اسدالله رمضانزاده: صدور قطعنامه ضدایرانی اخیر در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دارای ابعاد گستردهای به لحاظ حقوقی، امنیتی، سیاسی و تبلیغاتی است که هر یک در جای خود باید مورد بحث قرار گیرد اما آنچه در این برهه زمانی باید فراتر از این موارد مورد نقد و تحلیل قرار گیرد، مساله پیوستگی راهبردی -تاکتیکی واشنگتن و تروئیکای اروپا و تبلور این همافزایی در عرصه تقابل مطلق با جمهوری اسلامی ایران است.
سال 92 زمانی که لوران فابیوس، وزیر اسبق امور خارجه فرانسه با اصرار بر لزوم تعطیلی رآکتور آب سنگین اراک مانع انعقاد توافق موقت «ژنو» میان ایران و اعضای 1+5 شد، جان کری وزیر وقت خارجه آمریکا مدعی شد مواضع فابیوس، بر اساس دغدغهها و نگاههای خاص پاریس در قبال متحدانش (از جمله تلآویو و ریاض) و برخی معاملات پنهان و آشکار میان کاخ الیزه و این بازیگران بیرونی شکل گرفته و باید متفاوت از مواضع کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا قلمداد شود. در همان زمان، تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان به سرپرستی دکتر محمدجواد ظریف، بلافاصله خط خبری و تحلیلی تمایز مواضع فرانسه و آمریکا در مذاکرات منتهی به توافق ژنو را فعال ساخت و در طول مذاکرات منتهی به انعقاد سند نهایی برجام نیز بارها به آن استناد کرد. آذرماه 93، تروئیکای اروپا آماده امضای یک تفاهم کلی با ایران در وین (پایتخت اتریش محل برگزاری مذاکرات ایران و اعضای 1+5 ) بود که ناگهان، از کاخ سفید و شخص اوباما دستوری به جان کری مبنی بر لزوم توقف مذاکرات و امتناع از هرگونه تفاهم و توافقی با ایران صادر شد. کری بعدها به وزیر پیشین امور خارجه کشورمان پیام داد: «من خودم هم نفهمیدم چرا یکهو تصمیم اوباما تغییر کرد و از این ماجرا شوکه شدم!»
با این حال کری بخوبی دلیل عقبنشینی کاخ سفید از توافق را میدانست! او خود سرپرست هیات آمریکایی در دیداری بود که به صورت فوری در فرودگاه وین با سعود الفیصل، وزیر مقبور خارجه عربستان صورت گرفت و در آن بر سر عدم توافق با ایران معامله صورت گرفت.
پس از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا از توافق هستهای با ایران، بار دیگر دولت دوازدهم گزاره جدایی اروپا از آمریکا را در سیاستهای خبری و تبلیغاتی خود برجسته ساخت و با استناد به کلیدواژگانی مانند بیانیه بروکسل، SPV و اینستکس مدعی شد اروپا درصدد نجات توافقی است که آمریکا از آن خارج شده و باید به قاره سبز در این مسیر فرصت داد! آقایان روحانی و ظریف حتی علاقهای به شنیدن جمله معروف آنگلا مرکل، صدراعظم وقت آلمان نداشتند که اختلاف نظر با آمریکا بر سر خروج واشنگتن از برجام را قبول دارد اما بر سر این موضوع قصد ندارد مناسبات امنیتی در ۲ سوی آتلانتیک را مخدوش سازد. به عبارت بهتر، مرکل عملا تاکید داشت برجام ارزش دعوای غربیها با یکدیگر را ندارد، حتی اگر به صورتی کاملا عامدانه و غیرحقوقی زیر پا گذاشته شود.
تفکیک آمریکا و اروپا از یکدیگر، بدترین خطای محاسباتی و راهبردی کشورمان در عرصه سیاست خارجی بوده و گزارهای است که حتی با استناد به نگاه رئالیستی به حوزه روابط بینالملل حقیقت ندارد. در جریان صدور قطعنامه ضدایرانی اخیر، اخبار زیادی درباره مخالفت آمریکا با صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه کشورمان در رسانههای داخلی منتشر شد. در این اخبار و تحلیلها، ادعا شده بود واشنگتن واقعا خواستار صدور قطعنامه علیه ایران نیست زیرا نسبت به عوارض و تبعات این اقدام بر مذاکرات مسقط (مذاکرات بر سر فعالیتهای هستهای ایران) نگران است. با این حال درست ساعاتی پس از توزیع پیشنویس قطعنامه تروئیکای اروپا، مقامات آمریکایی موافقت خود را با امضا و صدور این سند و هدایت نگرانیها و دغدغههای غرب در قبال گسترش فعالیتهای هستهای ایران را در ذیل یک قطعنامه اعلام کردند! اگر بخواهیم خود را فریب دهیم، باید بگوییم تروئیکای اروپا در دقایق پایانی منتهی به تصمیمگیری درباره صدور قطعنامه ضد ایرانی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، توانستهاند با قدرت چانهزنی و لابیگری قوی خود، دولت آمریکا را وادار به همراهی با قطعنامه ضدایرانی سازند. با این حال اگر واقعبین باشیم و از خیالپردازیهای ایدهآلگرایانه (که نمونههای فراوان آن را در دولتهای اصلاحات و اعتدال مشاهده کردیم) دست برداریم، باید بگوییم با یک سناریوی از پیش تعیینشده و کاملا مرحلهبندی شده از سوی آمریکا و تروئیکای اروپا مواجه بودهایم. این سناریو، در بستر آژانس بینالمللی انرژی اتمی و با محوریت اجرایی رافائل گروسی، مدیرکل آژانس پیادهسازی و اجرا شده است. دیگر زمان آن رسیده که یک بار برای همیشه، تصویرسازی کلیشهای از اختلافات تاکتیکی آمریکا و اروپا در صحنه مذاکرات هستهای را متوقف سازیم.