printlogo


کد خبر: 286917تاریخ: 1403/4/11 00:00
چگونه بازیکنان ایرانی با گنجاندن بند فسخ دست بالاتر را نسبت به باشگاه‌ها دارند؟
گروگانگیری مالی

ایمان گودرزی: شرایط فسخ قرارداد توسط بازیکنان و مربیان همیشه باشگاه‌ها را با دردسر زیادی روبه‌رو کرده است. «علیرضا بیرانوند فسخ کرد!» جمله‌ای آشنا که در ۲ سال اخیر در خبرگزاری‌ها دیده‌اید. نه فقط بیرانوند، بلکه بازیکنان و مربیان زیادی را در فوتبال ایران داشتیم که با توجه به قراردادی که با باشگاه بسته‌اند، خیلی راحت و بدون هیچ غرامتی قراردادشان را یک‌طرفه فسخ می‌کنند و باشگاه را با چالش جدیدی روبه‌رو می‌کنند. این مساله طی سال‌های گذشته بیشتر از سوی بازیکنان و مربیان خارجی دیده می‌شد و جالب اینکه در اغلب موارد هم قانون به آنها حق می‌داد و باشگاه‌ها محکوم به پرداخت جریمه هم می‌شدند. فوتبال ایران 23 سال است ظاهرا نام حرفه‌ای به خود گرفته اما در باطن هنوز بسیاری از اتفاقات فوتبال ایران با فوتبال روز دنیا فاصله زیادی دارد و تلاشی هم برای کم کردن این فاصله وجود ندارد. یکی از مسائل مهم فوتبال ایران موضوع قراردادهاست که باعث شده هر سال در فصل نقل و انتقالات تیم‌ها و هواداران‌شان روزهای سختی را برای حفظ بازیکنان خود بگذرانند و مشاهده شده که ستارگان لیگ برتری خیلی راحت از تیم‌های خود جدا می‌شوند.
چند فصل است بازیکنان و مربیان ایرانی هم در قراردادهای‌ خود بندی را لحاظ می‌کنند که بتوانند بر اساس آن قراردادشان را به صورت یک‌طرفه فسخ کنند. البته امکان فسخ یک‌طرفه هم به این آسانی‌ها نیست و مراحلی دارد که باید طی شود اما از آنجا که اغلب باشگاه‌های ایرانی در ایفای تعهدات مالی دچار مشکل هستند امکان فسخ یک‌طرفه قرارداد وجود دارد. این اتفاق معمولا باعث ایجاد اختلاف بین باشگاه‌ها با بازیکنان و مربیان‌شان می‌شود، چرا که در برخی موارد قانون فاقد صراحت است و هر کدام از طرفین تفسیر خودشان را از قانون دارند. البته این اختلافات از شفاف نبودن رقم قراردادها هم ناشی می‌شود اما سازمان لیگ در تلاش است با تصریح قانون، بتواند این مشکلات را به حداقل برساند. اتفاقی که اکنون بین علیرضا بیرانوند و باشگاه پرسپولیس افتاده از همین نوع است؛ بیرانوند معتقد است باشگاه پرسپولیس به قرارداد عمل نکرده است و به همین دلیل او حق داشته قراردادش را فسخ کند اما باشگاه پرسپولیس ادعای بیرانوند را رد و از این بازیکن شکایت کرده است.
سال‌ها قبل قرارداد اغلب بازیکنان یک‌ساله بسته می‌شد و آنها ترجیح می‌دادند در پایان هر فصل درباره مبلغ قرارداد خود گفت‌وگو کنند تا مبادا از حیث مبلغ قرارداد متضرر شوند. در سال‌های اخیر اما قراردادهای یک‌ساله کمتر از قبل بسته می‌شود ولی همچنان دست بازیکنان برای جدایی از باشگاه‌ها باز است. در واقع قراردادهای کوتاه‌مدت جای خود را به قراردادهای مشروط و همراه با بند فسخ داده و بازیکنان در پایان فصل با پرداخت مبلغی می‌توانند از تیم خود جدا شوند. وجود بندهای فسخ در فوتبال روز دنیا هم موضوع چندان عجیبی نیست، مثلا در فوتبال اسپانیا بر اساس قوانین، قرارداد تمام بازیکنان باید دارای بند فسخ باشد؛ وجود بند فسخ بود که در سال 2017 باعث شد نیمار با مبلغ سرسام‌آور 222 میلیون یورو از بارسلونا به پاریس برود. در این بین یک تفاوت عمده میان بند فسخ قرارداد بازیکنان تیم‌های اروپایی و تیم‌های ایرانی وجود دارد و آن هم مبلغ تعیین شده است. در فوتبال اروپا مبالغ بندهای فسخ معمولا به گونه‌ای تعیین می‌شود که تیم‌های دیگر به آسانی نتوانند آن را پرداخت کنند و در صورت پرداخت هم باشگاه چندان ضرر نمی‌کند و با سود به دست آمده می‌تواند چند بازیکن جایگزین جذب کند اما در فوتبال ایران گاهی مبلغ بند فسخ حتی از دستمزد یک فصل بازیکن هم کمتر است و او به آسانی می‌تواند با پرداخت آن جدا شود.
به طور مثال امید نورافکن که سال‌ها در تیم‌های پایه استقلال حضور داشت و در این باشگاه رشد کرده بود، سال 97 با مبلغ 50 هزار دلار از این باشگاه جدا شد و به شارلروا پیوست. این در حالی است که در همان تابستان، لیونل مسی با وجود تمایل شدید به جدایی به خاطر بند فسخ 700 میلیون یورویی نتوانست از بارسلونا جدا شود؛ مبلغی که 10 برابر دستمزد یک فصل ستاره آرژانتینی بود و هیچ تیمی توان پرداخت آن را نداشت. در واقع مشکل اصلی فوتبال ایران در حوزه قراردادها عمل نکردن به تعهدات و عدم اشراف مدیران به قوانین و مقررات و همچنین عدم حضور افراد حقوقی در بستن قراردادهاست که به همراه زرنگی بعضی مدیربرنامه‌ها باعث امضای قراردادهای یک‌طرفه به سود بازیکنان و وجود بندهای جدایی عجیب می‌شود و ضرر و زیان بسیاری به تیم‌ها وارد می‌کند. در کنار این موضوع مدیران فوتبال ایران بدون توجه به منابع در دسترس خود اقدام به امضای قراردادهای سنگین می‌کنند و وقتی زمان عمل به این تعهدات می‌رسد اغلب آنها در باشگاه حضور ندارند و مدیر بعدی است که باید به این تعهدات عمل کند که او هم معمولا نمی‌تواند این کار را انجام دهد و این دور باطل ادامه پیدا می‌کند!

Page Generated in 0/0058 sec