printlogo


کد خبر: 286462تاریخ: 1403/3/27 00:00
نگاه
وحدت حقیقی چه زمانی حاصل می‌شود؟

علی عسگری: در بازه انتخابات همواره پرسش از وحدت و تفرقه به عنوان یکی از پایه‌های جدی مباحث رسانه‌ای و سیاست‌ورزی ما طرح می‌شود. به تبع همین نیاز نیز سازوکار‌هایی در عرصه‌های سیاسی فعال شده تا در قالب ائتلاف‌ها و البته گاه ریش سفیدی‌هایی بتوان نوعی از وحدت را بر صحنه انتخابات حکمفرما کرد. اکنون قصدی بر آن ندارم که له یا علیه این شیوه از اتحاد و وحدت‌آفرینی سخنی سیاسی یا طرحی داشته باشم، بلکه تنها درصدد آن هستم که به برخی از لوازم و بایسته‌های وحدت از منظر دینی، همچنین حکمت اسلامی بپردازم.
پرسش جدی در این مجال این است: اختلاف و تفرقه از چه وضعی برمی‌خیزد؟ از منظر حکمت، اختلاف و تفرقه اصطلاحا خاص صاحبان نفوس ضعیف است که به جای عقل، وهم بر آنها حاکم است. صاحبان نفوس جزئیه اهل حسد و تنگ نظری‌اند و مقام‌شان مقام کین‌توزی است ولی مقام عقل، مقام کلی است که به وحدت فرامی‌خواند. از این ‌جهت وحدت و یگانگی خاص مومنان است و نشانه‌ای از عقل.خداوند در سوره حشر، پراکندگی قلوب کفار را نشانه بی‌عقلی دانسته: «تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتى ذلک بانهم قوم لایعقلون». در نقطه مقابل اما هیچ نزاع و تفرقه‌ای حکمفرما نبوده و به تعبیر قرآن کریم  در آیه ۱۳۶ سوره بقره که پیرامون انبیا می‌فرماید: «لا نفرق بین احد منهم» این یعنی آنچه در میان جامعه ایمانی وجود دارد، هرچه هست امن و دوستی بوده و تفرقه در این جمع راه ندارد. چه آنکه در بهشت که بسط یافته هر آنچه از وجود در عالم است نیز همین معنا حکمفرماست.اما اگر از سطح مقام توصیف و پدیدار‌شناسی تفرقه و وحدت بگذریم چگونه می‌شود به وحدت رسید؟ از اساس وحدت چه زمانی برای ما ممکن می‌شود؟ پاسخ این سوال بسیار ساده اما عمیق است؛ تهذیب نفس و وارستگی اخلاقی. این معنا البته محقق نمی‌شود مگر آنکه انسان از جلد خود بیرون بیاید و خودسازی را در جامعه و در میان امر جمعی جست‌وجو کند. به تعبیر برخی اساتید «خودسازی فردی در تعریف دین بی‌معناست، چون اساس خودسازی در بیرون رفتن از خود و توسعه نفس در مقیاس جامعه ایمانی و جانشین شدن خود جمعی به جای فردیت است». سعادت انسان و جامعه در گرو تقرب به خدای متعال بوده و این تقرب حاصل نمی‌شود مگر به ایجاد وحدت در جمع مومنان. به تعبیر حکما لازمه تقرب به چیزی وجود سنخیت یا همجنسی با آن است. از همین رو همچنان که ذات باری تعالی در اوج وحدت و یگانگی است، لازمه تقرب یک جامعه و امت به خداوند نیز وحدت و یکپارچگی آن است. اما این جمع شدن در چه راستایی، چه انگیزه‌هایی و بر چه مبنایی ممکن می‌شود؟ اگر محور این اتحاد دنیا و مطامع خرد آن باشد، همه ساحات انسانی از جمله سیاست و قدرت به تعبیر امیرالمومنین در نهج‌البلاغه تبدیل به طعمه شده و این طعمه‌شدگی قدرت در نهایت خود را در قالب بداخلاقی‌ها، پرخاشگری‌ها و دشمنی‌ها نمایان خواهد کرد اما در نقطه مقابل اگر محور این وحدت و اجتماع الهی باشد، در نهایت سیاست به عرصه تعالی یک ملت تبدیل می‌شود. این جمله از امام خمینی(ره) با این مقام سنخیت بسیار دارد و این موضوع را خوب توضیح می‌دهد:  «اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلی، هیچ وقت با هم نزاع نمی‌کنند. اگر اولیا و انبیا را، شما فرض کنید الان بیایند در دنیا، هیچ وقت با هم نزاع ندارند. برای اینکه نزاع مال خودخواهی است. از نقطه نفس انسان پیدا می‌شود که آنها نفس را کشته‌اند. جهاد کرده‌اند و همه خدا را می‌خواهند. کسی که خدا را می‌خواهد نزاع ندارد. همه نزاع‌ها برای این است که این برای خودش یک چیزی می‌خواهد، آن هم برای خودش یک چیزی می‌خواهد. این دو خودها تزاحم می‌کنند. این قدرت را می‌خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را می‌خواهد مال خودش باشد. تزاحم می‌کنند. جنگ درمی‌آید. اگر مردم تربیت بشوند به تربیت انبیا که همه کتب آسمانی برای این تربیت آمده است، همه این نزاع‌ها از بین می‌رود. همه این گرفتاری‌هایی که برای بشر است از بین می‌رود. برادر می‌شوند همه. همان‌طوری که قرآن کریم همه را برادر خوانده است».1 پس شایسته است بزرگان دینی و دلسوزان کشور در کنار طراحی ساختار‌های سیاسی برای اتحاد و وحدت، به فکر کیفیت اخلاقی و نفسانی انسان‌های حاضر در جبهه انقلاب نیز باشند؛ موضوعی که البته قصه امروز و دیروز نبوده و به عنوان امری مستمر و دائمی باید محل توجه قرار گیرد، هرچند گاه بهانه‌هایی سخن گفتن از آن را  راحت‌تر می‌کند.
--------------------------------------
پی‌نوشت
1- صحیفه امام خمینی، جلد ۱۱، صفحه ۳۸۱

Page Generated in 0/0188 sec