printlogo


کد خبر: 286294تاریخ: 1403/3/22 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با دکتر «عباس اسدی» درباره بایسته‌های یک انتخابات سازنده
به عمل کار برآید

اکنون که در برهه انتخاباتی دیگری قرار گرفته‌ایم، مساله پاسداشت انتخابات و ارتقای سطح جمهوریت نظام اسلامی دوباره به عنوان پرسشی مهم مد نظر برخی کارشناسان قرار گرفته است. در حقیقت این مساله که برخی گمان می‌کنند به صرف ارائه برخی وعده‌های پوچ یا دوقطبی‌سازی‌های کاذب مبتنی بر خطابه‌های ضداخلاقی می‌توانند سبد رایی برای خود به‌دست آورند، این پرسش را مهم ساخته که چگونه می‌توان یک رای کیفی داشت و از این طریق سازوکار پاسداشت جمهوریت در نظام اسلامی یعنی انتخابات را ارتقا بخشید. در همین راستا با دکتر عباس اسدی، استاد روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی و فارغ‌التحصیل دکترای روزنامه‌نگاری از فرانسه به گفت‌وگو پرداختیم.
***
* مساله نخستی که می‌خواستیم به آن بپردازید وضعیت کنشگری‌های سیاسی با توجه به گستردگی رسانه‌های ارتباط جمعی جدید همچون شبکه‌های اجتماعی است. به اعتقاد برخی ورود ما به عصر رسانه‌های اجتماعی منجر به آن شده است که فضای هواداری و فرهنگ شهرت بر کنش سیاسی ما غلبه یابد یا به تعبیر دیگر کنش‌های سیاسی ما رسانه‌ای شود. آیا شما این نحو از توضیح وضع سیاست را می‌پذیرید؟
زیاد با این صورت‌بندی موافق نیستم. اعتقاد ندارم فرهنگ شهرت بر جامعه ما حاکم است. به باور من آن چیزی که در عرصه سیاست‌ورزی برخی جریان‌های ما حاکم شده فرهنگ قدرت‌طلبی است. یعنی افراد در این فرهنگ تلاش می‌کنند به قدرت برسند تا از مزایای آن جهت بهره‌مندی‌های شخصی، گروهی و جریانی استفاده کنند، بنابراین فرهنگ شهرت یا کنش رسانه‌ای نیز بخشی از همین فرهنگ قدرت‌طلبی بوده و در ذیل آن تعریف می‌شود. در سیاست فعلی کنش نمایشی جهت بهره‌مندی از قدرت و مزایای آن به‌کار گرفته می‌شود، البته من این رویکرد را به کلیت سیاست در کشور منتسب نمی‌کنم، بلکه بخشی از آن یا برخی از جریان‌ها را به آن مبتلا می‌دانم، لذا خود آن را به باور من نمی‌توان به نحو مستقل به عنوان یک متغیر جدی لحاظ کرد. من آن چیزی را که به عنوان متغیر اصلی در شکل‌گیری وضعیت سیاسی فعلی دارای مدخلیت می‌دانم در ۲ بخش طرح می‌کنم. نخستین ضلع این بحث ساخت اجتماعی است که ما در آن واقع شده‌ایم. گسترش بی‌رویه شهرنشینی و ظهور کلانشهر مدرن به تقویت فرهنگ قدرت‌طلبی دامن زده است. همان‌طور که می‌دانید ساخت‌های اجتماعی خنثی نیستند. کلانشهر‌ها در ادبیات جامعه‌شناسی شهری هر یک حامل فرهنگی هستند. این کلانشهر‌ها در نسبت با دیگر نقطه‌های مسکونی همچون روستا‌ها و شهر‌های کوچک، جاذبه‌ای را ایجاد و آنها را نیز از خود متأثر می‌کنند. سیل مهاجرت‌ها از روستا به شهر، همچنین گستردگی روابط بین‌الملل به تغییرات فرهنگی مختلف منجر شده است. از طرفی این مهاجرت‌ها بافت فرهنگی و سنتی افراد و شبکه روابط آنها را از بین برده است و از طرف دیگر آنها را تحت تأثیر مغناطیس شهر‌ها به سمت فرهنگ قدرت‌طلبی می‌کشاند. ذات کلانشهر‌ها تکاپو است. کلانشهر ساخته شده تا انسان‌ها در آن آرام نگیرند. شما باید مدام در تلاش باشید و وضعیت خود را ارتقا دهید. از همین رو است که به اعتقاد برخی جامعه‌شناسان شهری، کلانشهر‌ها تأثیر جدی بر نوآوری‌های فرهنگی دارند، البته این طرف مثبت قضیه است. از منظر آسیب‌شناسی، این تکاپو اگر در خدمت کسب قدرت قرار گیرد، فرهنگ قدرت‌طلبی شکل خواهد گرفت. ما باید توجه کنیم که فرهنگ از نقطه‌ای می‌جوشد و حلقه‌های بعدی را از خود متأثر می‌کند. کلانشهر‌ها آن نقطه جوشش فرهنگ هستند که دیگر نقاط را نیز از خود متأثر می‌کنند. من از آنجایی که از اوضاع و احوال برخی شهرستان‌ها بی‌خبر نیستم این را می‌بینم که افراد پس از مهاجرت به کلانشهر‌ها، تحت تأثیر این فرهنگ قدرت‌طلبی قرار گرفته و بعد از بازگشت نیز باز به واسطه همان کلانشهر کسب اعتبار کرده و در نهایت با قرار گرفتن در برخی مناصب مدیریتی منجر به خلق مساله و بحران می‌شوند. اینگونه شبکه روابط قدرت در شهرستان‌ها نیز پخش می‌شود. گذشته از مقوله ساخت اجتماعی که به اجمال آن را توضیح دادم، مقوله بعدی ساخت معنایی ماست. در حقیقت باید گفت سیاست در کشور ما نیز فارغ از ابر معنایی سیاست در دوره مدرن نیست. معنای سیاست مدرن با کتاب «شهریار» ماکیاولی شروع می‌شود. ماکیاولی در این اثر تحولی را در معنای سیاست شکل می‌دهد. طرح وی به ما می‌گوید سیاست دیگر عرصه بحث از خیر و شر و حق و حقیقت نیست، بلکه باید به این موضوع پرداخت که شهریاران برای حفظ قدرت خود از چه سازوکار‌هایی استفاده می‌کنند. این رویکرد هرچند به نظر ساده اما چرخشی در معنای سیاست بود. سیاست در ایده ماکیاولی می‌شود پرسش از چگونگی حفظ قدرت و در این معنا از سیاست، اخلاق و متافیزیک به حاشیه رانده می‌شود. ما یک سیاست کاملا زمینی، بدون متافیزیک و بریده از اخلاق داریم. سیاست مدرن با این رویکرد متولد می‌شود. به واسطه تحولات بعدی یعنی قضیه استعمار، صنعتی شدن، گسترش ارتباطات و ده‌ها تحول دیگر فرهنگ‌ها به یکدیگر نزدیک می‌شوند و البته در این نزدیکی، متأسفانه غرب موفق می‌شود نظم خود را بر دیگر جوامع استیلا بخشد، بنابراین کشور ما نیز به معنای مطلق از ذیل این ابر معنایی خارج نیست و سیاست در کشور ما نیز متأثر از این وضعیت است. پس به طور خلاصه 2 مساله ساخت اجتماعی یعنی قضیه کلانشهرنشینی و از طرف دیگر ابر معنایی سیاست مدرن عواملی جدی‌ای هستند که بر فرهنگ سیاسی در کشور ما نیز اثر گذاشته‌اند.
* پس به باور شما گذار از رسانه‌های مکتوب سنتی همچون روزنامه به رسانه‌های بصری و تعاملی همچون شبکه‌های مجازی هیچ تأثیری بر کنش سیاسی ما نداشته است؟
من متوجه دغدغه شما هستم. من نیز می‌دانم کنش سیاسی ما در طول کمتر از ۲ دهه گذشته، هیجانی‌تر، توده‌ای‌تر، مبتنی بر دوقطبی‌های کاذب رسانه‌ای و... شده است اما به باور من رسانه در اینجا متغیر اصلی نیست. رسانه در انتهای مسیر قرار دارد. من نگاه ذات‌انگارانه به رسانه ندارم که بگویم غلبه فضای مجازی لاجرم ما را به سمت الگوی خاصی از کنش سوق می‌دهد، بلکه به باور من خود رسانه نیز بخشی از چرخ دنده‌های این وضعیت است.
* اگر بخواهید از منظر ارتباطی این موضوع را توضیح دهید به چه بخشی تأکید می‌کنید؟
از منظر ارتباطی به باور من در جامعه ما هنوز ارتباطات میان‌فردی است که بسیار قدرتمند عمل می‌کند، یعنی افراد به واسطه شبکه‌های ارتباطی میان خود هستند که آهسته آهسته همین فرهنگ قدرت‌طلبی را ترویج می‌کنند. من آنگونه که برخی در نقش رسانه بزرگنمایی می‌کنند، چنین باوری ندارم. این ارتباط میان‌فردی را باید جدی بگیریم. ما در کشوری هستیم که 20 میلیون فارغ‌التحصیل دانشگاهی در آن وجود دارد. هر دانشجو می‌تواند برای شبکه دوستان خود در شهرستان، روستا و حتی کلانشهر‌ها تولید فرهنگ کند. متأسفانه علوم انسانی نیز در کشور ما بر بنیان درستی رشد نیافته و لذا خود نیز در رواج سیاست در معنای جدید بی‌تأثیر نبوده است. البته من در اینجا پرهیز دارم از دگم کردن یک مفهوم، یعنی نمی‌خواهم مساله را تک‌عاملی مطالعه کنم. در اینجا عوامل مختلفی در سطوح مختلف وجود دارد لذا نقش رسانه را نیز به طور کلی انکار نمی‌کنم.
* توضیح شما از آسیب‌شناسی و وضع‌شناسی سیاست فعلی روشن و مشخص است. اکنون اگر بخواهیم در مقام چاره‌جویی برآییم، به باور شما چه راه‌حلی می‌تواند وضعیت سیاست در ایران معاصر را بهبود بخشد؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم ما باید بازگردیم به طرحی که انقلاب اسلامی از سیاست داشت. توجه کنید در دیدگاه اسلام سیاست طرح قدرت نیست، بلکه طرح تعالی است. برخلاف آنکه برخی تحت تأثیر فرهنگ قدرت‌طلبی غربی معتقدند سیاست اصطلاحا پدر و مادر نمی‌شناسد، آلوده و کثیف است اما در دیدگاه اسلام سیاست مقدمه تعالی انسان است. طبیعتا در چنین طرحی قدرت‌طلبی هیچ جایی ندارد. اگر کسی بخواهد با هدف کسب قدرت وارد صحنه سیاست شود، نقض غرض کرده است. یعنی سیاستی را که قرار بود مقدمه تعالی خود و جامعه شود به ضد خویش تبدیل کرده است. این معانی که ما می‌گوییم چندان خارج از تصور و دور از دسترس نیست. در همین حوالی خودمان و سال‌ها پیش امام خمینی(ره) این طرح از سیاست را نه فقط در معنا بلکه در عمل نیز نشان دادند. با الهام گرفتن از ایشان نیز خیل عظیمی از سیاستمداران همچون شهید رجایی، شهید باهنر، شهید بهشتی و ده‌ها نفر دیگر پا به صحنه گذاشتند که باز همین معنا از سیاست را برای ما تداعی کردند. برخی گمان می‌کنند این معنا از سیاست امروز دیگر مرده و تنها متعلق به گذشته است، در حالی که شهید رئیسی مجدد ما را متوجه همین معنا از سیاست کرد. ایشان نشان داد می‌توان در دوره معاصر سیاست را با  اخلاق و تقوا دنبال کرد. برخی ممکن است به عملکرد ایشان نقد‌هایی نیز وارد کنند، من قصد قدیس‌سازی از ایشان را ندارم اما حقیقتا این موضوع را نمی‌شود انکار کرد که ایشان یک سیاست پاک و تمیز، به دور از جناح‌بازی‌ها و باندبازی‌های مرسوم ارائه کرد.
* به عنوان سوال آخر با توجه به اینکه اکنون در برهه انتخابات هستیم، اگر بخواهید به طور جزئی‌تر چند راهکار را در اختیار خوانندگان قرار دهید تا از طریق آن بتوانند نامزدی را روانه پاستور کنند که طرح انقلاب اسلامی از سیاست را دنبال کرده و امتداد راه شهید رئیسی باشد، چه مسائلی را محل توجه قرار می‌دهید؟
من آن بحث‌های قبلی که شما طرح کردید یعنی غلبه کنش رسانه‌ای، هیجانی و... بر فضای سیاسی را نیز مهم می‌دانم. ما باید از رسانه‌زدگی در انتخاب سیاسی پرهیز کنیم، بویژه پس از انتخابات سال ۸۸ سیاست در ایران جلوه متفاوتی را از خود نشان داد. بی‌اخلاقی‌های انتخاباتی به امر ملی ما ضربه‌ زده و منجر به آن شده که در بلندمدت استقبال مردم از کلیت نظام و صندوق رای کمتر شود. مردم باید هوشیار بوده و به اخلاق انتخاباتی نامزد‌ها توجه ویژه داشته باشند. به لطف وجود ربات‌ها و هوش مصنوعی رصد فضای مجازی امروز بسیار راحت‌تر شده است. طبق بررسی‌ها برخی نامزد‌ها که بی‌اخلاقی‌هایی نیز داشتند مورد بی‌مهری از ناحیه مردم قرار گرفته و این موضوع خود پیام مهمی برای سیاسیون نیز هست. در این بین شخصیت‌های مرجع اجتماعی نقش ویژه‌ای دارند. درست است در کشور ما مراجع اجتماعی دچار افول شده‌اند و برخی سلبریتی‌ها جایگاه جدی پیدا کرده‌اند اما هنوز روحانیون، اساتید دانشگاه‌، روزنامه‌نگاران، معلم‌ها و... که جزو طبقات فرهیخته جامعه به شمار می‌روند دارای اعتبار هستند. این گروه‌ها به جای افتادن در دامن بازی‌های سیاسی، باید مردم را به این سمت سوق دهند که به کارنامه افراد، عملکرد آنها، اخلاق سیاسی و مسائلی از این دست رای دهند نه آنکه فریب قیل و قال‌های تبلیغاتی و شعار‌های توخالی یا دوقطبی سازی‌های کاذب را بخورند. توجه به گفتمان نامزد‌ها نیز مهم است. متأسفانه برخی به جناح‌بندی افراد نگاه می‌کنند و رای می‌دهند در حالی که به باور من این موضوع غلط است. امیدوارم انتخابات پیش رو مظهر سیاست متعالی، اخلاقی و سازنده برای کشور باشد. در انتها باید به نامزد‌های محترم بگویم «ادب مرد به ز دولت اوست». آنها اگر در انتخابات بازنده شوند اما چهره‌ای اخلاقی از خود به جا بگذارند بسیار پسندیده‌تر از آن است که با بی‌اخلاقی بخواهند سبد رای خود را فربه‌تر کنند.

Page Generated in 0/0082 sec