جنایات عریان رژیم صهیونیستی در رفح و اردوگاه النصیرات در نوار غزه تحت حمایت کامل دولت آمریکا این سوال را در میان جهانیان بهوجود آورده است که آیا منافع واشنگتن و شرکای غربیاش میتواند باعث زمانبندی آمریکایی ها برای وقوع این جنایات در مقطع فعلی باشد؟
به نظر میرسد نظام سلطه در حال برنامهریزی برای برپا ساختن جنگ جهانی برای جلوگیری از شکلگیری جهان چندقطبی است. در این راستا با حمایت از اسرائیل برای نسلکشی در غزه به عنوان یک شر ضروری به منظور پیروزی سخت در غرب آسیا، زمینههای ورود به یک جنگ جهانی را فراهم میکند. پهپه اسکوبار، تحلیلگر راهبردی سرشناس برزیلی و نویسنده کتاب «امپراتوری آشوب» اخیرا در یادداشتی برای تارنمای کردل، تحلیلی جامع در این مورد نوشته است: مجمع اقتصادی سنپترزبورگ بتازگی برگزار شد. این یکی از نشستهای سالانه در سراسر اوراسیا است که موضوع کلی آن در سال 2024، چندجانبهگرایی بود. با توجه به اینکه امسال سال ریاست روسیه بر بریکس است، نشست سران این اتحادیه در اکتبر آینده (اول آبان) در کازان در ترسیم خطوط نقشه راه به سوی چندقطبیگرایی در آینده بسیار مهم خواهد بود. ولی افتاد مشکلها... اینجا توجهمان به پرسش کلیدی پیش روی اکثریت جهانی جلب میشود: چگونه میتوانیم به رویای چندقطبی بودن [جهان] بپردازیم وقتی به شکلی«غیرقابل تصور»۱ مبهوت شدهایم و در نقش تماشاچیان محض تنزل پیدا کرده و مشغول تماشای نسلکشی 24 ساعته/ 7 روز هفته روی تمام گوشیهای هوشمند سیارهمان هستیم. دادگاه بینالمللی قضایی ICJ – با همه نواقص آشکارش - حداقل به سران نسلکشیهای انجیلی-توراتی دستور داد بمباران رفح را متوقف کنند. پاسخ اسرائیل؟ آنها رفح را بمباران کردند و حتی بدتر از آن، بچهها را زنده زنده در چادرهای اردوگاه پناهجویان سوزاندند، با موشکهای آمریکایی!
ظاهرا دستگاه اطلاعات اسرائیل به خود میبالد که نسلکشی حداقل تا پایان این سال که به نام چندقطبیگرایی نامگذاری شده، ادامه خواهد داشت. حداقل اینکه اکثریت جهان به وضوح شاهدند «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین» چگونه کار میکند. با این حال هنوز هم خیلی راحت نیست.
دستور دیوان بینالمللی قضایی ICJ برای توقف کشتار در رفح، به علاوه تلاش دیوان بینالمللی کیفری ICC - آن هم مستقر در لاهه - برای گرفتن حکم دستگیری رهبران ارشد [رژیم] اسرائیل به اتهام جنایات جنگی زنجیرهای در غزه، بهطور پیشبینیشدهای ترکیب مشترک اسرائیل و آمریکا را وارد یک جنون عصبی کرد.
قلب موضوع به اربابان و مدیران واقعی امپراتوری آشوب و غارت مربوط میشود، بسیار فراتر از ماموران حقیرشان. اربابان نمیتوانند اجازه دهند هیچ نهادی روایت رسمی را شل بگیرد. روایت رسمی این است که «در غزه نسلکشی وجود ندارد» و هیچ «خط قرمزی» زیر پا گذاشته نشده است. این دستور رسمی مجموعه غرب است. هیچگونه تخلفی هم مجاز نیست. آنها به افراطگری غیرقانونی متوسل شدهاند تا با یک عملیات آهنین در سطح روابط عمومی به طور لایه به لایه بیحسی تبلیغاتی را برای احاطه بر کل سیاره حکمفرما ساخته و به اعمال کنترل کامل روایی بپردازند. این با تز مائو تسهتونگ اندکی در تناقض است که میگفت قدرت واقعی از لوله تفنگ (یا از یک موشک هستهای مافوق صوت) به دست نمیآید، بلکه از کنترل روایی یا همان چیزی که قبلا «قدرت نرم» مینامیدیم، سرچشمه میگیرد. اکنون تفاوت در این است که سلطه دیگر از کنترل قدرت نرم عاجز است و اکثریت جهانی در حال تکمیل ضربات متقابل قدرت نرم خود به سلطه است.
* جامعه سیستماتیک ضد اجتماعی!
کنترلکنندگان روایت مسلط ممکن است همچنان بتوانند حقایق کلیدی را از افکار عمومی غرب - به عنوان مثال درباره پاکسازی قومی - پنهان سازند. حتی اعراب مسیحی به طور سیستماتیک در فلسطین پاکسازی قومی شدهاند. اوایل دهه 1950، 86 درصد جمعیت بیتلحم مسیحی بود، رقمی که از آن زمان تاکنون به 12 درصد کاهش یافته است. سایکوپاتهای انجیلی - توراتی دیواری در اطراف بیتلحم ساختند و با انضمام زمینها به نفع مهاجران مسلح یهودی، مسیحیان را پاکسازی قومی کردند. وقتی صحبت از توقف یک نسلکشی به میان میآید، مطالعات جدی درباره قومیتگرایی افراطی یا ویژگی سیستماتیک خودپرستانه جامعه اسرائیل، آنها را مبرا نمیسازد، زیرا زخم بسیار عمیقتر است. آلستر کروک، یک دیپلمات پیشین با تجربه گسترده میدانی است که در درک پیچیدگیهای غرب آسیا در میان غربیها بیهمتاست. او در ستونها و پادکستهایش، به زخم عمدهای اشاره میکند که جنگ و نسلکشی در غزه برملا ساخت: «نفاق، در قلب غرب است، بین یک «پروژه مهندسی اجتماعی غیرلیبرال» که به عنوان لیبرالیسم معرفی میشود و پروژهای برای «بازیابی ارزشهای ابدی» (هرچند ناقص) که زمانی در پس تمدن اروپایی قرار داشت». علاوه بر این، ساختارهای قدرت ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در نشیمنگاه به هم پیوستهاند و تحت نوعی منطق مکمل کار میکنند. در حالی که نسخه غارتگرانه اسرائیل در استعمار شهرکنشینان تجسم یافته است، نظام سلطه - همانطور که مایکل هادسون2 به طور درخشان توضیح داد - از پایان جنگ دوم جهانی با استعمار مالیشده رانتجویانه عیاشی میکند. آنچه هادسون به عنوان راکت آتش (مالی - بیمه - املاک) معرفی میکند طبق اشاره آلستر به «چارچوبی دائمی برای سیستم سیاسی و ژئوپلیتیک غربی» تبدیل شده است. بنابراین جای تعجب نیست که اکثریت جهان به طور غریزی ترکیب «اسرائیل - آمریکا» را که دارای اشکال مختلف استثماری، غارت و نسلکشی است به عنوان مظهر استعمار میبینند که اکنون در حال تطهیر خود با یک عملیات کنترل روایی در قالب «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین بیمعنا» است. همچنین جای تعجب نیست که نسلکشی در غزه جرقه جدیدی در سراسر جهان و یک موج ضد استعماری ایجاد کرده است. با این حال، این کافی نیست. هیچکس واقعا جلوی نسلکشی را نمیگیرد. این تنها با تحمیل یک شکست نظامی ویرانگر به اسرائیل با دیکته کردن شرایط تسلیم توسط پیروزمندان امکانپذیر است. حداقل هنوز چنین چیزی امکانپذیر نیست و این به روانیهای انجیلی -توراتی کمک میکند باور کنند میتوانند از هر چیزی فرار کنند.
* «افق جدیدی از فداکاری انسان»
آندرهآ ژوک، استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه میلان و یکی از برجستهترین روشنفکران مستقل ایتالیایی است. ژوک با ما درباره بنبستی سخن میگوید که در حال حاضر مجموعه غرب – به طور واقعا غمانگیز – به آن فکر میکند.
او میگوید غرب تحت سلطه تنها یک برنامه A داشته است. هیچ طرح B وجود نداشت. این بدان معناست که غرب به اعمال همه اشکال فتنههای «تفرقه بینداز و حکومت کن» علیه قدرتهای بزرگ اوراسیا - روسیه، چین و ایران - ادامه خواهد داد. ژوک به درستی اشاره میکند که هند به شکل قابل ملاحظهای تحت کنترل [غرب] است.
این یک سناریوی تقاطعی است که ما در حال حاضر در آن قرار داریم. با نگاهی به آینده، بحث یک جنگ داغ یا مجموعهای از جنگهای ترکیبی بین قدرتهای بزرگ و دستنشاندگان آنها باز است. این اساسا همان جنگ سوم جهانی است.
ژوک نشان میدهد چگونه غرب تحت سلطه اکنون برای ایجاد «زخمهای ساختاری» با قابلیت تخریب دورهای وسواس دارد. برای سر باز کردن چنین زخمهایی، 2 روش اصلی وجود دارد: جنگ و همهگیری.
او استدلال میکند تنها «افق جدیدی از فداکاری انسانی» میتواند به «حقیقت غایی»3 غرب اجازه دهد روی پاهای گلی خود بایستد.
در واقع این «افق جدید فداکاری انسانی» است که عدم واکنش غرب - یا بدتر از آن مشروعیت بخشیدن - به نسلکشی غزه را مشروط میسازد. این به طرز اجتنابناپذیری روان اروپا را از درون میفرساید. آنچه قبلا «تمدن اروپایی» نامیده میشد - که اکنون به طور کامل توسط نظام سلطه به حال خود رها شده است - ممکن است هرگز سرطانش درمان نشود.
به فرض هم که این آزمایشها و مصیبتها کافی نبوده باشد، پیامآوران بیمنطق – گوش به دستور – مشغول نزدیکتر کردن ما به جنگ هستهای هستند. حتی برخی کارگزاران حقیر به آن اعتراف هم میکنند.
همهاش تمام و کمال اینجا در یک مکالمه میان قاضی اندرو ناپولیتانو و تحلیلگرانی چون لر جانسون و ری مک گاورن منعکس شده؛ جایی که یکی از آنها به ایمیلی که از یک منبع نظامی - امنیتی دریافت کرده اشاره میکند. این چیزی است که منبعش به او گفته است: «امروز به یک مصاحبه تفصیلی با یکی از افسرهای اطلاعاتی پیشین وزارت جنگ اسرائیل گوش میدادم. موضعش مشخص بود. میگفت: ما به دنبال جنگ جهانی هستیم، بنابراین اسرائیل نباید خود را از اجرای برخی از رادیکالترین اقدامات بازدارد، زیرا اقدامات آن به صورت ماسبق در چارچوب درگیری بیرحمانه جهانی آینده سنجیده میشود».
این را باید بهعنوان توضیح نهایی درباره تشدید بیوقفه اقدامات سلطه و نوچههایش در جبهه درهم تنیده «جنگهای ابدی»، از غزه گرفته تا نوا راسیا [شرق اوکراین] در نظر گرفت.
این شامل نسلکشی هم میشود و فرعیاتی مهمتر از اصل نسلکشی، مانند کلاهبرداری اسکله امداد 320 میلیون دلاری آمریکایی که اکنون در سواحل غزه به زباله تبدیل شده و همه چیز را دوباره به نسلکشی بازمیگرداند، زیرا ترفند ریختن خردهنان برای اخراج یا واداشتن فلسطینیها به مهاجرت با کشتی به خارج از کشورشان به طرز رقتباری ناموفق بوده است.
[جمله فوقالذکر آن افسر اطلاعات نظامی اسرائیلی که میگفت] «به دنبال یک جنگ جهانی هستیم» همه چیز را کاملا روشن میسازد که نمایش [نسلکشی] را واقعا چه کسی اجرا میکند و کل جهان چندقطبی هنوز گروگان کیست.
منبع: کردل مدیا
پانوشت
1- کنایه به فیلم سیاسی «غیرقابل تصور»، محصول تبلیغاتی مشترک آمریکا و سوئد در سال 2018
2- اقتصاددان آمریکایی و نویسنده کتاب «چگونه انگلهای مالی و بدهی، اقتصاد جهانی را نابود میکنند».
3- مکاشفات آخرالزمانی انجیلی - توراتی که دست آویزی است برای مسیحیان افراطی صهیونیست