آمریکا پس از قطعی شدن شکست اسرائیل در مقابل حماس به قطعنامه پایان جنگ در غزه رأی داد
گروه بینالملل: نشریه فارِن افرز در ۲ گزارش جداگانه، به واکاوی ابعاد مختلف ۲ بحران جدی و بزرگ برای سیاست خارجی آمریکا و البته رژیم اشغالگر قدس در بحبوحه جنگ غزه پرداخته است که این بحران اکنون به حدی رسیده است که آمریکا مجبور شد در شورای امنیت برای آتشبس در غزه قطعنامهای تصویب کند. جامعه بینالملل از تصویب قطعنامه ۲۷۳۵ شورای امنیت در روز دوشنبه که از اصول پیشنهادی رئیسجمهور آمریکا برای آتشبس در غزه حمایت میکند، استقبال کرد و حماس نیز آمادگی خود را برای همکاری در اجرای آن اعلام کرد اما نماینده روسیه تاکید کرد این قطعنامه هم مثل قطعنامههای قبلی صرفا «جوهر روی کاغذ باقی میماند». بر اساس اصول شورای امنیت پیشنویس قطعنامه درباره موضوعات غیراجرایی در صورتی تصویب میشود که ۹ یا بیشتر از ۱۵ عضو شورا به این قطعنامه رای مثبت دهند و در صورتی که هیچ یک از 5 عضو دائمی آن را وتو نکنند. قطعنامههای شورای امنیت از نظر قانونی لازمالاجرا هستند اما اسرائیل به هیچ یک از این قطعنامهها پایبند نبوده و دلیل این امر عدم ساختار قطعی از سوی شورا درباره قطعنامههای صادره درباره اسرائیل است. مشخص است که شورای امنیت بر اساس بندهای ۶ و ۷ منشور ملل متحد اختیار صدور اشکال مختلف قطعنامه را دارد. با بازگشت به قطعنامههای شماره ۲۷۱۲، ۲۷۲۰ و ۲۷۲۸ شورای امنیت، متوجه میشویم این قطعنامهها کاملا از اشاره به فصل هفتم (استفاده از اقدامات نظامی یا غیرنظامی مانند محاصره و تحریمهای اقتصادی برای اهداف اجرای آن) خالی است، بنابراین این یک شاخص مهم است که بر اساس ماده ۶ صادر شده است (از طرفهای درگیر برای حل و فصل مناقشه از طریق مذاکره، داوری، متوسل شدن به آژانسها و سازمانهای منطقهای یا هر وسیله صلحآمیز دیگری برای کمک به حل و فصل اختلافات درخواست میشود).
در همین راستا نشریه فارن افرز در ابتدا به این مساله اشاره کرده که همکاری و حمایتهای همهجانبه آمریکا با / از رژیم صهیونیستی در جریان جنگ غزه، تا حد زیادی اعتبار متصور دولت آمریکا نزد افکار عمومی جهان اعراب را تضعیف کرده و در نقطه مقابل موجب تقویت محبوبیت مردمی کنشگرانی نظیر چین و ایران نزد افکار عمومی جهان عرب شده است؛ مسالهای که در قالب نظرسنجیهای مختلف موسسه نظرسنجی معتبرِ مرکز افکار سنجی عربی نیز به عینه قابل مشاهده است. در عین حال، رژیم صهیونیستی نیز در جریان جنگ غزه، با سیاستهای نتانیاهو و متحدانش در قدرت، تا حد زیادی در حال فاصله گرفتن از آمریکا به عنوان نزدیکترین متحد راهبردی خود است؛ معادلهای که از هر منظر هم که به آن نگریسته شود، یک بحران بزرگ برای صهیونیستها محسوب میشود. فارِن افرز تاکید میکند حتی اگر نتانیاهو و افراطیون متحدش بتوانند در منازعات خود با بایدن پیروز شوند، وقتی صحبت از جنگ غزه باشد، آنها بازنده محض خواهند بود. از این رو، بهتر است بیش از این اسرائیل را در باتلاق فرو نبرند و حداقل روابط خود با واشنگتن را خراب نکنند؛ رویکردی که حداقل در شرایط کنونی نشانهای از حرکت دولت نتانیاهو به سمت آن دیده نمیشود.
در ادامه، به فجایع بزرگ سیاست خارجی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در بحبوحه جنگ غزه اشاره میشود.
* عملیات 7 اکتبر و ایجاد بحران برای سیاست خارجی آمریکا در قبال اعراب
عملیات هفتم اکتبر در نوع خود نه فقط یک رویداد مهم برای اسرائیل، بلکه یک تحول معنادار در جهان عرب نیز بوده است. این عملیات در شرایطی رخ داد که منطقه خاورمیانه در آستانه ظهور یک نظم جدید بود؛ نظمی که در قالب آن برخی کشورهای عربی و اسلامی (نظیر بحرین، مراکش، سودان و امارات عربی متحده) در مسیر عادیسازی روابط با اسرائیل قرار گرفتند (بر پایه توافق آبراهام). این روند در آستانه رسیدن به عربستان سعودی بود که ناگهان شاهد وقوع عملیات هفتم اکتبر بودیم. این عملیات تا حد زیادی نقشههای اسرائیل و آمریکا برای پیشبرد دستورکار عادیسازی را با چالش روبهرو کرد. در این راستا، دولتهای عرب نه تنها شروط تازهای را برای عادیسازی روابط خود با اسرائیل تعریف کردند، بلکه بسیاری از حکام عرب تحت فشار دیدگاههای مردم خود که متاثر از اقدامات اسرائیل در جنگ غزه علیه فلسطینیها بوده است، رویکردهای محتاطانهای را در ارتباط با اسرائیل اتخاذ کردهاند. به طور خاص در اردن و مراکش شاهد برگزاری اعتراضات گستردهای از سوی مردم این کشورها بودهایم که در قالب آنها، مردم از پادشاهان این کشورها درخواست داشتهاند هر چه سریعتر به پیمان صلح با اسرائیل خاتمه دهند. درخواستهایی که تاکنون شنیده نشده است. البته عملیات هفتم اکتبر در نوع خود یک شوک بزرگ به آمریکا و سیاست خارجی این کشور نیز بود. در نتیجه جنگ غزه و اقدامات اسرائیل علیه مردم غزه بود که هم وجهه منطقهای و جهانی اسرائیل و هم آمریکا بشدت مخدوش شده و افکار عمومی منطقه، دیدگاههای مثبتی را نسبت به ایران و البته چین و طیف رقبای اسرائیل و آمریکا در سطح منطقه پیدا کردهاند. تا سال 2022 تقریبا یکسوم شهروندان 16 کشور عربی و اسلامی در منطقه خاورمیانه که در نظرسنجیهای موسسه معتبر «افکارسنجی عربی» شرکت میکردند، دیدگاههای مثبتی را نسبت به سیاست خارجی آمریکا در رابطه با منطقه خاورمیانه داشتند. با این حال، نظرسنجیهای مرکز افکارسنجی عربی در حداقل 5 کشور عربی منطقه خاورمیانه پس از عملیات هفتم اکتبر در سال 2023 و البته در سال 2024، این گزاره را تایید میکند که میزان محبوبیت آمریکا در میان ملتهای عربی بشدت افت و سقوط کرده است. به طور خاص در کشور عربی تونس اندکی قبل و البته پس از عملیات هفتم اکتبر، نظرسنجیهایی توسط مرکز افکارسنجی عربی انجام شده که حاکی از تضعیف شدید میزان محبوبیت آمریکا نزد افکار عمومی مردم این کشورهاست. جالبتر اینکه در بحبوحه کاهش محبوبیت آمریکا در میان ملتهای منطقه، این نکته ثابت شده که اقبال مردم این کشورها به چین به عنوان رقیب جهانی آمریکا افزایش قابل توجهی یافته است. این در حالی است که در دهه پیش از عملیات هفتم اکتبر، میزان محبوبیت چین نزد ملتهای عرب منطقه غرب آسیا و کلیت خاورمیانه بشدت کم بود. توجه داشته باشیم اگر آمریکا بخواهد به آسیبهای اقتصادی ناشی از تداوم جنگ غزه بویژه با توجه به تحرکات حوثیهای یمنی در دریای سرخ خاتمه دهد، تا حد زیادی به همکاری دولتها و بویژه ملتهای عرب نیازمند است. با این حال، این دسته از کنشگران بشدت نسبت به آمریکا در شرایط فعلی بدبین هستند. البته سیاستسازان در آمریکا سالهاست این استدلال را مطرح میکنند که رژیمهای عربی اقتدارگرا هستند و برای نظر مردم خود احترامی قائل نیستند. از این رو، به جای اینکه واشنگتن به جلب توجه مردم کشورهای عربی معطوف باشد، باید متمرکز بر تعامل با رهبران این دسته از کشورها باشد. استدلالی که البته چندان درست به نظر نمیرسد. شاید عینیترین مثال نقض این موضوع را نیز بتوانیم در جریان تحولات بهار عربی مشاهده کنیم که در قالب آن شمار قابل توجهی از حکام اقتدارگرای عرب از سوی ملتهای خود سرنگون شدند. بر اساس یافتههای موسسه افکارسنجی عربی، افکار عمومی در کشورهای اردن، لبنان، موریتانی و مراکش، در مقایسه با سالهای 2021 و 2022، تا حد زیادی دیدگاه منفی را نسبت به نقش آمریکا درباره مسائل خاورمیانه ابراز کردهاند (در 3 کشور اردن، لبنان و موریتانی، دیدگاههای منفی تا حد زیادی از دیدگاه مثبت پیشی گرفته و درباره مراکش نیز اگرچه دیدگاههای کلی مثبت است اما نمودار مرتبط با اوجگیری دیدگاههای منفی در قیاس با روندهای گذشته کاملا صعودی و قابل توجه بوده است). در کشورهای اردن، لبنان و موریتانی نیز اغلب افکار عمومی در این کشورها به وضوح در پاسخ به این سوال که از میان چین یا آمریکا کدام یک سیاستهای بهتری در حوزه حفظ صلح و ثبات دارند، چین را برگزیدهاند. نکته قابل تامل اینکه در موردی نظیر کشور کویت که همچنان در رابطه با سوال مذکور، اقبال افکار عمومی به آمریکا بیشتر از چین است نیز فاصله میزان دیدگاهها با افرادی که معتقدند چین بازیگری مهم در حفظ ثبات منطقهای و جهان است، بسیار کم بوده است. در عین حال، نباید از نظر دور داشته باشیم که میزان محبوبیت کشوری نظیر ایران نیز در بحبوحه تحولات چند ماهه اخیر نزد افکار عمومی کشورهای عربی بشدت افزایش پیدا کرده است؛ مسائلی که همه و همه از سقوط قابل ملاحظه سیاست خارجی آمریکا درباره کشورهای عربی خاورمیانه حکایت دارد.
* یک فاجعه معنادار در روابط رژیم اشغالگر قدس با آمریکا
در بحبوحه جنگ غزه، روابط آمریکا با اسرائیل نیز تا حد زیادی دستخوش تحول شده و شکافهایی جدی در قالب آن آشکار شده است. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا بتازگی پس از گذشت 8 ماه از آغاز جنگ غزه، ابتکار صلحی را برای پایان دادن به جنگ مذکور ارائه کرده که به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران، نتانیاهو را در گوشه رینگ گرفتار کرده است. در این چارچوب، او اگر این ابتکار را بپذیرد، عملا راستگرایان افراطی متحدش علیه او وارد عمل میشوند و اگر نپذیرد، باید ریسک و تهدید تشدید تنشها با آمریکا را به جان بخرد. در این بحبوحه، نتانیاهو یک رضایت مبهم را از جانب خود اعلام کرده و شروطی را نظیر موقت بودن ابتکار آتشبس مطرح کرده که مورد تایید حماس نیست. شکاف میان بایدن و نتانیاهو در بحبوحه جنگ غزه اوجگیری قابل توجهی داشته است. نتانیاهو اخیرا گفته اسرائیل تابع محض دولت آمریکا نیست و بایدن هم نتانیاهو را متهم کرده که برای بقای خود در قدرت است که جنگ غزه را به رویدادی فرسایشی تبدیل کرده است. از این رو، روابط آمریکا و اسرائیل از دوستی راهبردی به منازعه دائمی تغییر شکل داده است. اکنون آمریکا و اسرائیل نمیتوانند پشت درهای بسته مشکلات و اختلافات خود را حل کنند و این مشکلات را عملا پیش چشم همگان بروز میدهند. آمریکاییها حتی بر این باورند دولت نتانیاهو در وضعیت کنونی مایل به عادیسازی روابط با عربستان هم نیست؛ مسالهای که سبب شده عربستان و آمریکا به یکدیگر نزدیکتر شوند و توافق همکاریهای امنیتی میان خود را به امضا برسانند؛ معادلهای که پیامهای سرد و ناامیدکنندهای را برای اسرائیل به همراه دارد. مسائلی از این دست سبب شده بسیاری نسبت به این موضوع هشدار دهند که اسرائیل در حال از دست دادن آمریکا در سیاست خارجی خود است. ناظران و تحلیلگران تاکید دارند حتی اگر نتانیاهو در اختلافات و منازعات خود با بایدن پیروز شود، اینکه در جنگ غزه بتواند به یک پیروزی برسد، چیزی شبیه یک توهم است. از این رو، بهتر است روابط خود با آمریکا را بهبود بخشد. سیاستهای نتانیاهو در اسرائیل تا حد زیادی تفرقهافکنانه بوده و این رژیم را به نقطه بحران و فلجشدگی رسانده است، روندی که به نظر نمیرسد به این زودیها اصلاح شود.