گفتوگوی «وطن امروز» با کارگردان نمایش «گربه روی شیروانی داغ» که این روزها روی صحنه است
گروه فرهنگ و هنر: نمایش «گربه روی شیروانی داغ» از آثار شاخص و فاخر تنسی ویلیامز است که بارها در سراسر دنیا در قالب فیلم و تئاتر روی پرده و صحنه رفته است و هر بار نیز با استقبال مخاطبان و علاقهمندان روبهرو شده است. در ایران نیز بارها سالنهای تئاتر میزبان این نمایش شدهاند. از ایوب آقاخانی تا کیومرث مرادی، هنرمندانی بودهاند که با این نمایشنامه اثری را روی صحنه بردهاند. اکنون در آخرین دور از اجرای این نمایشنامه، محمد اصغریان در خانه موزه استاد انتظامی، با همین عنوان نمایشی را روی صحنه برده است. به بهانه اجرای نمایش «گربه روی شیروانی داغ» با مهدی اصغریان، کارگردان این نمایش به گفتوگو نشستیم.
***
* ابتدا درباره شکلگیری ایده این اثر و اینکه چه شد سراغ این نمایشنامه رفتید، بگویید.
شکلگیری ایده این نمایش به علاقهام به آثار تنسی ویلیامز بازمیگردد. از این جهت که هم به سبک رئالیسم بسیار علاقهمندم و هم مشکلات و معضلات اجتماعیای که در این متون میتوانیم بیابیم به وفور در بطن خود جامعه نیز دیده میشود.
از طرفی بنده سال ١٣٩٨ و ١٤٠٠ در 2 مرحله با 2 گروه متفاوت، نمایشی به نام «اتوبوسی به نام هوس» را روی صحنه بردم و علاوه بر آن نمایش «باغوحش شیشهای» را هم کار کردم. درباره این متن باید بگویم رگههایی از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» را در «گربه روی شیروانی داغ» پیاده کردم. شاید برایتان جالب باشد، در نمایش «اتوبوسی به نام هوس» یکی از چالشهایی که شخصیت بلانش دوبوا با آن درگیر است، وجود اتفاقی در گذشته خودش و ناکامیدر ازدواج اولش با آلن و سوءتفاهماتی است که احتمالا وجود داشته که این را به عنوان یک تلاقی در متن «گربه روی شیروانی داغ» قرار دادم و در دنیای مجازی و در جهان موازی، آلن و بلانش دوبوا را در قالب مگی وبریک دوباره زنده کردم.
* یعنی تصور بر این است که بلانش دوبوا در دنیا و جهان موازی با آلن ازدواج میکند و اگر ازدواج میکرد، چه اتفاقی برای بلانش دوبوا و «اتوبوسی به نام هوس» رخ میداد؟
نکته هیجانانگیزش آنجا بود که در جهان موازی آن نمایشنامه و جهان واقعی نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ»، مساله قضاوت و ناگفتهها از جهان خاکستری افراد خیلی روشن دیده میشود؛ اینکه نه لزوما آدمها خیلی سیاه و نه لزوما آدمها خیلی روشن هستند و شرایط تعیین میکند که واقعا آدمها چه تصمیمی میگیرند و در آن تصمیم احتمالا سوءتفاهماتی برای دیگران به وجود میآید. از این جهت که بقیه، خیلی از دلایل آن تصمیم آگاهی ندارند و از دریچه ذهنشان به آن تصمیم نگاه، ترجمه، برداشت و در نهایت قضاوت میکنند.
از این جهت خدمتتان عرض کردم ایده این نمایش و سبک اجرایی آن در واقع جهان موازی نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» است که اگر بلانش دوبوا و آلن با هم میماندند و ازدواجشان به مشکل نمیخورد و آلن خودکشی نمیکرد و این رابطه ادامه پیدا میکرد، چه اتفاقی در مسیر سرنوشت بلانش دوبوا رخ میداد؟ ما این را درمارگارت (مگی) نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ» میبینیم. به نظر بنده بسیار هیجانانگیز است اتفاقی را که میتواند در تلاقی ۲ داستان کاملا متفاوت باشد، ببینیم.
* آیا در نمایش از شیوه اجرای نمایشهای ایرانی استفاده شده است؟
معتقدم یکی از ویژگیهای نمایشنامههای غربی و تفاوتهایی که با متنهای ایرانی دارند، خلق موقعیتهای دراماتیکتر است. قصد ندارم ایرادی از متنها و نمایشنامههای ایرانی بگیرم. یکی از جذابیتهای آثار تنسی ویلیامز و آثاری از این قبیل، در نمایشهای غربی، بویژه نمایشنامههای آمریکایی، همین موقعیتهای عجیب و غریبی است که انسان را دچار یک سکوت مرگباری میکند که نمیتوان بیان کرد در آنجا به واقع چه اتفاقی دارد میافتد و ترجیح میدهید واقعا در آنجا چیزی نگویید و اجازه دهید جریان سیال زندگی، خودش به جلو برود، زیرا همین که در آن موقعیتها بخواهید انتخاب کنید و تصمیم بگیرید، شما را در یک حالت پشیمانی قرار میدهد.
* ویژگیهای این نمایش به لحاظ اجرا، بازیها و طراحی صحنه و نور از دیدگاه کارگردان چیست که میتواند برای مخاطب جذاب باشد؟
از نظر نور که کاملا ساده است و دکور و موسیقی نیز خیلی پیچیده نیست. بر این باورم بزرگترین ویژگی و جذابیتی که در نمایش «گربه روی شیروانی داغ» وجود دارد، سکوت است و وجود موقعیتهای پیچیده و عجیب و غریبی که انسان گاهی ترجیح میدهد هیچ زمان در آن موقعیت قرار نگیرد. وقتی شما در یک موقعیت دشوار قرار میگیرید و آرزو میکنید هیچگاه دچار آن نشوید، مخاطب را در یک سکوتی قرار میدهد که این سکوت بیانگر بسیاری از حرفهای ناگفته است. وقتی مخاطب با این سکوت مواجه میشود، درگیریهای بشدت زیاد ذهنی، او را به سمت یک قضاوت ناعادلانه سوق میدهد. از این جهت به قضاوت ناعادلانه اشاره کردم، چون هر نوع قضاوتی در این موقعیتها، بر آمده است از اطلاعات و دیتاهایی که از زندگی شخصی افراد ناشی میشود. به همین خاطر ما نمیتوانیم آن کاراکترها را در آن شرایط و در آن فضا قضاوت کنیم و قاعدتا این قضاوت، ناعادلانه خواهد بود و همین ویژگی باعث جذابیت آن میشود.
* در شرایط اقتصادی فعلی، برای تولید این اثر با چه چالشهایی مواجه بودید؟
در مورد شرایط اقتصادی و تولید آثار نمایشی، خیلی حرفها میشود بیان کرد ولی کافی است به پروداکت رجوع و پیگیری کنیم که در کشورهای دیگر، بویژه کشورهای پیشرفته به چه صورت برای تئاتر و برای این به واقع خوراک روح اهمیت قائل میشوند و تولید میکنند و پروداکتشان توسط دولت حمایت میشود ولی متاسفانه در کشور ما این اتفاق شکل نمیگیرد. ما حتی نه برای تولید، بلکه برای اجرا هم در سالنهای دولتی دچار مشکل هستیم. در صورتی که آثار فاخری از این نویسنده بزرگ قابلیت اجرا و پرداخت دارد که میتواند جامعه را از نظر دیتا و اطلاعات تحتالشعاع قرار دهد. از سویی گروههای تئاتری هم به لحاظ تولید در طول ماهها تمرین و هم به لحاظ فضا و امکانات دچار مشکل هستند و هیچگونه حمایتی از این دوستان به عمل نمیآید و همه افراد تلاش میکنند بر اساس علایق شخصی خود و بر اساس عشقی که به تئاتر و هنرهای نمایشی دارند، این مسیر را ادامه دهند و این چراغ را روشن نگه دارند ولی باور کنید علاقه و عشق تا یک جایی میتواند موجب ادامه این راه و تولید آثار نمایشی شود و از جایی به بعد واقعا به لحاظ معیشت بازیگران و عوامل تولید میطلبد که از طریق مسؤولان مربوط حمایت شود.