با توجه به چیزهایی که تا اینجا آوردیم، مشارکت حداکثری، میزان و معیار سنجش بالاترین سطح از امید به روندهای جاری در نهادهای مستقر در یک نظم سیاسی است؛ موضوعی که تحقق آن بر عهده گروههایی گذاشته شده است که به نحوی در رقابتهای انتخاباتی و به عنوان نامزدهای انتخابات شرکت میکنند. برای اینکه این مساله را با وضوح بیشتری توضیح بدهیم، باید به عباراتی که پیشتر آورده بودم بازگردیم: نامزدی در انتخابات، فراخوانی برای امیدواری به روندها و نهادهای جاری در یک وضع مستقر است.
بر اساس آنچه از این عبارت برمیآید، پذیرش نامزدی در انتخابات باید با صورتبندی مشخصی از نهادها و روندهای بنیادین یک نظم مستقر همراه باشد. یعنی نامزدهای انتخاباتی باید اصلِ حضور خودشان را بر اساس روایتی از نهادهای بنیادین نظم موجود توضیح داده باشند که به مخاطبانشان این ایده اساسی را منتقل کند که میتوان ضمن استفاده از نهادهای بنیادین نظم مستقر، مطالبات عمومی و خیر جمعی را محقق کرد. بیشینه کردن مشارکت سیاسی تنها از طریق تولید چنین روایتهایی درباره ضرورت شرکت کردن مردم در روندهای انتخاباتی ممکن میشود. این روایتها باید بتوانند تصویری از تمامیت نظم مستقر ارائه دهند که بر اساس آن میشود امیدوار بود ضمن فعال کردن ظرفیتهای موجود در نهادهای بنیادین تشکیلدهنده آن، خیر عمومی را محقق کرد؛ بنابراین نزاع در یک فرآیند انتخاباتی نباید نزاع درباره نهادهای بنیادین تشکیلدهنده نظم مستقر باشد. این دست روایتها همچنین باید بتوانند تاریخ سیاسی مردم در یک وضع مستقر را به عنوان حرکتی واحد به سمت اهداف مشترک و عامی ترسیم کنند که از دقیقه تأسیس تا امروز همچنان اصالت داشتهاند؛ اهداف و تصاویر مشترکی که روندهای مربوط به تحقق آنها همچنان معتبر و در حال پیشرفت هستند. این البته با «رؤیافروشی» که معمولاً به عنوان یک نوع استراتژی تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگیرد فرق دارد. رؤیافروشی عمل ایجاد انتظار کاذب یا آنطور که من علاقه دارم بگویم، امید واهی در میان توده مردم است؛ امیدی واهی که اگرچه ممکن است به بسیج تودههای بیشکل و سازماننیافته در مقطع انتخابات منتهی شود اما در نهایت و بعد از پُر نشدن آنها به نیرویی ضد خود تبدیل خواهد شد. این درست مثل مصرف کردن مواد روانگردان در شب میهمانی است؛ وقتی مغز همه استعداد خود برای شادی را یکجا و به شکلی مصنوعی مصرف میکند و در فردای خماری با رخوت، کرختی و غمی جانکاه با واقعیت جهان پیرامونش مواجه میشود.
مشارکت حداکثری تنها از طریق ارائه روایتی واقعی از چیزی که امروز در زندگی روزمره مردم در جریان است، امکاناتی که برای بهبود آن در اختیار سیاستمداران قرار دارد و تحدید حدود امکانی زندگی کرامتمندی در حدود امکانی زندگی آنها ممکن است اتفاق بیفتد. این روایتها باید به یک اندازه بر اصل وحدت سیاسی مردم و کثرت و تنوع اجتماعی آنها استوار شده باشد. در این شکل از روایتی که از آن صحبت میکنیم باید رد پای روشنی از واقعیات زندگی روزمره مردم را بتوانیم پیدا کنیم. همینطور تلاش برای صورتبندی موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی واقعی در کشور، اولویتبندی واقعبینانه آنها و راهکارهایی واقعی برای پرداختن به این موضوعات از جمله ابزارهای روایی برای افزایش مشارکت سیاسی هستند.
همینطور باید این باور اساسی را تقویت کرد که مشارکت مردم نقشی اساسی و تعیینکننده در فرآیندهای اجرایی و تقنینی کشور دارد. نباید به آنها اینطور القا کرد که در میان کارگزاران، نهادها و قوای تشکیلدهنده نظم مستقر، نزاعی وجودشناختی و فاصلهای پر نشدنی وجود دارد. همینطور نباید مردم را به پیادهنظامی شعاردهنده تبدیل کرد یا آنها را بهعنوان سربازان نزاعی سیاسی برای کسب قدرت توسط گروههای مختلف سیاسی تقلیل داد. باید این موضوع را در روایتهای انتخاباتی به شکل معناداری در نظر گرفت که مردم صاحبان حقیقی حق هستند و نمایندگی از آنها تنها با هدف پیشبرد منافع واقعی آنها معنادار است.
هر بار اصلِ انتخابات، یا مشارکت نهادمند مردم در فرآیندهای قدرت به بازی قدرت میان گروهها تقلیل کند که نقش مردم در آن صرفاً به قدرت رسانیدن یک گروه است، یا هر بار کارگزاری این ایده را به مردم منتقل کند که برای اعاده حیثیت از خود و همفکرانش در بازی قدرت به میدان انتخابات پا گذاشته است، امید مردم به نفسِ مشارکت سیاسی را از بین برده و بر کاهش میزان مشارکت آنها تأثیر مستقیمی میگذارد. در روایتهای نامزدها از سیاست و روندهای انتخاباتی جاری در کشور، باید همواره این موضوع در نظر گرفته شود که انتخابات نه برای به دست آوردن قدرت توسط عدهای به جای عدهای دیگر، بلکه برای تقویت امکانات موجود و با هدف تقویت ظرفیتهای جاری در کشور، در مسیر تحقق خیر عمومی برگزار میشود. گروگان گرفتن مردم در بازی قدرت، به نحوی که آنها را به سربازان ژنرالهای گروههای سیاسی تبدیل کند، در بلندمدت انتخابات را از معنای واقعی خود خالی خواهد کرد. همینطور زمینه کاهش مشارکت سیاسی و درافتادن مردم به یکی از صورتهای نهیلیسمی که در بالا به آن اشاره کردیم را فراهم میکند.
یکی دیگر از مسیرهایی که برای مشارکت بالای سیاسی وجود دارد، کارآمدی هرچه بیشتر کارگزاران در بخشهای مختلف یک وضع مستقر است. تنها از طریق اهتمام برای افزایش میزان کارآمدی نهاد سیاسی است که میتوانیم انتظار داشته باشیم امید واهی و کاذبی که روایتهای سیاسی مختلف ممکن است از موضوع سیاست ارائه کنند خنثی شود. هر روایتی، برای اینکه بتواند به شکل معناداری به پیشران مشارکت سیاسی تبدیل شود باید بر دستاوردهای واقعی در حوزه اجرا ابتنا داشته باشد. یعنی باید بتواند نسبت مشخص و روشنی با واقعیت جاری در حوزه سیاست برقرار کند. این یکی دیگر از معیارهای مبارزه با رؤیافروشی منتهی به کاهش مشارکت سیاسی است که به طریق اولی شرایط افزایش مشارکت سیاسی را در خود جا داده است.
***
سخن پایانی
در مطالعات مشارکت، بحث درباره امید موضوعی حیاتی است تا جایی که میتوانیم بگوییم نسبت مشخصی بین چگونگی مشارکت سیاسی با حد و کیفیت امید در جامعه وجود دارد. امید داشتن در سیاست، وقتی صحبت از وضع مستقر باشد، امیدواری به کارآمدی نهادها و رویههای بنیادین نظم مستقر است. از این جهت برای اینکه بتوانیم به افزایش مشارکت سیاسی در میان شهروندان امیدوار باشیم باید بیش از هر چیز دیگری درباره اعتبار این نهادهای بنیادین و کارآمدی آنها برای دنبال کردن خیر عمومی صحبت کنیم. تنها بعد از ایجاد این شکل از امیدواری است که میتوانیم انتظار داشته باشیم مشارکت سیاسی در سطح گستردهای در یک وضع مستقر اتفاق افتد. از این جهت هر اقدامی علیه این مجموعه از نهادها عملاً مشارکت نهادمند سیاسی در روندهای مربوط به جابهجایی قدرت درون یک نظام مستقر را با چالشهای اساسی مواجه میکند؛ چالشهایی که نهایتاً به یک اندازه به اخلال اقتدار دولت در محیط بینالملل و سیاست داخلی، اخلال در کرامت ملی و اقتدار داخلی یا خارجی دولت و اخلال در احساس پیروزی مردم در موضوع سیاست منتهی خواهد شد.