گروه فرهنگ و هنر: سبد سینمای ایران در معرفی و اشاعه سنتها و آیینهای ایرانی و ملی طی 4 دهه گذشته را در قیاس با بیش از 7 هزار فیلم اکرانی از ابتدای دهه 60 باید بسیار نازل و کم دانست. این در حالی است که این گونه سینما همواره در مدیومهای مشابهش چون تلویزیون و حتی برنامههای ترکیبی تلویزیونی نشان داده از اقبال فراوانی برخوردار است.
درست است این گونه مهم در اغلب کشورهای صاحب سینما نیز آنچنان که باید و شاید دیده نشده اما در کشور ما با توجه به سنتها و آیینهای مختلف و متعدد میتواند محلی برای جذب و آشنایی بیش از پیش مردم با این ظرفیت موثر و مهم باشد. البته طی چند سال گذشته وزارت میراث فرهنگی با همکاری هنرمندان بویژه سینماگران صاحب سبک در این حوزه برنامههایی از جمله ساخت فیلم و سریال را در دستور کار قرار داده است که برای ثمر دادنش باید به انتظار نشست.
در این بین اکران فیلم «نوروز» با تمرکز و توجه به آیین کهن نوروز ایرانیان در جشنواره چهلودوم فیلم فجر با توجه به نقشآفرینی علی نصیریان بسیاری از توجهها را به خود جلب کرد؛ فیلمی که پس از سالها در حوزه سینما تولید شده و فی نفسه بدون در نظر گرفتن کیفیت کار باید اهتمام در تولید آن را در برهوت سینمای ایران در این ژانر به فال نیک گرفت.
«نوروز» در اکران نوروز در کمال تعجب با گذشت ۳ ماه از اکران تنها 72 هزار مخاطب را به سینماها کشاند که بسیار کم است. بدون شک یکی از علتهای این موضوع را باید در نحوه تبلیغات و اطلاعرسانی آن دانست و صد حیف که یک فیلم خوش آب و رنگ در نتیجه چنین ضعفی آنچنان که باید و شاید دیده نشد.
اما نوروز فیلمی ماجراجویانه است و طی سفری قصد آشنایی مخاطب با ریشههای آیین باستانی نوروز را دارد. داستان فیلم از این قرار است که روزهای منتهی به سال جدید، اهریمن که سالها پیش به اسارت درآمده، از بند فرار میکند و قصد از بین بردن نوروز را دارد. با ورود اهریمن به زندگی انسانها توفان به راه میافتد و سرما و یخبندان به طور ناگهانی همهجا را فرامیگیرد. با ادامه یافتن این شرایط فصل بهار که رویش و طراوت را با خود همراه دارد، از بین خواهد رفت و زمستان و سردی دائمی میشود. عمو نوروز که هر سال مامور آوردن بهار است، به دنبال یار دیرین خود حاجی فیروز میگردد تا به همراهی او بهار را حفظ کند اما در مسیر راه تصادف میکند و ماموریتش به «نامی»، یک نوجوان فارسیزبان ایرانی - ترک محول میشود. نامی خود درگیر مسائل شخصی است و ناامیدی وارد زندگیاش شده. همین مساله موجب میشود جادوی بهار با لمس گلهای دشت همیشه بهار به او منتقل شود تا ناامیدیاش از بین برود و مامور آوردن امید به زندگی انسانها شود. نامی با توصیههای عمو نوروز این سفر افسانهای را آغاز میکند؛ سفری که با گذر از سختیها و موانع طبیعی و فیزیکی همراه است و تا به خطر افتادن جانش پیش میرود اما از پا نمیافتد.
«نوروز» فیلمی در گرامیداشت یکی از آیینهای ایران باستان است و به معرفی شخصیتهای افسانهای و فولکلور ایرانی چون عمو نوروز، ننه سرما و حاجی فیروز میپردازد. فیلم قصد معرفی و یادآوری اهمیت آیین باستانی نوروز را دارد. نوروز از آیینهای ایران باستان و دربردارنده مفاهیم و نمادهایی است که تا امروز هم آن را ادامهدار کرده است. آغاز رویش دوباره، طراوت و زندگی دوباره طبیعت و تأکید بر دوستی و مهرورزی مهمترین مفاهیمی است که با آمدن بهار و آغاز نوروز گرهخورده اما این آیین مختص ایران نیست و کشورهای دیگری نیز این عید باستانی را جشن میگیرند. همین هم موجب میشود فیلم، نوروز را عاملی برای وحدت این کشورها معرفی کند. آذربایجان، ترکیه، هند، پاکستان، ازبکستان، قرقیزستان، افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان و عراق 11 کشوری هستند که همراه ایران این عید باستانی را جشن میگیرند. فیلم به شکل نمادین نوجوانانی را به عنوان نماینده این کشورها معرفی میکند که نامی را برای عبور از دروازه کوه قاف همراهی میکنند. آنها با زنجیر کردن نمادین دستانشان به هم که نشانهای از اتحاد است، در شکست اهریمن نقشآفرینی میکنند.
فیلم به وضوح برای تقویت صلح آمده و روی صحبتش با کودکان و نوجوانان کشورهاست و به شکل نمادین نوجوانان هر کشور را (نظیر دردانه از افغانستان و جاسم از عراق) موثر در برقراری صلح معرفی میکند؛ صلحی که عامل آن اشتراکات فرهنگی است و فیلم از میان این اشتراکات بر نوروز باستانی دست گذاشته است. در جایی از فیلم اشاره میشود که انتخاب آیینهای بهاری برای برپایی نمایشگاه، به این علت است که بیشتر آنها برای از بین بردن جنگ هستند اما فیلم ترسیمی از شرایط صلح ندارد و حتی ضدقهرمان هم شخصیتی کلیشهای پرداخت شده است. این در حالی است که وجه نمادین فیلم با چنین پرداختی پررنگ میشود و سایر شخصیتها را هم فرامیگیرد. «هاکان» پدر نامی هم در همین چارچوب تعریف میشود. نامی یک نوجوان دورگه ایرانی - ترک است که پا در کشف آیین باستان ایران و نجات مردم میگذارد و هاکان که ارتباطی با زبان فارسی و نوروز باستانی ندارد، در این مسیر به دنبال پسرش برای کمک میآید. چنین انتخابی، شخصیت پدر قهرمان را بیارتباط با کلیت داستان ترسیم کرده و در واقع به فیلم الصاق شده است! درخواست نامی از پدرش برای تنها نگذاشتن او هم در وجه نمادینش گزاره قابل دفاعی نخواهد بود.
«سهیل موفق» (کارگردان) در این اثر هم به ویژگیهای فرهنگی و بومی کشور توجه ویژهای دارد. فیلم در معرفی ورزش هم سراغ نوع باستانی و بومی آن میرود و قهرمان فیلم را یک کشتیگیر نشان میدهد.
فیلم توجه ویژهای هم به رقصهای آیینی اقوام دارد و در برگزاری نمایشگاه بینالمللی با حضور 12 کشور برگزارکننده آیین نوروزی، این رقصها را نشان میدهد. علاوه بر این برای باز شدن دروازه کوه قاف، اتحاد نمادین بچهها کافی نیست و چیزی دیگر نیاز است؛ جادوی شادی و رقص! این بار حاجی فیروز لباس سنتیاش را میپوشد و با جادوی شادی و رقص سنتی است که دروازه کوه قاف باز میشود!
فیلمنامه اثر بر اساس الگوی سفر قهرمان نوشته شده و ضعفهایی در پیرنگ و شخصیتپردازی دارد. عنصر اتفاق در فیلم پررنگ است و شخصیتپردازیها پرداخت درستی ندارد. با این وجود طرح موقعیتی برای کنشگری نوجوان، از نقاط ارزشمند فیلم است. فیلم همچنین در معرفی شخصیتهای افسانهای پا را فراتر از باورهای سنتی گذاشته و به داستانپردازی پرداخته است. برای نمونه پیوند حاجی فیروز با عمو نوروز در ایران باستان، حاصل تخیل فیلم است و در هیچ منبعی «زغال» به عنوان عنصر حیاتبخش و عامل تجدید حیات حاجی فیروز، معرفی نشده است.
ترسیم شخصیت نوجوان کنشگر از مهمترین نیازهای سینمایی هر کشوری به شمار میآید، چرا که آنها آیندهسازان کشور هستند و ساخت الگوهای متنوع و کنشگر در شکلگیری شخصیتشان تأثیر بسزایی دارد. با این نگاه، «نوروز» اگرچه دارای ضعفهای عدیدهای در قصهپردازی و تصویرسازی است اما اثری قابل اعتناست. فیلم «نوروز» نوید آن را میدهد که سینمای ایران از لحاظ فنی فاصله قابل جبرانی با سینمای کودک و نوجوان جهان دارد و همچنین ادبیات فارسی و فرهنگ بومی ما ظرفیتهای بسیاری برای قصهپردازیهای مناسب کودکان و نوجوانان دارد.