گروه فرهنگ و هنر: زندگی شخصی و کارنامه حرفهای عباس کیارستمی را همانطور که نمیتوان در چند جمله کوتاه خلاصه کرد، قطعا در یک برنامه و چند بزرگداشت نیز نمیتوان تکریم و تبیین کرد؛ هنرمندی که در دانشکده هنرهای زیبا گرافیک خواند، برای تلویزیون آگهی ساخت، برای کتابها نقاشی کشید، با استخدام در «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» مهمترین کارش، فیلمسازی را شروع کرد، شعر میگفت، عکاسی میکرد، مینوشت، نجاری میکرد و انجام همه این کارها در کنار هم برای او معمولی به نظر میرسید، چون هر کدام رنگ و جلوهای بودند از «زندگی». زندگیِ او اما هیچوقت معمولی نبود. همیشه کار میکرد و کارهایش او را به یکی از معروفترین ایرانیهای دنیا تبدیل کرد. گدار و کوروساوا بارها او را ستایش کردند، از اسکورسیزی جایزه میگرفت، به برتولوچی جایزه میداد، تنها نخل طلای «کن» را به ایران آورد و هنوز اسم فیلمهایش آن بالاهای فهرست محبوبترین فیلمهای منتقدان و فیلمسازان و مخاطبان در تاریخ سینماست.
او را باید جزو تیرماهیهای سینمای ایران نامید، دقیقا یکم تیر 1319 در میگون از شهرستانهای توابع تهران به دنیا آمد و در 76 سالگی در سال 95 با اشتباه پزشکی از دنیا رفت.
اما امسال با گذشت 8 سال از درگذشت این فیلمساز شاخص و شهیر ایرانی، موزه سینما همزمان با سالروز تولدش مراسم بزرگداشتی را برای او بر پا خواهد کرد؛ بزرگداشتی که با حضور دوستان و همکارانش از جمله سیفالله صمدیان با همراهی شهراد بانکی و مژگان اصغری قرار است نیمنگاهی به فیلمها و کارنامه او داشته باشد. البته که صمدیان در این برنامه پیرامون مستندی که پیشتر و با نام «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» ساخته شده نیز سخن خواهد گفت، مستندی که هدف اصلی آن بنا به گفته صمدیان، نمایش ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه از زندگی و کار عباس کیارستمی است به احترام و به یادگار ۷۶ سال و ۱۵ روز از سفر خلاقانه مردی که در دهه 70 زندگیاش حتی گویی جهان را از چشم کودکی 7 ساله میدید؛ پر از تازگی و شگفتی بیآنکه به «روزمرگی در نگاه» دچار شود.
نان و کوچه، مسافر، گزارش، همسرایان، خانه دوست کجاست، مشق شب، کلوزآپ، زندگی و دیگر هیچ، زیر درختان زیتون، طعم گیلاس، باد ما را خواهد برد، کپی برابر اصل و مثل یک عاشق از جمله آثاری است که زندهیاد کیارستمی در کارنامه هنری خود داشت. اما بدون تردید از جمله ویژگیهای شاخص آثار این هنرمند طبیعتی است که همواره در آثارش به نقطه عطف یا قوت بدل شده بود؛ دشتهای وسیع و جادهها و درختهایی که با آنها خانه دوست کجاست، زیر درختان زیتون، طعم گیلاس و... را به یاد میآوریم. خودش میگفت علاقهاش به طبیعت ریشه در کودکیهایش دارد: «شاید [دلیل] علاقه من به طبیعت، فرار از مسائل خانوادگی بوده. خیلیها از من میپرسند چطور به عکاسی علاقهمند شدی؟ ولی من اصلا به عکاسی علاقهمند نبودم. وقتی به این موضوع فکر کردم دیدم علتش آن است که میخواهم فرار کنم. بعضی وقتها اینقدر حالم بد است که نمیخواهم به خانه بروم. حتی به خانه یک دوست. چون نمیخواهم حرف بزنم. آنوقت است که به بیابان میروم و آنجا با پدیدههایی آشنا میشوم که اصلا در زندگی من نبوده. شاید این به کودکیام بازگردد و زمینهای نساخته اطراف منزلمان. نمیدانم اما وقتی آنجا هستم آنقدر لحظات زیبا و ویژهای میبینم که حیفم میآید تنها باشم».
اما در کنار استفاده درست و صحیح از طبیعت، شاید استفاده از نابازیگران بویژه کودکان را باید دیگر ویژگی شاخص او دانست. بازیگران کودک بخش بزرگی از کارنامه فیلمسازی کیارستمی هستند؛ از فیلمهای کوتاهش در «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» تا فیلمهای بلندی مانند «خانه دوست کجاست». خودش میگفت این موضوع تا حد زیادی ریشه در دوره کودکیاش دارد: «اگر با کودکان موضوعاتم را بیان نمیکردم هرگز به این سبک نمیرسیدم. کودکان شخصیتهای بسیار قوی و مستقلی دارند و میتوانند از پس کارهای جالبی برآیند که از مارلون براندو برنمیآید، گاهی واقعا کارگردانی و درخواست از آنها به انجام کاری، بس دشوار است. وقتی آکیرا کوروساوا را در ژاپن دیدم، پرسشی که او از من داشت این بود: «اساسا چگونه این بازیها را از کودکان میگیری؟ من در فیلمهایم از کودکان استفاده کردهام اما متوجه شدم حضورشان را آنقدر کاهش داده و کاهش دادهام تا از شرشان راحت شوم چون روشی برای کارگردانی آنها ندارم». نظر شخصی من این است که این تجربه بسیار بزرگ است، شبیه امپراتوری سوار بر اسب و این برای یک کودک بسیار سخت است که با آن ارتباط برقرار کند. برای اینکه بتوانید با کودکان همکاری کنید ناگزیرید از سطح خودشان هم پایینتر بیایید تا بتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید. بازیگران هم شبیه کودکانند».