گروه بینالملل: آخرین نظرسنجیهای ملی پیش از انتخابات سراسری زودهنگام فرانسه حاکی از رویارویی نهایی جناحهای راست و چپ ضد نظام این کشور همزمان با سقوط آزاد کامل حزب حاکم رنسانس به رهبری امانوئل مکرون، رئیس جمهور است.
زلزله سیاسی در سرزمین فرانکها، نه تنها در حال تغییر حاکمیت مجدد در بزرگترین و مهمترین عضو اتحادیه اروپایی تنها 7 سال پس از تغییر نظام قبلی - متعاقب فروپاشی ساختار سنتی و محافظهکارانه 2 حزبی جمهوریخواه و سوسیالیست - توسط لیبرالهای جوان است، بلکه تشکیلات اتحادیه اروپایی را هم به لرزه درآورده است.
حتی نشریه اکونومیست، ارگان خاندان صهیونیست روتشیلد که 7 سال پیش به عنوان حامی مکرون، این کارمند پیشین خود، پیشاپیش به استقبال برکشیده شدن او به مقام ریاستجمهوری در انتخابات 2017 رفته بود، این هفته در فاصله کمتر از 2 هفته تا آغاز انتخابات سراسری 2024، با رفتن به پیشواز نخستوزیری نامزد 28 ساله ملیگرایان، پذیرفته که بخت از مکرون برگشته است.
جردن باردلا، رهبر حزب راستگرای «رالی ملی» که همان حزب دوباره سازماندهیشده «جبهه ملی» است، پسرخوانده مارین لوپن، رهبر کاریزماتیک پیشین محسوب میشود که در آخرین انتخابات ریاستجمهوری به عنوان رقیب اصلی مکرون تا یک قدمی کسب جایگاه نخستین رهبر زن فرانسه پیش رفته بود. باردلای جوان و مادرخواندهاش، حالا بعد از 2 سال نهتنها در پارلمان اروپا، مکرون را از معادلات قدرت کنار زدهاند، بلکه پیشبینیها حاکی از آن است که همین تابستان در داخل نیز انتقام گرفته و اکثریت مجمع ملی (مجلس سفلای پارلمان فرانسه) و دولت را از چنگ او و اروپاگرایان و اینترنشنالیستها درخواهند آورد.
در انتخابات پارلمان اروپا در فرانسه، حزب «رالی ملی» 31.5 درصد آرا و حزب رنسانس مکرون تنها 15.2 درصد آرا را به دست آوردند. این فاصله شگفتانگیز بود. بهرغم این شکست اروپایی اما «موسیو ژنرال» - لقب مکرون – همچنان تا 3 سال دیگر هم حاکم کاخ الیزه – ریاستجمهوری - باقی میماند و هم کنترل اکثریت مجمع ملی را در دست داشت.
این در حالی است که او با همان تبختری که در سالهای اخیر از او سراغ داریم، در نطق خود در واکنش به پیروزی رقیب در اروپا، بر لزوم حکمرانی «اکثریت مشخص» بر فرانسه در آرامش و هماهنگی تاکید کرد. شگفتا که این خود او بود که به پای خودش شلیک کرد. او با توهم تیزهوشی و اینکه مقبولیتش در جامعهای که در متلاطمترین دوران خود پس از جنگ دوم جهانی به سر میبرد همچنان پابرجاست، هفته گذشته متعاقب شکست لیبرالهای فرانسه در انتخابات پارلمانی اروپا، دستور انحلال مجمع ملی را صادر کرد.
قرار است دور اول انتخابات پارلمانی، برای انتخاب مجدد 577 نماینده مجلس سفلی، ۱۰ تیر و دور دوم آن ۱۷ تیر برگزار شود.
برخی بر این باورند که رئیسجمهور با اعتماد به نفس بیش از حد، خودفریبی کرده و به این گمان که با به هم زدن کل صفحه شطرنج سیاسی در یک حرکت، به مثابه یک مغز متفکر بزرگ، کل معادلات را به هم خواهد زد، دست به یک قمار سیاسی خطرناک زده است.
به گزارش تارنمای پولیتیکو، دستور انحلال پارلمان حتی طرفداران حزب رنسانس را هم حیرتزده کرد و در مقابل، حزب ملیگرای رقیب از این تصمیم استقبال کرده است. جالب اینکه متعاقب انحلال پارلمان، پس از سالها شاهد تظاهرات حامیان حزب حاکم در پاریس بودیم، چرا که لیبرالها خطر حاکم شدن ملیگرایان را بیخ گوش خود احساس میکنند.
حال که مکرون شرطبندی ماندن در راس قدرت را به مردم فرانسه باخته، رالی ملی که مدتهاست وعده پایان دادن به حاکمیت فعلی را داده، با آسودگی رهسپار انتخابات است.
دیگر مثل 3 دهه گذشته، رایدهندگان فرانسوی که از سیاستهای مخرب اروپاگرایان مخالف منافع ملی از سوی حاکمان خود به ستوه آمدهاند، از اینکه انگ حمایت از حزب مشهور لوپنها را به آنها بچسبانند، نمیهراسند.
برچسب «راست افراطی» که مدام توسط رسانههای شرکتی جریان اصلی غرب به ملیگرایان فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی زده میشود، دیگر مثل قبل به عنوان یک نوع بازدارنده سیاسی عمل نمیکند. چرا؟ روزنامه انگلیسی تلگراف در این مورد توضیح روشنی دارد: «فرانسه در آستانه درگیری داخلی همهجانبه است». بیسابقهترین شکاف اجتماعی کشوری که مدعی متحد ساختن قاره اروپاست، در دوران مکرون رخ داد، نه لوپنهایی که جریان حاکم همواره جامعه را از به قدرت رسیدن آنها میترساند و این بناپارت کاغذی با استناد به ماده 49.3 قانون اساسی فرانسه در راستای اختیارات ویژه نخستوزیری، حداقل 23 لایحه قانونی را یک به یک بدون آنکه به رای بگذارد، به تصویب پارلمان رساند. این گونه مکرون و صورتیهای حامیاش به روند دموکراتیک قدیمی نهاد قانونگذاری فرانسه تف انداختند. این تنها دومین مورد از زمان شروع جمهوری پنجم در سال 1958 بود که از این استثنای قانونی در این کشور سوءاستفاده میشد اما نه در این همه مورد. بدتر اینکه مکرون این تقلب را برای تبدیل کردن فرانسه به بهشت مالیاتی برای شرکتهای خارجی و از طرف دیگر جهنم مالیاتی برای خود فرانسویها به کار برده است.
این همان دلیلی است که امروز اکثریت بازنشستگان و مستمریبگیران فرانسوی را که از آخرین نسل سفید با گرایشهای عمده کاتولیک هستند به سوی حمایت از رالی ملیگرایان سوق داده است.
به گزارش روزنامه لوموند، مکرون در فراخوان انتخاباتی زودهنگام خود در محفلی خصوصی داد سخن داده است: «هفتههاست آمادهام و هیجانزده هستم. نارنجک بدون ضامنم را به زیر پاها[ی همحزبیها] پرتاب کردم. اکنون خواهیم دید آنها چطور با کنار میآیند». ولی به نظر میرسد حزب مکرون به پرتاب نارنجکهای بیشتری نیاز دارد تا به عقبنشینی فکر نکند. در واقع نارنجک در دستان مکرون منفجر شده است.
بر اساس آخرین نظرسنجی آیفوپ (IFOP)، حمایت عمومی از مکرون در انتخابات سراسری پیش رو به تنها 28 درصد کاهش یافته است. بدتر اینکه این نظرسنجی نشان میدهد حزب رنسانس، در دور اول رایگیری در 30 ژوئن با تنها 19 درصد آرا از صحنه خارج شده و 2 حزب برتر که به دور دوم در 7 ژوئیه میروند، مخالفان راست و چپ افراطی به ترتیب با 35 و 26 درصد هستند.
اگر شکست مکرون در انتخابات اروپایی هنوز یک معمای بزرگ باشد اما در داخل هیچکس تردیدی نداشت که روند حکومت نظامی بیوقفه طی 7 سال حضور مکرون در قدرت و در مقابل رواج بیقانونی و خشونت در کف خیابان – که نماد آن جنبش جلیقه زردها و بعد بازنشستگان بوده است – جامعه را چنین آشوبزده ساخت. این مکرون بود که کبریت را روشن کرد و چپهای رادیکال با تلاش برای مقصر جلوه دادن دولت و معرفی خود و مخالفان جناح راست به عنوان راهحل، سوخت روی آتش ریختند. البته از منظر روندهای سیاسی شکست مکرون در انتخابات پیش رو را نمیتوان یک شگفتی قلمداد کرد، چراکه تحولات سیاسی 7 سال اخیر حتی باعث شد او با لیبرالترین شعارها، در دو سه سال اخیر به دریوزگی سر دادن شعارهای ملیگرایانه نظیر جبهه ملی و حتی درخواست ائتلاف با لوپنها بیفتد. او حتی برای مدتی ماریون مارشال (خواهرزاده مارین لوپن و رهبر حزب رکنکوته در پارلمان اروپا) را به عنوان متحد خود معرفی کرد اما خانواده لوپن دوباره گرد هم آمدند و حاکم الیزه را اینگونه خوار و خفیف ساختند.
بیسیاستی دولت بیهویت مکرون در کنترل ناآرامیهای اجتماعی به عنوان بخشی از راهبرد ملی یک نظیر دیگر هم در کشور همسایه شرقی و رقیب فرانسه در رهبری اتحادیه اروپایی داشت. اولاف شولتس، صدراعظم دولت ائتلافی چپهای میانه و سبزها نیز نتوانست حریف اعتراضات ضدنظام راستهای افراطی یا همان حامیان حزب آلترناتیو AFD شود و در یک شگفتی بزرگ، جریانی که نونازیهای آلمان خوانده میشود در انتخابات دو هفته پیش پارلمان اروپا، بیشترین کرسیها را پس از حزب حاکم پیشین آلمان کسب کرد، در حالی که دولت شولتس هم مثل دولت مکرون در استراسبورگ به حاشیه
رانده شد.
در فرانسه هنوز یک احتمال باقی مانده است: آیا مکرون که قمار انتخاباتی را باخته است، با همان شور و شوقی که برای دخالت نظامی مستقیم در اوکراین علیه روسیه از خود نشان داده و چهره یک بناپارت کاغذی را به نمایش گذاشته، همانند همتای دستنشاندهاش در کییف، ولودیمیر زلنسکی، با لغو انتخابات، در مهد دموکراسی اروپا، یک حکومت نظامی همهجانبه راه خواهد انداخت.