printlogo


کد خبر: 286936تاریخ: 1403/4/12 00:00
دیدگاه
به افتخار غرب‌زدگان ایرانی!

محمد ناصری: مناظره انتخاباتی جو بایدن، رئیس‌جمهور کنونی و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا در حالی برگزار شد که اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان در این کشور نسبت به تکرار دوگانه «بایدن - ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری ۵ نوامبر/ ۱۵ آبان، حس بد و نفرت‌آمیزی دارند. حضور هر یک از این دو در کاخ سفید مولد بحران‌های پایدار و مزمنی در سیاست داخلی و خارجی آمریکاست، تا اندازه‌ای که امروز به جای «رای ایجابی»، «رای سلبی» به این نامزدها موضوعیت پیدا کرده است. بسیاری از رای‌دهندگان از بازگشت ترامپ به مسند قدرت و تکرار بحران‌سازی‌های عجیب او نگرانند و در مقابل، همان رای‌دهندگان با مشاهده ناتوانی جسمی، ذهنی و مدیریتی بایدن و دموکرات‌ها حضور یک رئیس‌جمهور بحران‌ساز را به رئیس‌جمهوری کندذهن ترجیح می‌دهند. مناظره انتخاباتی اخیر، با چاشنی فحش و تمسخر برگزار شد و طرفین به جای ارائه برنامه‌های انتخاباتی، به نقاط ضعف پرشمار یکدیگر تاختند. 
نکته جالب توجه اینکه رسانه‌های اصلاح‌طلب و کارگزار، به جای پرداختن به ساختار و بستری که این دوگانه انتخاباتی از بطن آن پمپاژ و به شهروندان آمریکایی تحمیل شده است، صرفا بر روی رقابت «بایدن - ترامپ» متمرکز شده‌اند! برخی روشنفکران غرب‌زده نیز افتخار می‌کنند که در ساختار انتخاباتی آمریکا، فردی که جرم وی در پرداخت حق‌السکوت به بازیگر فیلم‌های مستهجن به اثبات رسیده و اگر راهی کاخ سفید نشود، در زندان جا خوش خواهد کرد، توانسته از حق آزادانه خود برای حضور در انتخابات استفاده کند و دموکراسی آمریکایی را به رخ افکار عمومی دنیا بکشد! 
واقعیت ماجرا این است: دموکراسی انتخاباتی ادعایی در آمریکا هم از بعد ساختار و هم از بعد بازیگران جاذبه‌ای برای کسانی که به دنبال آزادی واقعی انسان‌ها هستند، ندارد. درست در چنین بستری پوپولیسم و لمپنیسم حرف اول و آخر را‌ زده و نخبگان و عقلا محو می‌شوند. اساسا ساختار کالج الکترال (ساختار انتخاباتی آمریکا) هم مستعد تقلب است و هم مولد آن! با این حال چنین تقلبی کاملا سیستماتیک و در مقابل چشمان مردم آمریکا و دنیا رخ می‌دهد؛ ساختاری که به صورت سنتی متقلبانه بوده و براساس تجمیع آرای شهروندان شکل نگرفته‌ است. در این ساختار، هر شهروند یک رای ندارد و براساس زندگی در یک ایالت کوچک یا بزرگ، ارزش رای یک شهروند تعیین می‌شود. 
به عنوان مثال، فردی که در کالیفرنیا، تگزاس یا فلوریدا زندگی می‌کند دارای ارزش رای بالاتری نسبت به شهروندان آمریکایی دیگر در ایالاتی مانند مین، می‌سی‌سی‌پی و ویسکانسین است. فراتر از آن، اگر نامزدی  در یک ایالت، حتی یک رای بیشتر نسبت به نامزد رقیب به دست آورد، کل آرای الکترال آن ایالت را به حساب خود واریز می‌کند. به عبارت بهتر، آرای ریخته شده به سبد نامزدی که کمتر رای آورده نه تنها سوخت می‌شود، بلکه به سود نامزد رقیب و در سبد امتیاز نهایی الکترال آن به گردش در می‌آید. این دزدی بارز رای شهروندان و تبدیل آن به یک رای دیگر است. مدت‌هاست بسیاری از منتقدان ساختار انتخاباتی آمریکا دلایل بحران‌ساز بودن و اقناع‌ناپذیر بودن این ساختار مضحک را تبیین کرده و خواستار تغییر آن بر اساس تحقق اراده شهروندان ـ و نه دلیگیت‌ها و سوپردلیگیت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه ـ شده‌اند اما گوش صاحبان قدرت در ایالات متحده به این حرف‌ها بدهکار نیست. 
در همین ساختار نامتوازن و مداخله‌پذیر، در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ میلادی، جمهوری‌خواهان به رغم کسب آرای عمومی کمتر، در انتخابات ریاست‌ جمهوری پیروز شدند. در این میان، فرمانداران و نمایندگان ویژه احزاب می‌توانند رای مسلم مردم را تایید نکرده و آن را تبدیل به رای باطله کنند.
فارغ از این ساختار جنجالی و معیوب، باید به نقش بازیگران نیز در تثبیت آن اشاره کرد. ترامپ و بایدن سال‌های 2016 و 2020 میلادی از همین ساختار سر برآورده و قطعا نمی‌توانند گلایه‌ای درباره آن داشته باشند. بازیگران سیاسی در آمریکا «بحران‌زیست» هستند، زیرا در فضایی غیر از تنش، جنجال و ابهام قدرت حیات حداقلی سیاسی خود را از دست خواهند داد. این قاعده، محدود به حزب دموکرات و جمهوری‌خواه نیست و هر ۲ در شکل‌گیری و استمرار آن نقش دارند. بی‌دلیل نیست که پروفسور «نوآم چامسکی» استراتژیست و نظریه‌پرداز بزرگ آمریکایی از ۲ حزب سنتی آمریکا به عنوان شاخه‌های یک حزب واحد نام می‌برد و تفکیک آنها از یکدیگر را یک خطای محاسباتی ـ ذهنی قلمداد می‌کند. آنچه در این میان رسما ذبح می‌شود، دموکراسی واقعی و رای شهروندان است. شهروندی که ۵ نوامبر 2024 بر اساس تشخیص یا حتی احساس خود به ترامپ یا بایدن رای می‌دهد، واقعا نمی‌داند در نهایت رای وی به سود کدام یک از 2 نامزد به گردش درمی‌آید. با این حال گویا پرده‌برداری از دموکراسی بدون رتوش آمریکایی نیز جریان‌های غرب‌گرا را وادار نکرده تا ترکیب این «ساختار - بازیگران» را به چالش بکشند.

Page Generated in 0/0084 sec