printlogo


کد خبر: 286840تاریخ: 1403/4/9 00:00
چرا شاهد انحراف معیار خاصی در دیپلماسی دولت چهاردهم نخواهیم بود؟
سیاست خارجی ایران بر مدار ثبات

انتخابات ریاست‌ جمهوری اسلامی ایران علاوه بر حساسیت‌های ملی، سویه‌ای بین‌المللی نیز داشته است. ایران نه تنها یک قطب مهم در خاورمیانه و جهان اسلام محسوب می‌شود، بلکه به دلیل رهبری معنوی‌اش بر جبهه در حال توسعه مقاومت در مقابل سلطه غرب نیز نگاه‌ها را از فراسوی مرزها به تحولات درون‌ساختاری سیاسی خود معطوف داشته است. در عمده دوره نخست تقریبا یک دهه‌ای پس از انقلاب اسلامی 1357، روحیه انقلابی و ضداستکباری برآمده از انسجام اجتماعی و مطالبه اکثریتی بر دیپلماسی دولت جوان جمهوری اسلامی سایه‌گستر بود. پس از آن دوران اختلاف سلیقه‌ها بر اساس اختلافات سیاسی داخلی و تحولات جهان در حال گذار از دوقطبی غربی - شرقی به تک‌قطبی آمریکایی و سپس افول تدریجی این نظام تک‌قطبی غربی  بود. در 35 سالی که از رهبری حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای می‌گذرد، به‌رغم محوریت منویات مقام معظم رهبری در امور راهبردی، دولت‌های متوالی ایران گفتمان ثابتی را در سیاست خارجی خود لحاظ نکرده‌اند. با این حال کلیت خطوط قرمز دیپلماسی یک نظام اسلامی و انقلابی رعایت شده است، از جمله به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، عادی‌سازی روابط با آمریکا و استمرار حمایت از محور مقاومت در منطقه. می‌توان گفت جمهوری اسلامی در این سال‌ها یک زبان دیپلماتیک واحد اما با گویش‌های متفاوت اصولگرا و اصلاح‌طلب یا ترکیبی از این دو داشته است. از دوم خرداد 1376 که ایران شاهد روی کار آمدن نخستین دولت غرب‌گرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود تا 28 خرداد 1400 که با پیروزی شهید سیدابراهیم رئیسی در سیزدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، سیاست خارجی تهران یک روند کاملا باثبات برای همکاری با شرق جدید و جنوب جهانی در چارچوب چندجانبه‌گرایی بین‌المللی را تجربه کرد، آرای ایرانیان  همواره بر روندهای بین‌المللی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تاثیرگذار بوده است. اگر بازه ریاست‌جمهوری ۸ ساله هاشمی رفسنجانی را که در آن در راستای گشایش اقتصادی پس از جنگ و ارتقای توسعه اقتصادی و همکاری‌های منطقه‌ای، سیاست خارجی ما سوگیری آرامی را برای بهبود روابط با برخی کشورهای غربی یا متحد آمریکا آغاز کرد، به دوران 27 ساله ۴ رئیس‌جمهور پس از او بیفزاییم، به سیری جالب از نوسانات دیپلماتیک در رابطه ایران با جهان برمی‌خوریم که گاه حتی در دوران تصدی یک رئیس‌جمهور خاص شاهد آنیم.
محمد خاتمی با رویکرد داخلی شبه‌لیبرال و با شعار «گفت‌وگوی تمدن‌ها» تلاش کرد تنش‌هایی را که ناشی از اختلافات نرم و نه سخت و ماهیتی با اروپا و آمریکا بود، کاهش دهد. اتفاقا ساختار تحریم‌های ظالمانه غرب علیه کشورمان بر همین حسن‌نیت ساده‌لوحانه دوم خردادی‌ها چیده شد. سپس  محمود احمدی‌نژاد با سیاستی که در ظاهر نقطه مقابل خاتمی بود روی کار آمد. 
دولت او با اصرار بر حقوق حاکمیتی ایران از جمله در زمینه غنی‌سازی اورانیوم، گشودن آغوش به روی دولت‌های ضداستکباری، شروع سیاست «نگاه به شرق» و افزایش حمایت از محور مقاومت، به پیشواز غرب رفت. طبیعی بود با شیطنت آمریکا، اتحادیه اروپایی و اسرائیل و به وجود آمدن زمینه‌هایی مثل فتنه 88، تحریم‌های بیشتری از جمله از سوی شورای امنیت سازمان ملل در انتظار کشورمان باشد. 
به قدرت رسیدن حسن روحانی نیز به منزله بازگشت کامل به رویکرد غرب‌گرایانه دولت خاتمی نبود. دولت نیمه کارگزار - نیمه‌اصلاح‌طلب روحانی با شعار «تعامل سازنده با غرب و تعادل در گرایش به شرق»، پروژه دیپلماسی را به تیم ظریف و حلقه نیویورکی‌ها واسپاری کرد. نتیجه کار 2 روند متفاوت بود. پس از یک ماه‌عسل کوتاه با دولت اوباما که به امضای برجام در سال 94 انجامید، در دولت دوم روحانی، دونالد ترامپ شمشمیر را برای تهران از رو بست و ملت ایران عاقبت حساب کردن بی‌حساب روی کدخدا را با پاره شدن برجام توسط تاجر یاوه‌گوی نیویورکی و برقراری مجدد و تشدید تحریم‌های ظالمانه آمریکا تجربه کرد. بن‌بستی که دولت دوم روحانی را که همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبد آمریکا - و نه حتی کل مجموعه غرب - قرار داده بود، تبدیل به منفعل‌ترین دولت پس از دولت مستعجل بنی‌صدر در سال‌های پس از انقلاب ساخت. چالش‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برآمده از این شکست دیپلماتیک بود که زمینه‌ساز اقبال به دولت خدمت سیدابراهیم رئیسی در سال 1400 شد؛ دولتی که سیاست نگاه به شرق را همراه با استحکام روابط با چین و روسیه و عضویت موثر در پیمان‌ها و سازمان‌های راهبردی بین‌المللی مثل بریکس، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اوراسیا تثبیت کرد.
این ثبات مغتنم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، نه تنها جبهه منطقه‌ای مقاومت را به شکل یک ائتلاف بزرگ جهانی شامل روسیه، ونزوئلا، کوبا، عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، افغانستان و... در مقابل سلطه غرب توسعه داد، بلکه چین و دیگر قدرت‌های اقتصادی نوظهور را هم در ایجاد چارچوب‌های نوین چندجانبه‌گرایانه از جمله تجارت انرژی، بازارهای مستقل و ارزهای جایگزین دلار مصمم‌تر ساخت.
این سیاست خارجی عزتمندانه، به کشورمان کمک کرد به رغم عدم پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای با رژیم ناقص‌الخلقه ۱+۵ (پس از خروج آمریکا) و حتی با وجود بروز تقابل نظامی مستقیم محور مقاومت با غده سرطانی صهیونیستی، جایگاه جهانی ایران کاملا ایمن مانده و حتی ارتقا یابد.
در ۳ سال اخیر، تهران موفق به معرفی رویکردهای جایگزین مقتدرانه‌تری در مقابل نظام تحریمی غرب در حوزه‌های مختلف، از پلن B هسته‌ای گرفته تا برقراری توازن نظامی در مقابل ابرقدرت سابق، برپایی چارچوب‌های جدید دور زدن تحریم و حضور در ائتلاف‌ها و بازارهای جدید شده است.
برای مثال فروش نفت ایران با وجود تشدید تحریم‌های آمریکایی در مقایسه با دولت دوازدهم، در ۳ سال استقرار دولت سیزدهم افزایش یافت. هفته گذشته نیز در جریان هفدهمین نشست شورای امنیت سازمان ملل درباره قطعنامه 2231 و اجرای برجام، با مقصر قلمداد شدن آمریکا در روند ناموفق احیای برجام توسط دبیرکل سازمان ملل همراه با موضع هماهنگ و مستحکم ایران، روسیه و چین در تبیین نقش کارشکنانه آمریکا و تروئیکای اروپا در برجام، جلوی هرگونه اجماع کارساز علیه کشورمان در پرونده هسته‌ای گرفته شد. در عین حال به نظر نمی‌رسید در کارزارها و تبلیغات نامزدها برای این دوره از انتخابات زودرس و فوق‌العاده ریاستی در کشورمان - ناشی از  شهادت رئیس‌جمهور رئیسی - سیاست خارجی، نقطه نزاع اصلی ۳ نامزد پیشرو در نظرسنجی‌ها یعنی محمدباقر قالیباف، مسعود پزشکیان و سعید جلیلی بوده باشد. 
نه‌تنها قالیباف و جلیلی بر ادامه راه دولت شهید رئیسی و سکاندار دستگاه سیاست خارجی‌اش، شهید حسین امیرعبداللهیان تاکید دارند، بلکه پزشکیان هم بارها تاکید کرده دولت احتمالی او در چارچوب راهبردهایی که مقام معظم رهبری تعریف کرده‌اند، حرکت خواهد کرد. هر قدر هم دولت مفروض پزشکیان می‌خواست شمایل دولت سوم روحانی را یدک بکشد و هر قدر تیم دیپلماسی او به سرکردگی ظریف، برجام‌گرا می‌بود، باز هم قادر به جابه‌جایی آنچنانی چارچوب‌های تثبیت‌شده  سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوران ۳ ساله دولت سیزدهم نبود. شاید به همین دلیل، از یک جایی به بعد، وزیر تبلیغات کارزار انتخاباتی پزشکیان، یعنی جواد ظریف به جای ایفای نقش شناخته‌شده‌اش در قامت یک دیپلمات یقه سفید متشخص، مثل یک بوقچی و فریادکش تمام‌عیار به سبک لیدرهای روی سکوها ظاهر شد و به جای برجام به پیش‌پاافتاده‌ترین موضوعات اجتماعی و اقتصادی پرداخت. تغییر لحن ظریف به عنوان عقل منفصل مردی که می‌خواست اصلاح‌طلبان را از موزه تاریخ به قدرت بازگرداند، گواهی بود بر اینکه شاهد انحراف معیار خاصی در دیپلماسی دولت چهاردهم نخواهیم بود. حتی در صورتی که رئیس‌جمهور آینده، عزمش را در چارچوب راهبردهای کلی نظام، برای احیای توافق هسته‌ای جزم کند، این در انحصار گروهی خاص و به منزله مجوزی برای سازش با شیطان بزرگ نخواهد بود. عبارتی مصمم که سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان و رهبر معنوی خط مقدم مقاومت عربی در حساس‌ترین وضعیت جنگی در مقابل رژیم صهیونیستی،  درست شب این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری به زبان آورد، گویای این واقعیت بود. او در بیروت در مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت رئیس‌جمهور و همراهانش، ایران را قلعه مستحکم مقاومت در برابر ستمگران توصیف کرد و با ستایش صلابت جمهوری اسلامی گفت نظام اسلامی به عنوان یک الگو عمل می‌کند.
او گفت: «بحمدالله مردم ایران با حضور مستقیم و نحوه برخورد با این حادثه با آرامش و ثبات عمومی الگویی برای همه جهان شدند. دشمنانی که در کمین نشسته بودند و از آشوب‌هایی که اینجا و آنجا اتفاق می‌افتد صحبت می‌کردند، با چشمان خود دیدند ایران به‌رغم همه شرایط سختی که بر اثر این حادثه داشت، آرام، باثبات، یکپارچه و متحد است».
قطعا از میان قالیباف و جلیلی، هر که به پاستور برود دولتی تاسیس خواهد کرد که مصداق این تعریف سید مقاومت است. سیاست خارجی هر یک از این ۲ دولت احتمالی، مبتنی بر آرمان‌های انقلاب اسلامی خواهد بود و صرفا ممکن است به لحاظ تاکتیکی با سیاست خارجی دولت شهید رئیسی تفاوت داشته باشد. مواضع خارجی پزشکیان نیز حاکی از آن است که حتی اگر او زیر بار بدنامی آنچه «دولت سوم روحانی» نامیده شد برود، در چارچوب واقع‌گرایی چاره‌ای جز این نخواهد داشت که در قالب سیاست خارجی تثبیت‌شده فعلی، تنش‌زدایی با غرب را صرفا به عنوان تاکتیکی برای تداوم راهبرد چندجانبه‌گرایی علیه سلطه آمریکا دنبال کند.

Page Generated in 0/0066 sec