کد خبر: 286614تاریخ: 1403/4/2 00:00
به بهانه رفتار کودکانه خداداد عزیزی در شبکه ورزش
غزال تیززبان
بهراد رشوند: اجازه دهید از همان ابتدا تنها با بهکارگیری چند کلیدواژه داستانی را تعریف کنم که از هرنسلی، چه پیر چه جوان، چه اشخاص فوتبالی چه غیرفوتبالی، چه آنها که شاهد عینی ماجرا بودند چه آن دست افرادی که در آن زمان حتی حضور نداشتند، انتهایش را بخوبی میدانند. «شامگاه ۸ آذر سال ۱۳۷۶ - ورزشگاه ملبورن - ایران - استرالیا» بازهای که به فاصله 3 دقیقه فوتبالی، ۲ گل تاریخی رویید. رخدادی که به واسطه گل خداداد عزیزی شکل گرفت و با گزارش خاطرهانگیز جواد خیابانی جاودانه شد. حال بیایید با استفاده از چند کلیدواژه دیگر داستانی را تعریف کنم که خوشا به حال آنان که دیگر شاهدش نیستند، با همان خاطرات شیرین رخت خود را بستند و بیخیال رفتند تا نظارهگر این ملغمه تلخ پدید آمده نباشند. «شبکه ورزش - جواد خیابانی - خداداد عزیزی» پس از گذشت ۲۷ سال از داستان اول، اینک همان گزارشگر در قامت مجری و همان بازیکن با کسوت کارشناس، در داستانی با محوریت مجادله و کجزبانی در آوردگاه کلامی یک برنامه تلویزیونی حضور مییابند. جایی که برای جذب مخاطب از کوچکترین اهانتی دریغ نمیشود. تریبونی که کارشناسش به واسطه همان تک گل مذکور خود را اسطوره بلامنازع و مقدسی میپندارد که بینقص و کامل است، نظرش بر هر مفسری ارجحیت دارد و در یک کلام هیچکس حق اعتراض به دیدگاه او را ندارد. برنامهای که در آن مجری گاه با خندههای تصنعی و گاه با «خداداد خداداد» کردنهایش گویی بسان یک مربی مهد، سعی در آرام کردن تحلیلگر برنامهاش که به مثابه کودکی مغرور و لجباز میماند دارد و اما این شخص همان گزارشگر آن بازی تاریخی است که اکنون در قبای مجری با صراحت هرچه تمام میگوید کماکان این نمایشها ادامه خواهد داشت. لفظی که گویا برای قافیهسازی «من بازی را بلدم» کارشناس این قصه بهکار رفته است. مصراعی که بیانگر این مهم بوده که نه تنها «خدادادش» بلکه تکتک «عوامل برنامهاش» قوانین بازی را از بر هستند. قوانینی به ظاهر بداهه و به واقع از پیش تعیینشده با هدایت آقای عزیزی کاردان برنامه. از تفکرات عجیب وی گرفته تا ژستهای متکبرانهاش. طعنههای کلامی، طرز نشستن پشت میز و لجاجت ورزیهای کودکانه؛ تنها قطره کوچکی است برابر دریای بیاعتناییهای «آقای کارشناس»، عنوانی که بدون هیچ مدرک و سواد لازمی و تنها به واسطه همان یک گل تاریخی به او داده شده است. نظراتی غیرتخصصی و خودخواهانه که بیش از آنکه جنبه تاویل و تفسیر داشته باشد، بر پایه احتمالات و حدس و گمان است. همان نظریاتی که ۲ مجری برنامه و ولو یک مخاطب عادی فوتبال هم توانایی مطرح کردنش را دارد و احتیاجی به استفاده از بودجهای کلان برای دعوت یک به اصطلاح تحلیلگر ندارد. بودجهای که بخشی از آن از اسپانسری تامین میشود که هنگام معرفیاش توسط اجراکننده با تمسخر همان آقای تحلیلگر همراه است. باری! خانمها، آقایان، خوانندگان محترم داستان؛ این قصه همان مردی است که روزگاری با لقب «غزال تیزپا» از سوی گزارشگر به وجاهتی والا دست یافت و حال به یاری همان گزارشگر به اعتبار و افتخاراتش چنگ زد، آجر به آجر به تخریب جایگاهش پرداخت تا با مصالحی مخروب، عنوان «کودکی لجوج» را به دست خود ساخته باشد.