printlogo


کد خبر: 286221تاریخ: 1403/3/21 00:00
نگاهی به موسیقی فیلم‌های مطرح تاریخ سینمای جهان
موسیقی‌هایی برای دیدن

گروه فرهنگ و هنر: موسیقی فیلم خوب، موسیقی‌ای است که نباید شنیده شود؛ این عبارتی است که بارها و بارها توسط کسانی که در سینما رویکرد کلاسیک دارند، گفته شده است اما حقیقت اینجاست که در دنیای هنر هیچ قانونی وجود ندارد و این حرف، تنها از همان کلاسیسیست‌های بسته‌‌ ذهن می‌تواند شنیده شود، چرا که در تاریخ سینما کارگردان‌ها و فیلم‌های بسیاری اثبات کرده‌اند موزیک به اشکال گوناگون و با رویکردهای گوناگون می‌تواند در یک فیلم شنیده شود و در سالن سینما نقش خود را بیافریند. اشخاصی مانند گدار، آنگلوپولوس و حتی کارگردان‌هایی تجاری مثل سرجیو لئونه اثبات کرده‌اند واقعا موزیک فیلم خوب، موزیک فیلمی نیست که شنیده نشود و نمی‌توان در این مورد حکمی کلی داد. بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که موزیک، به خودی خود به هیچ چیز ارجاع نمی‌دهد و ادعاهای موزیک‌دانان و فیلمسازانی چون ایزنشتاین، کاملا بی‌پایه و اساس به نظر می‌‌رسد. در واقع این ما هستیم که با تجربه‌‌ها و داشته‌های ذهنی خویش، برداشت‌هایی متفاوت از موزیک ارائه می‌دهیم. همچنان که شما با پخش موزیک برای بومیان آمریکا یا آفریقا درمی‌یابید که آنها عکس‌العمل خاصی از خود نشان نمی‌‌دهند. اما به هر حال موزیک فیلم نوع جدیدی از موزیک محسوب می‌‌شود که دیگر نقش اصلی و نقش اول را ایفا نمی‌‌کند، بلکه نقشی فرعی و مکمل دارد. البته این نوع استفاده فرعی از موزیک، در قرن نوزدهم نیز وجود داشت. در آن دوره نیز برخی آهنگسازان بزرگ، برای تئاترها موزیک ساخته‌‌اند اما این مورد بسیار نادر بود و کم پیش می‌‌آمد. در آغاز پیدایش سینما، موزیک تنها به عنوان عنصری غیرسینمایی به کار گرفته می‌شد که به صورت زنده در سالن سینما نواخته می‌‌شد و هدفش تنها پوشاندن سر و صداهای ایجاد شده توسط آپارات و صحبت‌های مردم بود و به هیچ عنوان استفاده‌‌ای زیبایی‌ شناسانه از موزیک انجام نمی‌‌گرفت به طوری که اوایل سال‌های ناطق شدن سینما و شنیده شدن دیالوگ‌ها، موزیک از فیلم‌ها حذف شد اما رفته‌‌رفته کارگردانان بزرگ به اهمیت نقش موزیک در فیلم پی برده و آن را در آثار خود به انحای دیگر به کار گرفتند. در ادامه به چند مورد از این استفاده‌‌ها اشاره می‌‌شود.
* موسیقی فیلم سینما پارادیزو (۱۹۸۸) «انیو موریکونه»
توتوی کودک یا همان کارگردانی که بعدها او را در بزرگسالی به نام سالواتوره دی ویتا می‌شناسیم، دیوانه‌وار سینمای را دوست دارد. رویاهایش را در سینما جست‌وجو و زندگی می‌کند. توتو هر روز با ذوق و شوق به سینما پارادیزو که سالن سینمای محلی‌شان است می‌رود تا هم فیلم ببیند هم با آلفردوی آپاراتچی معاشرت کند. بعد از اینکه پایش به اتاق آپارات هم باز می‌شود، رویا جلوه‌ای دیگر از خود را به او می‌نمایاند. او عشق را از صفر تا 100 با سینما تجربه می‌کند؛ عشقی که او را قوی کرده است. موریکونه هم برای این عشق بزرگ و طولانی، قطعه اصلی فیلم را «عشق» نام گذاشت؛ قطعه‌ای که تمام فیلم بر مدار همان می‌چرخد. سینما پارادیزو را موریکونه همراه با پسرش آندریا ساخت و نخستین همکاری جوزپه تورناتوره و انیو موریکونه بود اما این همکاری مدت‌دار شد. دلیلش را هم شما می‌دانید و هم ما. آنقدر این تجربه موفق بود که تورناتوره تا امروز همچنان انتخاب موریکونه بزرگ بوده و هست.  اما در میان کارهای خود موریکونه هم سینما پارادیزو حال و هوایی خاص دارد. او واژه «نوستالژی» را برای این فیلم معنا کرده است. هرچند تمام تصاویر این فیلم بر مبنای خاطرت می‌چرخد اما در سینما پارادیزو موسیقی به شکلی جادویی، رویا را منعکس کرده است. موریکونه این رویاگونگی را با استفاده از ساز پیانو آن هم در گام‌های زیر و تکرار ملودی‌های آرام و بسیار ساده که شبیه ترانه‌های لالایی هستند به نت تبدیل کرده است. در قطعه «اولین جوانی» هم این حالت رویاگونگی و در عین سرزندگی کاملا مشخص است. قطعات «تم عشق» و «برای عشق» قطعات مرکزی این موسیقی هستند که بارها و بارها در ورژن‌های مختلف روی فیلم شنیده می‌شوند. موریکونه و پسرش اندوخته موسیقی‌شان را یکجا در سینما پارادیزو ریختند اما سودی که از این سرمایه‌گذاری بردند هنوز که هنوز است روی ذهن و قلب میلیون‌ها آدم ماندگار است و جواب می‌دهد.
* فیلم جنگ ستارگان (۱۹۸۷) «جان ویلیامز»
حالا کار به انجمن فیلم آمریکا نداریم که موسیقی جنگ ستارگان را به عنوان بهترین موسیقی متن سینمای آمریکا در تمام دوران‌ها انتخاب کرده است اما انصافا چند تیزر را می‌شناسید و چند زنگ گوشی موبایل و هزار فضای صوتی دیگر که از موسیقی حماسی و هیجان‌انگیز جان ویلیامز استفاده کرده و می‌کنند؟ موسیقی جنگ ستارگان همچون نام فیلم پر از حماسه و هیجان است. ما در موسیقی نیز همچون خود تصاویر شاهد ماجراجویی فضایی حماسی هستیم. قطعه معروف «مارش امپراتوری» از آن دست قطعاتی است که شنیدنش حتما آدم را یاد فضاهای مریخی فیلم می‌اندازد. حالا فکرش را بکنید این فیلم زمانی که ساخته شد این نوع سازهای الکترونیک چندان پیشرفته نبودند و ویلیامز به بزرگی امروز و تبحر حالا نبود اما او در همان سن و سال یک شاهکار سمفونیک ساخت که به اندازه خود فیلم امروز کالت شده است. این فقط تم‌های اصلی نیستند که موسیقی متن فیلم جنگ ستارگان را خارق‌العاده می‌کنند. توجه ویلیامز به جزئیات و توانایی تطبیق موسیقی با صحنه‌های خاص چیزی جز نبوغ نیست. از دعواهای هیجان‌انگیز سگ در فضا گرفته تا دوئل‌های احساسی با شمشیرهای نوری، موسیقی، هر لحظه را بالا می‌برد، درام را تشدید می‌کند و ما را عمیق‌تر در داستان غرق می‌کند.
* موسیقی فیلم روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴) «انیو موریکونه»
فیلم، فیلمِ لئونه باشد و موسیقی، موسیقی انیو موریکونه! خودتان بگویید توقعی کمتر از شنیدن شاهکار می‌توان داشت؟ موسیقی روزی روزگاری در آمریکا از آن موسیقی‌هایی است که نه تنها شنیدن یک نت آن کافی است که آن را به یاد بیاورید، بلکه صدای‌سازی همچون فلوت آرژانتین یا همان دیجیریدو هم حتی در موسیقی‌های دیگر شما را یاد این اثر جاودانه انیو موریکونه بزرگ می‌اندازد. نمی‌دانم اگر موریکونه نبود آیا باز هم شانس این را داشتیم که اینقدر موسیقی‌های ناب را در طول زندگی‌مان بشنویم؟ آن هم در دنیایی که به همین موسیقی‌ها که کلمه «شاهکار» خوب به قامت‌شان می‌نشیند، این همه بی‌مهری‌ها شده است! شما باورتان می‌شود که تم اصلی موسیقی روزی روزگاری در آمریکا را موریکونه برای فیلم دیگری نوشته و آن فیلمساز موسیقی‌اش را رد کرده بود؟ آن وقت موریکونه تصمیم می‌گیرد وقتی سرجیو لئونه - همکلاسی قدیمی‌اش - از او می‌خواهد که موسیقی این فیلم را بسازد، به آن قطعات رد شده گوش کند و ببیند آیا خوشش می‌آید یا نه؟ لئونه هم که خب! معلوم است، نه نمی‌گوید. بنابراین تم «دبورا» که یکی از تم‌های جاودانه این موسیقی است در اصل برای این فیلم ساخته نشده بوده. تازه یک چیز جالب دیگر هم این است که آقای سرجیو لئونه از زمان روزی روزگاری در غرب یک بدعتی را در زمینه ساخت موسیقی فیلم گذاشت که کمی عجیب و غریب است. او ارکستر را سر صحنه فیلم می‌آورد و بخشی از موسیقی را همانجا ضبط می‌کرد! باور کردنش کمی تا اندازه‌ای دشوار است اما واقعیت دارد. تازه بد نیست این را هم بدانید که انیو موریکونه هنوز فیلمبرداری فیلم تمام نشده بود، نوشتن و ضبط موسیقی روزی روزگاری در آمریکا را تمام کرده بود. خود موریکونه گفته من آنقدر با لئونه همکاری کرده بودم که هم خوب دنیای فیلم‌هایش را می‌شناختم و هم می‌دانستم چه می‌خواهد! از اینها گذشته روزی روزگاری در آمریکا پر است از ترانه‌های خاطره‌انگیز و زیبا که از جمله آنها می‌توان به ترانه «سامرتایم» و از آن مهم‌تر «دیروز» یا همان «Yesterday» بیتلز اشاره کرد که چقدر مضامینش با فیلم و به یاد آوردن کودکی و دویدن‌های زیر پل بروکلین همخوانی حسابی دارد. واژه نوستالژیک برازنده موسیقی روزی روزگاری در آمریکاست با آن صدای فلوت و نت‌های کشیده‌ای که با ویولن‌ها نواخته می‌شود و از همه مهم‌تر قرار گرفتن آنها روی تصاویری به رنگ سیاه که خودش بار خاطره را به همراه دارد.
* موسیقی فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲) «نینو روتا»
از موسیقی پدرخوانده صحبت کردن، از آن کارهای دشوار است! به همان دشواری که بخواهید از خود فیلم و سه‌گانه جاودانه کاپولا حرف بزنید. کافی است چشم‌های‌تان را ببندید تا در یک لحظه، والس زیبای پدرخوانده و آن ملودیِ فراگیر را بشنوید. نینو روتای افسانه‌ای آهنگسازی پدرخوانده را انجام داد و خط اصلی ملودی‌اش را نوشت و فقط ۵ سال بعد از آن بود که مرگ سراغش آمد و یکی از پدران معنوی موسیقی فیلم جهان را از سینما گرفت. کاپولا سال ۱۹۷۲ سراغش رفت و آهنگسازی پدرخوانده را به او سفارش داد. زمانی که کاپولا تصمیم به انتخاب روتا گرفت، روتا در کارنامه‌اش همکاری با فدریکو فلینی، لوچینو ویسکونتی و فرانکو زفیرلی را داشت و آهنگساز معتبری بود. برنامه‌اش هم برای پدرخوانده صرفا گنجاندن موسیقی ساخته‌شده‌اش از قبل نبود، بلکه استفاده کردن از موسیقی‌ای بود که بتواند فیلم را جلو ببرد و داستان پیچیده و سنگین خانواده دون ویتو کورلئونه را با موسیقی به مخاطبان فیلم نزدیک کند. شخصیت محوری‌اش همچنان که نام فیلم از آن گرفته شده، دون کورلئونه است که موسیقی هم روی آن مانور می‌دهد. کورلئونه سیسیلی است. بنابراین موسیقی هم صدای سیسیل را باید در خود داشته باشد. صدای سیسیل از دریچه وجود دون. این والس که موتیف اصلی موسیقی است، برای ما آهنگ زندگی است با تمام ابعادش؛ از بزرگ شدن کورلئونه تا کار کردنش و تا لحظه ناگهانی مرگش پیش چشم‌های نوه‌اش. هرچند نینو روتا محکوم به کپی‌برداری شد و نتوانست در سال ۱۹۷۲ اسکار بهترین موسیقی را بگیرد اما از سویی جوایز دیگر را گرفت و موسیقی‌اش حسابی سر زبان‌ها افتاد و از سوی دیگر در سال ۱۹۷۴ برای قسمت دوم پدرخوانده اسکارش را هم گرفت. هر چند این را هم باید بدانیم که در ساخت موسیقی قسمت‌های دوم و سوم «پدرخوانده»، ۲ آهنگساز دیگر یعنی پیترو ماسکانی و کارمینه کوپلا نیز دست‌اندرکار ساخت موسیقی بودند اما خیلی بعید است بیننده یا شنونده‌ای به غیر از خط ملودی اصلی پدرخوانده - همانی که روتا ساخت - چیز دیگری از موسیقی این فیلم را یادش بیاید. دلیلش هم مشخص است. موسیقی ساخته شده توسط روتا آنقدر قوی و جذاب است که جایی برای فراموشی نمی‌گذارد.

Page Generated in 0/0066 sec