گروه فرهنگ و هنر: محمدعلی بهمنی، شاعر و ترانهسرای نامآشنا به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. محمدعلی بهمنی ۱۹ خرداد به بیمارستان منتقل و با تشخیص پزشکان در بخش ICU بستری شده است. اطرافیان و خانواده این شاعر پرآوازه ایرانی، از وخیم بودن وضعیت جسمی بهمنی خبر دادهاند. همچنین خانواده این شاعر اعلام کردهاند او قدرت تکلمش را از دست داده است. استاد محمدعلی بهمنی، شاعر و غزلسرای ایرانی، متولد دزفول است. وی دوران کودکی و نوجوانی را در تهران، کرج و بندرعباس گذراند. مادر او از نخستین دانشآموزان دانشآموخته زبان فرانسوی در ایران بود.
مادر او به زبان عربی و فرانسه آشنا بود. وقتی همه بچهها دور هم جمع میشدند، مادرش یا شاهنامهخوانی میکرد یا از حافظ و سعدی میخواند. پدرش او را به جای مدرسه، به چاپخانه فرستاد. ۱۰ ساله که بود در چاپخانه «تابان» سرگرم کار شد. فریدون مشیری نخستین کسی بود که توانایی شعرگویی را در محمدعلی بهمنی پیدا کرد و بهمنی نخستین شعرش را در همان ۱۰ سالگی برای مادرش سرود و مجله «روشنفکر» سال ۱۳۳۱ آن را چاپ کرد. وی یکی از شاعران مطرح امروز و از غزلسرایان نامدار معاصر است. استاد محمدعلی بهمنی از جمله شاعرانی است که شعرش هم مطلوب اهل فن است و هم مورد پسند و علاقه عامه مردم. اینکه آهنگهای بسیاری با صدای خوانندگان گوناگون، با شعرهایی از بهمنی خاطره چند نسل شده، خود گویای محبوب بودن شعر محمدعلی بهمنی است. افزون بر آثار موسیقایی پیش از انقلاب، در سالهای پس از انقلاب نیز آهنگهای گوناگونی روی غزلها و ترانههای بهمنی خوش نشستهاند و در ذهن مردم ماندگار شدهاند. از جمله این آثار میتوان به «هوای حوا» (دل من یه روز به دریا زد و رفت...) و «طعنه ناشنیده» (این شفق است یا فلق، مغرب و مشرقم بگو...) اشاره کرد. یکی از معروفترین بهارانههای موسیقی ایران نیز با شعری از محمدعلی بهمنی ساخته شده است:
صدا همون صدا بود/ صدای شاخهها و ریشهها بود/ بهار بهار، چه اسم آشنایی/ صدات میآد اما خودت کجایی...
ترانه «بهار بهار» را ۲ نفر خواندهاند که متاسفانه هر دو نیز امروز دیگر در این جهان نیستند؛ روانشاد تورج شعبانخانی که آهنگساز این قطعه نیز هم او است، نخستینبار این قطعه را خواند و مرحوم ناصر عبداللهی نیز سالها پس از اجرای نخست، این آهنگ را بازخوانی کرد. در سالهای اخیر هم موسیقی تیتراژ پایانی سریال «وضعیت سفید» (به کارگردانی حمید نعمتالله) را علیرضا قربانی با آهنگی از سهراب پورناظری روی شعری از محمدعلی بهمنی خواند: «گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را/ تا زودتر از واقعه گویم گِلهها را...»
بهمنی اما جز ترانهها و آن دسته از غزلهایش که همنشین آهنگ و موسیقی شده، شعرهای ناب هم کم نسروده است. او فراوان غزلهایی دارد که هر یک مانند هر شعرِ جوهرداری، بیهیچ واسطهای از دریچه احساس مخاطب وارد میشوند و در کنج اتاقک دل وی مینشینند. مرحوم بهروز ثروتیان، استاد زبان و ادبیات فارسی که پژوهشها و تصحیحهایش در زمینه آثار نظامی گنجوی و حافظ مشهور است، کتابی تألیف کرده است به نام «لذت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی».
وی در مقدمه این کتاب دیدگاه علمی خود را درباره شعر بهمنی بیان کرده است: «در یک کلام باید گفت محمدعلی بهمنی کلامی شیرین دارد؛ غزلی خوش و زیبا و دلنشین میسراید و این کلام اگر 100 بار تکرار شود، جا دارد و اغراقآمیز نیست. خواننده شعر بهمنی آشکارا احساس میکند او زنده است و با ما زندگی میکند و اما هرگز در میان ما نیست و در این دنیا هم نیست، در آسمانِ خیال با غزلهای خود زندگی میکند؛ با ما سخن میگوید، به ما سلام میدهد و دست ما را میفشارد اما فکرش جای دیگر است، آنجا که غزالِ غزلش آنجاست....