printlogo


کد خبر: 286035تاریخ: 1403/3/13 00:00
یادداشت
هویت جنسی و شبه‌عقلانیت مدرن

دکتر ابوالفضل اقبالی*: یکی از منابع بسیار مهم هویت که اخیراً به‌ طور جد مورد تهدید قرار گرفته «جنسیت» است. جنسیت تصویری از زنانگی یا مردانگی نزد فرد ایجاد کرده و ارزش‌های متناسب با هویت جنسیتی را در روند جامعه‌پذیری او درونی می‌سازد. این ارزش‌های جنسیتی نقشی بسیار تعیین‌کننده در ابعاد مختلف زندگی فرد ایفا می‌کنند که یکی از آنها معطوف به نقش فرد در خانواده است. خانواده و نحوه مواجهه با آن در امتداد هویت جنسیتی دختر و پسر تعریف می‌شود. در گذشته که مرزهای هویت جنسیتی در دختران و پسران مستحکم‌تر و پررنگ‌تر بود، نهاد خانواده نیز کمتر در معرض آسیب‌ها و چالش‌ها و در مسیر فروپاشی و زوال قرار داشت. زیرا ارزش‌های ناظر به جنسیت و صفات ویژه زن و مرد در این فرآیند به عنوان حامی و مقوم نهاد خانواده عمل می‌کردند. ارزش‌هایی نظیر غیرت، مسؤولیت‌پذیری، سخاوت، اقتدار و... در پسران مقوم نقش پدری و همسری در آنان برای حضور با کیفیت در فضای خانواده بود و صفات پسندیده‌ای نظیر حیا، عفت، وفاداری، تبعیت، کدبانوگری، مادری و... ضامن کیفیت حضور دختران در کسوت زن خانه قرار می‌گرفت.
زنانگی و مردانگی تا سالیان متمادی اموری ذاتی و مبتنی بر طبیعت انسان‌ها تلقی شده و شیوه زیست فردی و اجتماعی متناسب با جنسیت را در طول تاریخ شکل داده بود. ادبیات رایج در نظریه‌های فلسفی و اجتماعی در طول تاریخ نیز غالبا مبتنی بر طبیعی بودن منشأ زنانگی و مردانگی و بدیهی بودن این مفاهیم بود1  اما از 2 قرن پیش با ظهور و گسترش نظریه‌های فمینیستی بویژه در موج دوم و نقد ایده زنانگی ذاتی، این الگو به چالش کشیده شد. آنها  بر این عقیده تاکید می‌کنند که زنانگی و مردانگی نه یک مفهوم زیستی و فیزیولوژیک، بلکه امری اجتماعی و برساخته فرهنگ و تاریخ است. جمله معروف سیمون دوبوار که می‌گوید «زنان متولد نمی‌شوند، بلکه ساخته می‌شوند»2 دلالت بر همین ایده فمینیستی دارد.
وقتی جنسیت از یک ویژگی ذاتی و تکوینی به یک امر برساختی و تاریخی تبدیل شود، طبیعی‌ است که هویت جنسیتی افراد نیز متاثر از محیط و فرهنگ به امری سیال، پویا و در حال تغییر مبدل شود. بر این اساس حدود 2 دهه است که ادبیات جدیدی در توصیف صفات جنسیتی افراد در فضای علمی جوامع غربی بویژه در مباحث مربوط به روانشناسی یا پزشکی اجتماعی در حال طرح شدن و نضج گرفتن است که معطوف به ارائه طرحی سیال و غیرثابت از مفهوم جنسیت است. ادبیات علمی جدید پیرامون جنسیت بسیار متکثر و بعضا دارای رویکردهای متعارض نسبت به این مقوله هستند. یکی از مفاهیم و رویکردهای جدید به موضوع جنسیت و صفات جنسی افراد، مفهوم «سیالیت جنسی»3  است که ناظر به تفاوت «هویت جنسی» و «گرایش جنسی» در افراد است4 و بر تغییرات مستمر و مدام تمایلات جنسی فرد تحت تاثیر محیط تاکید دارد. هویت جنسیتی سیال5  که سال ۲۰۱۶ به دیکشنری انگلیسی آکسفورد اضافه شد، برای توصیف افرادی به کار می‌رود که با یک جنس ثابت توصیف نمی‌شوند و تحت تاثیر محیط، هویت جنسی شناور و غیرثابت از خود بروز می‌دهند. از دیگر مفاهیم و رویکردهای جدید به موضوع جنسیت و صفات جنسی افراد که در 2 دهه اخیر وارد ادبیات علمی غرب شده می‌توان به «تراجنسیت»6، «بیناجنسیت»7، «بی‌جنسیت»8 و... اشاره کرد. تراجنسیت ناظر به تفاوت هویت تثبیت شده فرد با هویت او در بدو تولد تعریف می‌شود.9 بیناجنسیت اشاره به وضعیتی دارد که فرد خود را در محاصره الگوهای جنسیتی دوجنسی قرار نداده و هویت خود را با زنانگی و مردانگی تعریف نمی‌کند. 10 مفهوم بی‌جنسیت نیز در توصیف افرادی به کار می‌رود که خود را فاقد هرگونه گرایش یا جهت‌گیری جنسی می‌یابند. 11 
اگر معیار در تبیین هویت جنسی را در متن خلقت و متون وحیانی بدانیم، اختلال در هویت و نقش جنسی به این معناست که شخص تصوری از هویت زنانه یا مردانه‌ خود دارد که نه با طبیعت وی همخوان است و نه با آنچه از وحی در تبیین تفاوت‌های زن و مرد می‌شناسیم و در حیات فردی، زندگی خانوادگی و اجتماعی به گونه‌ای سلوک می‌کند که با مسیری که فطرت و وحی به آن رهنمون می‌سازند، بیگانه است. در تعریف علمی، اختلال هویت جنسی به حالتی اطلاق می‌شود که بین جنسیت پذیرفته شده فرد با هویت جنسی وی، تضاد و مغایرت ایجاد می‌شود. افرادی که دارای اختلال هویت جنسی هستند، نسبت به جنسیتی که دارند احساس ناراحتی و نارضایتی دارند و برای مثال تصور می‌کنند زنی در قالب مرد یا مردی در قالب زن هستند. همین احساسات باعث می‌شود افراد دوست داشته باشند مانند جنس مخالف رفتار کنند، لباس بپوشند و در فعالیت‌های اجتماعی و... مشارکت داشته باشند. این قبیل احساسات حتی اگر فرد اندام‌های جنسی مردانه یا زنانه داشته باشد باز هم به قوت خود باقی می‌مانند. با این تعریف می‌توان ادعا کرد در جامعه امروز ما رگه‌هایی از این اختلال در هویت جنسی در دختران و پسران قابل مشاهده و قراین و شواهد متعددی نشان‌گر کم‌رنگ شدن ارزش‌های جنسیتی و نقش‌های متمایز است که این روند را در مسیر تبدیل شدن به یک چالش اجتماعی جدی قرار می‌دهد. فراگیر شدن الگوی سیال و ناپایدار روابط دختر و پسر، افزایش چشمگیر روابط جنسی پیش از ازدواج، کاهش سن تعامل جنسی دختر و پسر از دبیرستان به راهنمایی، افزایش روابط جنسی فراخانوادگی و خیانت در جامعه، تمایل به ابراز رفتارهای مردانه در زنان، کم شدن میل به ازدواج به دلیل تمایل به استقلال فردی، افزایش بزهکاری به دلیل کم شدن پشتوانه‌های عاطفی و نظارتی در خانواده، افزایش فرار دختران به دلیل وجود اختلالات شخصیتی و وجود مشکلات خانوادگی، کم شدن تمایل به مادری به دلیل میل به حضور اجتماعی، تصویر اشتغال به عنوان مهم‌ترین نمود مشارکت اجتماعی، ضعف اهتمام والدین به پرورش فرزندان و رها کردن زمام تربیت به دست رسانه‌ها و نهادها و ده‌ها قرینه‌ دیگر همگی نشانه‌ رنگ باختن ارزش‌های هویت جنسی و نقش‌های جنسیتی است. نفی جنسیت نه تنها یکی از منابع مهم هویتی را از انسان می‌ستاند، بلکه بنیان خانواده را نیز به عنوان نخستین منبع هویت تهدید می‌کند.
به روشنی می‌توان دید نفی جنسیت راه را برای انهدام نهاد خانواده، گسترش بحران هویت، افزایش آنومی، پوچی، میل به خودکشی، ناامنی عمومی و سلطه دشمنان یک ملت فراهم می‌سازد، بنابراین مبارزه با جنسیت به روشنی یک اقدام ضدبشری و در حکم مبارزه با انسانیت است و نه تنها ضددینی یا ضد فرهنگی. خواهیم دید این مشی همچنین به وضوح ضدعلمی نیز هست. جنسیت یعنی به رسمیت شناختن واقعیتی به نام تفاوت در ظرفیت‌ها و توانایی‌ها، برای ایجاد نیاز متقابل. تفاوت در توانایی‌ها، به نوبه خود مستلزم تفاوت در نقش‌هاست. اگر نقش افراد متناسب با توانایی‌های ذاتی آنها نباشد، هم نقش محوله آسیب می‌بیند و هم افراد به زودی فرسودگی روانی و جسمانی پیدا می‌کنند که روانشناسان به آن سندرم فرسودگی شغلی12 می‌گویند.
گاه برای توجیه این مسیر، از بیانات شبه علمی استفاده می‌شود، در حالی که اختلالاتی مانند تراجنسیتی و همجنس‌گرایی هرگز منشأ ژنتیک ندارند13 و14 ضمنأ اختصاصات روشن و بدیهی زن و مرد مانند قدرت باروری و شیردهی در زنان، قدرت بیشتر عضلانی ـ اسکلتی مردان و تفاوت‌های مشخص مغزی و در نتیجه روانی در مرد و زن که ناشی از پدیده شناخته شده «نرینه‌زایی هورمونی»15 در دوران جنینی است، به هیچ فرد علمی و خردمندی اجازه نمی‌دهد که منکر پدیده بدیهی جنسیت شود.
ضمن اینکه وجه نگران‌کننده این تحولات، ظهور عقلانیت جدیدی است که این ناهنجاری‌ها را توجیه می‌کند. همجنس‌بازی، ازدواج سفید و ناهنجاری‌های جنسی از این دست اگر چه به خودی خود یک مساله اجتماعی مهم هستند و گسترش آنها در فضای جامعه اسلامی نگران‌کننده است اما خطرناک‌تر از این کنش‌های ناهنجار، ذهنیتی است که این ناهنجاری‌ها را توجیه کرده و عقلانی جلوه می‌دهد. این عقلانیت نوظهور مبتنی بر ارزش‌های فردگرایانه و لیبرالیستی است که آزادی‌های جنسی را موجه جلوه کرده و هنجارهای جدیدی را مانند تساهل جنسی، حق تسلط بر بدن، نسبیت ارزش‌های اخلاقی و... وضع می‌کند. این ذهنیت و عقلانیت جدید متاسفانه در جامعه امروز ایران در حال شیوع و گسترش است و در فضاهای آکادمیک و رسانه‌ها و جلسات مشاوره روانشناسان در حال تثبیت شدن است. به عنوان مثال در فضاهای علمی امروز تفکیکی میان 2 مفهوم همجنس‌گرایی و همجنس‌بازی صورت می‌گیرد و اولی را امری طبیعی و ناشی از گرایشی که برخاسته از طبیعت و تکوین فرد است می‌دانند و سعی در توجیه و قبح‌زدایی از آن دارند. 
مدیر اندیشکده زوج *
_____________________________________
پی‌نوشت 
1- Harding, S. (1998). Sex Acts: Practices of Femininity, Ithaca: Cornell University Press
2- De Beauvoir, Simone. (1975). the Second Sex. Translated by H.M. Parsley. N.Y: Vintage Book.
3- sexual fluidity
4- Kersey-Matusiak, Gloria (2012). Delivering Culturally Competent Nursing Care. Springer Publishing Company.
5- genderfluid
6- Transgender
7- non-binary gender
8- agender
9- Myers, Alex. (2018). Trans Terminology Seems Like It’s Changing All. Slate Magazine
10- Vincent, Ben (2020). Non-Binary Genders: Navigating Communities Identities, and Healthcare. Bristol, UK: Policy Press.
11- Sinclair, Karen (2013). About Whoever: The Social Imprint on Identity and Orientation. Paperback.
12- Burn out syndrome
13- Kinney III, R. L. (2016). Homosexuality and scientific evidence: On suspect anecdotes, antiquated data, and broad generalizations. The Linacre Quarterly, 83(2), 364-390.
14- Lambert, J. (2019). No ‘gay gene’: study looks at genetic basis of sexuality.
15- کارلسون، نیل آر (۱۳۹۴). مبانی روان‌شناسی فیزیولوژیک. ترجمه مهرداد پژهان. چاپ ششم. انتشارات غزل.

Page Generated in 0/0105 sec