مشت آهنین» را در برابر مردم بیدفاع فلسطین به کار گرفت و بیاعتنا به همه ارزشهای وجدانی و انسانی و دینی، روزبهروز بر بیرحمی و ترور و سرکوبگری افزود. دولت آمریکا و شرکایش، حتی از یک اخم در برابر این تروریسم دولتی و ظلم مستمر، دریغ کردند. امروز هم برخی اظهارات دولت ایالات متحده در قبال جنایت هولناک غزه بیش از آنچه واقعی باشد، ریاکارانه است.
«جبهه مقاومت» از دل این فضای تاریک و یأسآلود سر برآورد و تشکیل دولت «جمهوری اسلامی» در ایران، آن را گسترش و توانایی داد.
سردمداران صهیونیسم بینالمللی که بیشترین بنگاههای رسانهای در آمریکا و اروپا متعلق به آنها یا زیر نفوذ پول و رشوه آنهاست، این مقاومت انسانی و شجاعانه را تروریسم معرفی کردند! آیا ملتی که در سرزمین متعلق به خود در برابر جنایتهای اشغالگران صهیونیست از خود دفاع میکند، تروریست است؟ و آیا کمک انسانی به این ملت و تقویت بازوان او کمک به تروریسم به شمار میرود؟
سردمداران سلطه قهرآمیز جهانی، حتی به مفاهیم بشری هم رحم نمیکنند. رژیم تروریست و بیرحم اسرائیل را دفاعکننده از خود وانمود میکنند و مقاومت فلسطین را که از آزادی و امنیت و حق تعیین سرنوشت خود دفاع میکند، «تروریست» مینامند!
من میخواهم به شما اطمینان دهم امروز وضعیت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه حساس غرب آسیاست. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شده و حقیقت در حال آشکار شدن است. جبهه مقاومت هم نیرومند شده و نیرومندتر خواهد شد. تاریخ هم در حال ورق خوردن است.
به جز شما دانشجویان دهها دانشگاه در ایالات متحده، در کشورهای دیگر هم دانشگاهها و مردم به پا خاستهاند. همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از شما دانشجویان حادثه مهم و اثرگذاری است. این میتواند در قبال شدت عمل پلیسی دولت و فشارهایی که بر شما وارد میکنند، تا اندازهای آرامشبخش باشد. من نیز با شما جوانان احساس همدردی میکنم و ایستادگی شما را ارج مینهم.
درس قرآن به ما مسلمانان و به همه مردم جهان، ایستادگی در راه حق است: فَاستَقِم کَما اُمِرت و درس قرآن درباره ارتباطات بشری این است: نه ستم کنید و نه زیر بار ستم بروید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون جبهه مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظائر آن به پیش میرود و به پیروزی خواهد رسید؛ باذن الله.
توصیه میکنم با قرآن آشنا شوید.
سیدعلی خامنهای
1403/3/5
******
گفتوگوی «وطن امروز» با عبدالکریم خیامی درباره نامه رهبر انقلاب به دانشجویان دانشگاههای آمریکا
پیام به فطرت انسانی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامهای به دانشجویان باوجدان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا، ضمن ابراز همدلی و همبستگی با اعتراضات ضدصهیونیستی این دانشجویان، آنان را بخشی از جبهه مقاومت دانستند و بر تغییر وضعیت و سرنوشت منطقه حساس غرب آسیا تأکید کردند. برای بررسی بیشتر این نامه با عبدالکریم خیامی، عضو هیات علمی دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) به گفتوگو نشستیم.
* یکی از وجوه مورد بحث و تحلیل اعتراضات دانشجویان و اساتید دانشگاههای آمریکا و اروپا درباره بحران غزه و همراهی مردم با آنهاست. پیش از این، این مدل از سرکوب و خشونت نسبت به دانشجویان را کمتر شاهد بودیم، چرا چنین سرکوبی در آمریکا و کشورهای اروپایی علیه دانشجویان صورت گرفته است؟
ما با تمدنی مواجه هستیم که اگرچه کماکان تمدن مسلط بر تمدن امروزی است اما مدتها و سالهاست از بنبستهای معرفتی، فکری و فلسفی رنج میبرد و آن که زودتر از دیگران این را متوجه شد که این تمدن دچار خلأها و شکافهایی است، نهاد علم آن تمدن بود. جامعهشناسان و فیلسوفان و اساتید رشتههای مختلف علوم انسانی و علوم اجتماعی مدرن این مباحث و این بنبستها و خلأها یا این تعارضها و پارادوکسها را متوجه شده بودند و فراوان هم آن را تذکر دادند و تلاش کردند راههای جایگزین را ارائه کنند.
از همان موقع که این تعارضات در قرون 19 و 20 به اوج میرسد، حاکمیتهای این تمدن به سرکردگی آمریکا تلاش میکردند از طریق تعامل نهاد سیاست با نهاد علم و ایجاد برخی اصلاحات ساختاری و تقنینی، اینها را درمان کنند. بویژه در اوج معارضهای که بین 2 بخش تمدن غرب یعنی بلوک مارکسیستی با بلوک کاپیتالیستی یا سرمایهداری رخ داد، این بده بستانها بیشتر بود.
هرچه جلوتر آمدیم، این خلأهای فلسفی و معرفتی به خلأهای اخلاقی - عاطفی منجر شد و برخی نیازهای جدید جامعه بشری را نتوانست جواب بدهد. از جایی به بعد شاهد هستیم بیش از آنکه تعامل نهاد علم با نهاد سیاست به اصلاحات سیاسی یا فرآیندی یا ساختارهای سیاسی منجر شود، بیشتر به افزودن بر جنبههای هنری یا رسانهای و لاپوشانی این خلأها و نقصها از سوی حاکمیت منجر شده است. یعنی در دهههای اخیر این شکافهای معرفتی به جای اینکه منجر به اصلاحات به صورت واقعی شوند، پوشیده و پنهان میشدند.
از نظر من 3 عنصر قدرتمند، نمای ساختمانی را که درون آن پوسیدگیهای متعدد دارد، پوشانده است و نمای زیبا و فریبایی را درست کرده است که عبارت است از: ۱- هنر اومانیستی ۲- تکنولوژی و فناوری ۳-رسانه.
این 3 با هم تعامل دارند و با این 3 عنصر نمایی فریبا ساخته میشد تا آن درزها و سوراخهای خالی این تمدن مسلط، خیلی بروز داده نشود.
جنگهایی که آمریکا در چند دهه اخیر در منطقه غرب آسیا راه انداخت، آرام آرام برخی از این فریبایی رسانهای، هنری و فناورانه این تمدن را تا حدی نشان داد و این پوسیدگیها بیرون زد و این دالهای خالی و این پارادوکسها قدری بیرون زد و به نمایش درآمد.
به صورت طبیعی عموم مردم این عبور از مرزهای اخلاق و احساس را زودتر درک میکنند اما به اصطلاح وقتی به عرصه دانشگاه و نهاد علم میرسد و حاکمیت آمریکا نگاه میکند میبیند نهاد علم به جای اینکه در کنار او باشد و کماکان با طراحی پروژههایی بتواند این مدیریت را انجام دهد، خود او به فطرت پیوسته است. لذا خیلی برای او سنگینتر میآید و سیاستمداران بیشتری واکنش نشان میدهند و پیوستگی دانشگاههای کشورهای آمریکایی و اروپایی نیز باعث میشود این لرزه و لرزش خیلی سریعتر طنین بیندازد و سرایت کند.
چون عموم دانشگاههایی که از علم مدرن غربی استفاده میکنند سرچشمه و سرمنشأ آن دانشگاههای آمریکا هستند و وقتی آن دانشگاهها به تنش منجر میشود و کارشان به این منازعه علم و سیاست میرسد، بلافاصله دانشگاههایی که آبشخورشان آنجاست نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و این افشای عبور از مرزهای اخلاق و عاطفه و فطرت همه را در بر میگیرد.
* تا اینجا اشاره کردید که نهاد علم وقتی به تعارضی پی میبرد و آن را در لایه سیاست نمیبیند طبیعتا واکنش نشان میدهد. ما در کشور خودمان گاهی اوقات شاهد هستیم برخی از این نوع تحلیلها و نگاهها خیلی عقبتر هستند. در صورتی که ادبیات غربی در کشور جاری و ساری است اما به روز بودن واکنشها مورد انتقاد است. برای مثال خود مساله فلسطین و انسان حاضر در فلسطین را شاید نتوانستیم برای جامعه خودمان از طریق دانشگاهها یا مراکز علمی بازنشر کنیم و در تشییع شهید رئیسی این انتقاد قدری برجستهتر شد که این جمعیت مشارکتکننده در تشییع را چگونه میخواهید بشناسید و چرا این پدیدهها را برای جامعه ترسیم نمیکنید؟ این اتفاقی که در کشور خودمان به وجود میآید از چه بابت است و چطور باید آن را تحلیل کرد؟
به نظر بنده دو سه عامل و خاستگاه دارد؛ یک عامل این است که برخی روشنفکران یا برخی فعالان دانشگاهی ما عادت به ترجمه و محو شدن در ترجمهها و عادت به دست دوم بودن یا شهروند درجه چندم بودن در مباحث علوم انسانی دارند و به رغم اینکه دانشگاهیاند قدرت عبور از این سطح یا از این سبک یا از این نمای فریبا و پی بردن به خلأها، بنبستها، تعارضها و تناقضهای دستگاه فلسفی اخلاقی حاکم بر تمدن غرب را ندارند. بسیاری از رشتههای علوم اجتماعی سروکارشان با نوشتهها، کتابها و مقالات و اندیشمندانی است که میوههای آن دستگاه فلسفی هستند و خودشان به اصطلاح ریشه و ساقه این دستگاه نیستند. ممکن است ما نظریههای جامعهشناسی و روانشناسی و نظریههای ارتباطات و امثالهم را بخوانیم اما متوجه پارادایمهایی که در پستوی این نظریهها و مکاتب هست نشویم.
عامل دوم واقعا عقبماندگی زمانی است. یعنی برخی اساتید ما ممکن است با تحولات اخیری که در خود دانشگاههای علوم انسانی غرب رخ داده آشنا نباشند و کماکان در بخشی از ترجمههای 100 سال پیش مانده باشند. اگرچه دانستن آنها بسیار مهم است اما ماندن در آنها درست نیست و جبهههای جدیدی که برخی منتقدان مهم غربی که در دانشگاه یا در نهاد علم هستند را متوجه نشدهاند.
یک خاستگاه یا عامل سومی هم وجود دارد و آن اینکه اینجا در کشور ما حاکمیت و نهاد سیاست بسیار پررنگ به مساله فلسطین و غزه میپردازد. رسانههای رسمی حاکمیت نیز بسیار بسیار پررنگ و همه روزه و گاهی همه ساعته در حال توجه دادن و برجستهسازی موضوع فلسطین و غزه هستند و این چند دهه است که به این شکل است. این حجم پرداخت رسانهها و سیاستمداران کشورمان به موضوع غزه و فلسطین ممکن است در برخی از بدنه دانشگاهی ما این ذهنیت را ایجاد کرده باشد که موضوع فراوان درحال گفتن است، به عبارتی او وقتی حرفی درباره غزه میزند و میخواهد از مظلومیت مردم غزه بگوید احساس میکند چون فراوان بهصورت شب تا صبح گفته میشود، احساس نمیکند او هم باید نقشآفرینی کند. حال آنکه نهاد دانشگاه باید بتواند تئوریهای این را بیان کند و وارد گفتوگوهای علمی با نهادهای علمی جهان شود. این کاری است که باید در دانشگاها و حوزههای ما صورت بگیرد. این بحث فقط ویژه دانشگاهیان ما نیست، بلکه حوزویهای ما نیز مشاهده میکنید که آن واکنش جدی ندارند.
عامل چهارمی نیز وجود دارد؛ برخی که به جمهوری اسلامی انتقاد دارند و مایلند همیشه فاصلهگذاری کنند و در جبهه منتقدان و - نه الزاما اپوزیسیونها و معاندان - باشند ولی فاصله بگیرند، حس میکنند در همه مقولات حتی مقولاتی که آشکاری آن در این حد است، با جمهوری اسلامی همراهی نکنند. یعنی کل دنیا از اساتید و دانشجویان گرفته تا مردم عادی به صحنه آمدهاند اما اینها از غزه حمایت نمیکنند تا مبادا دفاع آنها از غزه در سبد جمهوری اسلامی ریخته شود(!) این هم یک سادهانگاری و سطحیسازی و پا گذاشتن روی مسائل فطری و انسانی است که باید بخشی از این دانشگاهیهای ما به این توجه کنند و از این حالت خارج شوند. البته در عین حال بسیاری از اساتید و دانشجویان و حوزویان ما در دل هزاران پایاننامه، رساله، مقاله، پژوهش، سخنرانی، نشست و همایش بسیار بسیار فراوان به این موضوع پرداختهاند و این بخش بسیار بزرگی است که حس میکنم برخی اوقات صاحبان قلم و صاحبان تریبون و صاحبان رسانه در حق دانشگاه کملطفی میکنند.
* به ۳ مقوله هنر، رسانه و تکنولوژی اشاره کردید که غرب از آن بهره میبرد تا آن بدنه فرسوده خود را پنهان کند و نگذارد به این سادگی آشکار شود. ما در لایه رسانه با یک وضعی روبهرو هستیم که شاید بتوانیم اینطور ادعا کنیم غرب در هر چیزی افول کرده در این لایه رسانه با قدرت در حال تصویرسازی است. سوالی شاید بین جامعه مطرح باشد که اگر فضا اینقدر قوی است، دانشجویان و اساتید از چه طریق متوجه مساله فلسطین میشوند و این چطور واکنش آنها را برمیانگیزد. اگر ممکن است در این زمینه توضیح دهید. رهبر معظم انقلاب در نامهای که به دانشجویان معترض آمریکا ارسال کردند به آنها خطاب کردند شما عضوی از این جبهه مقاومت هستید و طرف درست تاریخ ایستادید. آیا شاهد تغییر تاریخی نیز هستیم و این مساله آغاز شده است؟
در بحث رسانه عبارتی پرکاربرد داریم که آن «رسانههای مسلط» یا «رسانههای غالب» است. این رسانهها ممکن است سینما باشند، ممکن است شبکههای اجتماعی باشند یا رادیوها، تلویزیونها، شبکههای ماهوارهای و مطبوعات. همه اینها یا حتی رمانها و کتابها، رسانه هستند. ما در دنیا شاهد کثرت بسیار عجیب و شگفتآوری از رسانهها هستیم. یعنی در ظاهر امر ما با رسانههای بسیار بسیار متکثر و فراوان و رنگارنگ مواجه هستیم اما صاحبنظران فراوانی با تحقیقات بسیار دقیق نشان دادند این ظاهر بسیار متکثر در داخل خودش مالکان و صاحبان بسیار محدود و معدودی دارد. یعنی اگر ریشه اینها پی گرفته شود دیده میشود شاید بالای ۸۰-۷۰ درصد این رسانهها به چند شرکت یا چند کمپانی معدود در دنیا میرسد.
خب! این موضوعی بود که چند دهه قبل کسانی مانند هربرت شیلر یا نوآم چامسکی و امثال آنها به آن دقت کرده و در آثارشان بخوبی نشان داده بودند چگونه قدرتهای بزرگ در این سایهها و پشت صحنهها اجازه نمیدهند رسانههای خرد و کوچک مستقل، رشد کنند و میبینید خودشان انواع و اقسام رسانهها را تولید میکنند.
اتفاقا این شرکتهای بسیار بزرگ که اندک هستند و سالانه و ماهانه با همدیگر جلسه برگزار و تبادل نظر میکنند، یهودیهای صهیونیست هستند که در پیوند با نظام اقتصادی سرمایهداری کار میکنند و کارکردشان بقا و استمرار نظام اقتصادی است و البته هم به دلیل منافع اقتصادیشان و هم اعتقادات صهیونیستیای که دارند، یکی از وظایف مسلم خود را بقای رژیم صهیونیستی میدانند.
عموم مردمان جهان و ماهایی که مصرفکننده رسانهها در دنیا هستیم با این کثرت ظاهرا مستقل و رنگارنگ رسانهای مواجه هستیم اما دانشمندان عرصه اقتصاد سیاسی رسانه دهها سال است که این را تذکر میدهند.
فکر میکنم علت اینکه دانشجویان و بویژه اساتید بسیاری از این دانشگاهها در چند ایالت آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی به این اعتراض پیوستند، چند چیز است.
نکته اول شدت فاجعه است. این فاجعه در ۸۰-۷۰ سال اخیر عمر این رژیم صهیونیستی بیسابقه است و این حجم از کشتار ناشی از عصبانیت مالیخولیایی است. فاجعه اینقدر بزرگ بود که به رغم تلاش رسانههای غالب برای تعدیل و کمرنگ کردن آن، موفق نشدند آن را کوچک کنند.
نکته دوم، ما با صحنههای خارج از رسانههای مسلط مواجه بودیم که این هشدار و پیام را میرساند. انسانها و شخصیتهایی که خودشان رسانه شدند و موضع گرفتند و شبکه ارتباطات انسانی خارج از رسانههای مسلط، این را منتقل کردند. حضور میدانی و رخدادهایی که در میدانها رخ داد و اعتراضاتی که در پارلمانها اتفاق افتاد و نوشتههایی که بر دست افراد در برخی نشستهای علمی و جهانی اتفاق افتاد و در برخی از مجامع رسمی جهانی صحبتهایی مطرح و نوشتههایی نشان داده شد و اظهارنظرهایی صورت گرفت و... توانست پس از مدتی بر رسانههای اصلی حاکم بر جهان آمریکایی و اروپایی غلبه کند.
نکته سوم؛ رسانههای اجتماعی و برخی شبکههای اجتماعی است که زمینهای شد و توانستند برخی پیامها را منتقل کنند. بویژه در چند ماه اول حمله رژیم صهیونیستی به غزه فقط چند نفر فلسطینی داریم که با تلفنهای همراهشان تصاویری را مخابره و بعد رسانههای وابسته به جبهه مقاومت آنها را بازنشر میکنند و در نهایت تعدادی اندک از اینها از فیلترها عبور میکند و در رسانههای غالب نشان داده میشود اما مصرفکنندگان و کاربران فضای مجازی آرام آرام توانستند با محصولات همین تعداد اندکی که با تلفنهای همراه معمولیشان تولید محتوا میکردند، آشنا و کمکم آگاه شوند.
نکته و دلیل چهارمی که به نظرم اساتید دانشگاه و دانشجویان وارد این مساله شدند این است که با جانسختی حاکمیت آمریکا مواجه شدند. به عبارتی نهاد علم نتوانست از سازوکارهای متعارف پیشین خود در گفتوگو با نهاد حاکمیت به نتیجه برسد و احساس کرد پایبندی حاکمیت ایالات متحده آمریکا به اسرائیل، دیگر به طرز فجیعی ابتدائیات اخلاق و فطرت را هم زیر پا گذاشته است و به عبارتی بنبست جدید عاطفی هم رخ داد. بنبستهای معرفتی را که داشتیم الان تعارضها و پارادوکسهای عاطفی و اخلاقی هم بیرون زد و نهاد علم احساس کرد باید در صحنه دیگری اعتراض خود را نشان دهد.
فکر میکنم حوادث اخیر دانشگاههای آمریکایی و اروپایی را باید غلبه فطرت بر فناوری نامید؛ باید غلبه رسانه محفلی بر رسانههای غالب دید. از نظر اسلامی به نظرم زمانش بود که بر اساس آیات قرآن به کلمه سواء یا کلمه السواء که در آیات قرآن است، وارد گفتوگو با سایر ادیان یا حتی انسانها به صورت کلی شویم و این اتفاق رخ داد و قطعا پیام اخیر رهبر معظم انقلاب به این قبیل دانشجویان و اساتید را ذیل گفتوگو بر اساس کلمه و مفاهیمی که همه قبول داریم و میتوانیم برای آن بایستیم میتوان فهمید و امیدوارم که انشاءالله به نتایج شکوهمندتری برسیم.
* پیام رهبر انقلاب را شاید بشود در ۴ محور دستهبندی کرد؛ دانشجویان معترض را جذب کرد، یعنی دعوت کرد و به عنوان اعضای جدید جبهه مقاومت پذیرفت؛ کسانی که در طرف درست تاریخ ایستادند. محور بعدی اینکه آمریکا و انگلیس مسببان و حامیان اصلی رژیم صهیونیستی هستند. محور بعدی به راهبرد رسانهای که یا در خدمت غرب هستند یا رشوهبگیر آنها هستند نقد وارد کرد و محور بعدی قرآن و تعبیر تاریخ غرب آسیاست که حتمی است و به سمت جدیدی خواهد رفت. نکات شما درباره این صورتبندی که ارائه کردم چیست؟
این نامهها را نیابد در مقطع ۱۴۰۳ فهمید و تحلیل کرد. این یک پیوستار تاریخی چهل و چند ساله یا حتی بیش از آن دارد. شاید بتوانیم از دهه ۳۰ و ۴۰ به یاد آوریم تعدادی از علمای ما، شخص حضرت امام(ره)، شهید مطهری و دیگرانی علیه رژیم تازه شکلگرفته آن موقع اعتراض میکردند و بر منبرها سخن میگفتند. این چشمهای بوده که شاید ۶۰ سال قبل آغاز شده و روز قدسی که بزرگان انقلاب پیشنهاد دادند و حضرت امام آن را تایید و تصویب کردند، از این نمونه است. این چشمه حرکت کرده و اگرچه این میان گل و لای و خاک گرفته اما به نظر میرسد آرام آرام توانسته به تدریج به رغم اینکه عده و عده و فناوریهای رسانهای و ارتباطی چندانی نداشته اما چون بر اساس فطرت انسانی بوده، به عمق دستگاه تئوریپرداز و تمدن غرب رسیده است.
زمانی حضرت امام به گورباچف رهبر شوروی نامه مینویسند. نامههای پیشین رهبر انقلاب به جوانان اروپا، گفتوگوهای فراوانی که دانشمندان ما در محافل آکادمیک تلاش کردند تبیین کنند و از طرفی برخی از خود دانشمندان محقق و منصف آمریکایی و اروپایی و برخی از چهرههای مستندساز و رسانهای آمریکایی و اروپایی که وجهه انتقادی را آغاز کردند، همه اینها عقبه این کار است.
من احساس میکنم این چشمه از آن زمان آغاز شده و آرام آرام آمده و الان توانسته در قلب دستگاه تئوریپرداز در تمدن غربی برسد و آنجا را به صحنه کشمکش اینچنینی تبدیل کند. من این نامه را در ادامه این راستا میدانم اما الان رسیده و بخش اجتماعی جامعه آمریکایی با نهاد علمیاش تا حدی هماهنگ شده و توانسته است این لرزه را وسعت ببخشد.
شما واکنش سران آمریکا به نامههای پیشین رهبر انقلاب با این نامه اخیر را مقایسه کنید؛ هنوز چند ساعت از انتشار این نامه نگذشته بود که رئیس مجلس نمایندگان آمریکا و سخنگوی او واکنش نشان میدهد و کاملا در این واکنش نگرانی آنها را میبینیم. اگر این موثر نبود تلاش میکردند مانند دفعات قبل سکوت کنند. چون استراتژی آنها در دفعات قبل این بود که با سکوت اجازه دهند این منتشر شود اما این بار، چون این انتشار از همان ابتدا قدرت دریافت پیام داشت و یک جمع بزرگی آمادگی ارتباط گرفتن با این را داشتند، مشاهده میکنید که چند نفر از سیاسیون آمریکا به این نامه واکنش نشان میدهند و اظهار نگرانی میکنند. البته برخی دیگر نیز مواضع دیگری میگیرند. این تازگی واکنشها نسبت به پیامهای قبلی نشاندهنده این است که استعداد و ظرفیت تازهای در میان دانشجویان و اساتید به وجود آمده است که ما میتوانیم آنها را متصل به جبهه بزرگ مقاومت بدانیم.
* به عنوان سوال پایانی، اگر بخواهیم با دستگاه محاسباتی دوره جنگهای جهانی مقایسه کنیم یک بمباران گسترده در یک وسعت زیاد باعث میشد مردم علیه آن دولت و جریان مستقر شورش و سعی کنند آن را براندازند و از آن عبور کنند. شاید ما در غزه عکس این قضیه را شاهد بودیم و اگر دوباره انتخاباتی در غزه برگزار شود حماس رای بالایی خواهد داشت. از سمت دیگر باید انتظار داشته باشیم با این جنایتهای وحشتناکی که رژیم صهیونیستی انجام میدهد شاهد فرار مردم به سمت رفح و از آن طرف به سمت مصر باشیم اما هیچ تصویری از این مساله گزارش نشده و هیچکس اعتراضی علیه حماس ندارد. یعنی فراتر از اینکه حماس در حال مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن است، مردم هم مقاومت میکنند. ما با چه انسانی در غزه مواجهیم که اینگونه ایستادگی میکند و پیش میرود؟
ما در درون ایران نیز این تجربه را داریم و برای ما تازگی ندارد. من اهل دزفول هستم و شهر دزفول زیر بمبارانها و موشکبارانهای بسیار فراوانی بود. شهر کوچک با خانههایی که چندان نیز استحکام نداشتند و مرتب موشکها و بمبارانها و راکتهای گوناگونی بر سر این مردم، اعم از زن و کودک فرود میآمد و صحنههای بسیار بسیار دلخراشی بود. شما نه تنها جمعیتهای اعتراضی در این شهر و امثال دزفول نمیدیدید، بلکه مردم معمولا بر همان خرابههای ناشی از موشکباران صدام، اجتماع میکردند و شعارهایی علیه آمریکا و در حمایت از مقاومت و رزمندگان اسلام سرمیدادند. این تجربه درونی ماست که الان پس از سالها در کشور دیگر چه در غزه و فلسطین در یک سو و چه در یمن به شکل دیگر و برخی کشورهای دیگر میتوانیم این را مشاهده کنیم.
نکته اول اینکه حماس جزو مردم و از مردم و با مردم فلسطین است. این یک شعار نیست و بسیاری از خانوادههایی که در غزه هستند یک نفر یا ۲ نفر از اعضای خانوادهشان در حال جنگ و مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی هستند. یعنی ما با جامعهای جدا از مبارزه و شهادت مواجه نیستیم. دیپلماتترین آدم حماس که فردی به نام اسماعیل هنیه است، خانواده خودش وسط میدان در حال شهید دادن هستند یعنی هیچ فاصلهای میان حاکمیت (حماس) و مردم نیست یا حتی فاصلهای بین بخش سیاسی حماس با صحنه شهادت و جانبازی و جانفدایی وجود ندارد.
آنها بر این باورند ما با دیگری مواجه نیستیم بلکه امر واحدی هستیم که همزمان در تونلهای زیرمینی غزه در حال مقاومت با این دستگاه بزرگ نظامی اسرائیل هستیم و همزمان مذاکره کنیم. یعنی این ما هستیم و دویی وجود ندارد.
نکته بعد اینکه مردمان غزه با تجربه چند دههای مواجه هستند. اینها مردمانی نیستند که 2 ساله، 10 ساله و 20 ساله تحت این ستم باشند. این مردم وعدههای آمریکایی و اروپایی را دیدند و تهی بودن آن را تجربه کردند. وعدههای برخی حاکمان خودشان را که وابستگی کامل به آمریکا داشتند و روی وعدههای آمریکایی حساب باز کرده بودند دیدند. اینها همه نوع تجربههای مسیرهای جایگزین یا جانشین مقاومت را تجربه کردند. کار از سخن و تبیین گفتاری گذشته است. چیزی که بتواند به جای مقاومت برای آنها فریبا و جذاب باشد ندارند که سراغ آن بروند. همه نوع مذاکره و تفاهمنامه و همه نوع قرارداد و مصالحه و اتکا به همه نوع کشور خارج از فلسطین از این جمله است که جذابیتی برای آنها ندارد. همه اینها تجربه پیوستار تجربی این مردم است. آنها بهتر از ما میدانند تنها مسیر همین مسیر مقاومت است. اگر تا پیش از این بخشی از جامعه فلسطین و غزه فکر میکرد میشود مسیرهای دیگر را طی کرد اما امروز همه بر مقاومت متفقند، چون مسیرها طی شده و به بنبست رسیده است و از نزدیک نتایج آن را هم میبینند.
یعنی این رخداد جهانی در طول این چند دهه سابقه نداشته است و هیچ مسیری در مواجهه با رژیم صهیونیستی به اندازه این ۹-۸ ماه اخیر طرفدار جهانی برای فلسطین پیدا نکرده است. اینقدر موج اجتماعی و سیاسی و اخیرا علمی و حتی «به رسمیت شناختن کشور فلسطین» وجود نداشته است. یعنی نه تنها جهان اسلام بلکه الان در قلب ایالات متحده آمریکا و لندن و پاریس، تورنتو و واشنگتن محل راهپیمایی است و الان به دستگاه توجیهگر و آکادمیک تمدن غربی نیز رسیده است و احساس میکند این رژیم صهیونیستی به تمام آنچه هدفش اعلام کرده بود نرسیده است. به نظرم در وسط سختیها و دشواریهای غیرقابل وصف، این مردم مظلوم، آرام آرام طعم شیرین پیروزیها و فتحهای جدید را خواهند چشید.
******
نامه رهبر انقلاب خطاب به جوانان و دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا به سرعت با بازتاب های بینالمللی وسیع روبهرو شد
نقشه راه پیروزی
سناتور جمهوریخواه: بسیاری از دانشجویان ما به نظرات [رهبر ایران] افتخار میکنند
گروه بینالملل: نامه رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا بازتابهای وسیعی در فضای بینالملل داشته است.
به گزارش «وطن امروز»، مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا با بازنشر متن نامه رهبر انقلاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت: «اگر آیتالله را راضی کردهاید، آمریکا را از دست دادهاید».
«برایان ماست» نماینده مجلس نمایندگان آمریکا نیز با بازنشر پیام رهبر انقلاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا در شبکه اجتماعی ایکس، دانشجویان آمریکایی را سرزنش کرد و خطاب به آنها نوشت: «اگر آیتالله شما را تحسین میکند، قطعا در سمت اشتباه تاریخ هستید!»
اما دب فیشر، سناتور جمهوریخواه در واکنش به پیام رهبر ایران به دانشجویان آمریکایی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «بسیاری از دانشجویان ما به این نظرات (رهبر ایران) افتخار میکنند. دانشگاههایی که در آن تحصیل میکنند، یک درس تاریخ را به آنها مدیون هستند».
وبسایت شبکه «فاکسنیوز» متن کامل نامه رهبر انقلاب به دانشجویان آمریکا را با تیتر «رهبر ایران از دانشجویان آمریکا به علت ایستادن در سمت درست تاریخ قدردانی کرد» منتشر کرد.
نیویورکپست آمریکا هم این بخش از نامه رهبری خطاب به دانشجویان آمریکایی را که «شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستادهاید... و شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل دادهاید» و نیز این قسمت را که «سردمداران صهیونیسم بینالملل... این مقاومت انسانی و شجاعانه (محور مقاومت) را تروریسم معرفی کردند» برجسته کرده است.
روزنامه صهیونیستی «جروزالم پست» هم در گزارشی به نامه رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا پرداخت و نوشت: «خامنهای از دانشجویان آمریکایی خواست به مبارزه با سیاستهای «نسلکشی» اسرائیل ادامه دهند».
در گزارش جروزالمپست آمده است: محور نامه رهبر ایران آیتالله علی خامنهای خطاب به دانشجویان آمریکایی که در آن «دفاع از مردم فلسطین» را تمجید کرد، «ظلم نکنید و مظلوم واقع نشوید» بود. این نامه که روز پنجشنبه منتشر شد، در میان موج شکلگرفته در سراسر دانشگاههای آمریکا در حمایت از فلسطین منتشر شد که منجر به تشدید تنشها و نگرانیهای امنیتی برای دانشجویان یهودی شده است.
به نوشته این روزنامه «رهبر ایران با تأکید بر اینکه صفحه تاریخ ورق میخورد، شما در سمت درست آن ایستادهاید، حمایت دولت آمریکا از اسرائیل را محکوم کرده و اقدامات دانشجویان را بخشی از جبهه مقاومت گستردهتر علیه ظلم صهیونیستها معرفی کرده است».
در ادامه گزارش جروزالمپست آمده است: رهبر ایران رفتار اسرائیل با فلسطینیان را ادامه دههها نسلکشی و آپارتاید دانست و تصریح کرد نسلکشی رژیم آپارتاید صهیونیست امروز ادامه رفتارهای ظالمانه شدیدی است که دهههاست ادامه دارد. رهبر ایران در ادامه این نامه دانشجویان آمریکایی را به ادامه مبارزه شرافتمندانه علیه رژیم سفاک صهیونیست فراخوانده و تأکید کرده است جبهه مقاومت قویتر شده و به همین منوال ادامه خواهد داد.
کاربران انگلیسیزبان شبکه اجتماعی ایکس نیز با انتشار بخشهایی از نامه مهم رهبر انقلاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا یا بیان نظرات خود، از این نامه استقبال کردند.
* واکنش رسانههای عربی
رسانههای عربی نیز ضمن بازتاب گسترده نامه رهبر انقلاب به دانشجویان آمریکا، اعلام همبستگی ایشان با این دانشجویان و قدردانی از موضع شرافتمندانه آنها را برجسته کردند.
روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط، تریبون رسمی حاکمیت سعودی، نامه رهبر انقلاب اسلامی به دانشجویان آمریکایی را به نقل از خبرگزاری فرانسه پوشش داد و تاکید کرد رهبر ایران از اعتراضات دانشجویان آمریکا ضد جنگ در غزه حمایت میکند. الشرق الاوسط به بخش مهمی از این نامه استناد کرد که ایشان خطاب به دانشجویان آمریکایی نوشتند شما الان در سمت درست تاریخ قرار گرفتهاید. وبگاه خبری مصراوی نیز که از رسانههای خبری و برخط مطرح در جهان عرب است، با انتشار خبر مربوط به نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی به دانشجویان آمریکایی نوشت: رهبر ایران از تظاهرات حمایت از غزه در دانشگاههای آمریکا حمایت کرد. این گزارش تصریح کرد: در نامه رهبر انقلاب اسلامی ایران که در وبگاه رسمی ایشان منتشر شده، خطاب به دانشجویان آمریکایی اعلام شده است: شما الان بخشی از جبهه مقاومت هستید و مبارزه شرافتمندانهای را با وجود فشارهای دولتهای مستبد خود آغاز کردهاید؛ دولتهایی که آشکارا از رژیم غاصب و بیرحم صهیونیست حمایت میکنند.
شبکه المیادین هم سرتیتر مقاله خود را به این نامه اختصاص داد. وبسایت النشره لبنان نیز متن کامل نامه مقام معظم رهبری برای دانشجویان آمریکا را منتشر کرد. شبکه المنار هم اعلام کرد امام خامنهای نامه خود برای دانشجویان آمریکا را پیام همدلی توصیف کردند. وبسایت عراقی شفقنیوز نیز با انتشار متن نامه رهبر معظم انقلاب برای دانشجویان آمریکایی اعلام کرد رهبر انقلاب اسلامی ایران جوانان و دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین را بخشی از جبهه مقاومت دانست. وبسایت العهد لبنان هم در همین زمینه آن بخش از نامه مقام معظم رهبری را که مربوط به همدردی و همبستگی با دانشجویان آمریکا و قدردانی از موضع شرافتمندانه آنها در حمایت از مردم فلسطین بود، برجسته کرد.
* بازتاب نامه رهبری در روسیا الیوم
پایگاه اینترنتی شبکه روسیا الیوم هم نوشت آیتالله علی خامنهای رهبر ایران به جوانان و دانشجویان دانشگاههای آمریکا که در دفاع از کودکان و زنان غزه به میدان آمدهاند، پیام ارسال کرد. این پایگاه در ادامه متن کامل نامه مقام معظم رهبری به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا را منتشر کرد.
* واکنش رسانه هندی
وبسایت شبکه هندیزبان «نیوز ۱۸» با بازتاب نامه حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا نوشت: رهبر ایران در این نامه از دانشجویان معترض ضداسرائیلی در دانشگاههای آمریکا خواست با قرآن آشنا شوند. این رسانه هندی به شرایط پیرامونی قبل از انتشار این نامه نیز اشاره و تاکید کرد این نامه در شرایطی منتشر میشود که حمله زمینی رژیم صهیونیستی به رفح طی هفتههای اخیر منجر به شهادت دهها نفر در این منطقه شده و کمپین «همه چشمها به رفح» در شبکههای اجتماعی ترند شده است.
دانشگاههای آمریکا از اوایل اردیبهشت به نشانه اعتراض به نسلکشی رژیم صهیونیستی در نوار غزه، شاهد اعتراضهایی است که از نگاه ناظران، نمونه آن در دهه ۱۹۶۰ میلادی و اعتراضهای دانشگاههای این کشور به جنگ ویتنام دیده شده بود. اعتراضها در بیش از ۵۰ دانشگاه آمریکا به نسلکشی صهیونیستها تا جایی پیش رفت که دامنه آن به برخی دیگر از کشورهای غربی، چون استرالیا (دانشگاههای ملبورن و سیدنی)، کانادا (دانشگاههای مکگیل و کنکوردیا)، فرانسه (موسسه مطالعات سیاسی پاریس و دانشگاه سوربن)، ایتالیا (دانشگاه ساپینزا)، انگلیس (دانشگاههای لیدز، کالج لندن و دانشگاه وارویک) و... نیز کشیده شد.