printlogo


کد خبر: 286937تاریخ: 1403/4/12 00:00
صندوق رأی، مهم‌ترین تجربه زیست اجتماعی
ماجرای مشارکت

سعید توتونکار: آنچه بیش از همه انتخابات را با آن می‌شناسند، رقابت است. گویا اصالت رقابت در بسیاری از نظام‌های مردم‌سالار پذیرفته شده است و در نتیجه ارزش و معیار و‌ منطق رقابت بر این اساس تعیین و تعریف می‌شود اما انتخابات حیثیت دیگری نیز دارد که غالبا از دیده‌ها پنهان می‌ماند و مورد توجه جدی و عمومی قرار نمی‌گیرد و آن موضوع مراقبت از «ما» است.
رقابت سنجه عددی و کمّی دارد. درصدها و شمارگان رای و نسبت‌هایی که با جمعیت پیدا می‌کند و نمودار حضور مردم طی مراحل مختلف، نشان می‌دهد آیا از حیث کمّی انتخابات مطلوب و مرغوب برگزار شده یا خیر؟! اطلاعات فراوان و تحلیل‌های بسیاری را می‌توان از کمیت شرکت در انتخابات به دست آورد و آن را مبنای مطالعه و توسعه و تقویت حضور مردم قرار داد.
اما تجربه نشان داده نگاه کمّی صرف به مقوله انتخابات می‌تواند گمراه‌کننده باشد و این فرصت بزرگ را به تدریج به چالشی برای مردم‌سالاری تبدیل کند، به طوری که گاهی مشارکت‌های کمی حداکثری بر خلاف انتظارات، نتوانسته باعث خوشحالی و نشاط جامعه شود و به جای آنکه ملت را برآورد و مردم را تقویت کند، بر ضد آن عمل کرده است. وقتی نگاه دقیق‌تری به نهاد انتخابات داریم عنصر دیگری به نام مراقبت را می‌یابیم. هر انتخابات صورتی پنهان و باطنی کیفی دارد که اگر با صورت آشکار و ظاهر رقابتی آن عجین نشود، مانند آجرهایی خواهد بود که بدون هیچ ملاتی روی هم چیده می‌شود، نتیجه آن نیز روشن است.
رقابت صرف به تدریج مردم را از محوریت انتخابات خارج می‌کند، تعیین‌کنندگی آنان را مهار می‌کند و نقش دست دوم و تبعی به آنان می‌دهد. در عوض اشخاص خاص در کانون جلب منافع طبیعی و غیرطبیعی انتخابات قرار می‌گیرند. بناست انتخابات پیش و بیش از همه به نفع مردم باشد، نه فرصتی برای انباشت قدرت و شهرت و ثروت برای نامزدها.
هر گاه پرگار انتخاب، گرد منافع منتخبان گشت و مردم تبدیل به حاشیه انتخابات شدند، آنگاه به تدریج شاهد پرت‌شدگی و پراکندگی جمعیت در دور تند التهابات شب انتخابات خواهیم بود، مگر اینکه با ابزار و علل ساختگی و تشدید شرایط پیرامونی بتوان آنان را از واگرایی بی‌قاعده بازداشت.
انتخابات یکی از فرصت‌های برگزیده بشر برای ایجاد پیوندهای ماندگار در جامعه و تأکید بر پیمان‌های ملی و توافقات جمعی است. همایش انتخابات هر چند به نام نفرات خاص است اما بناست به کام مردمی باشد که «ما» بودن‌شان را از این طریق جشن می‌گیرند. هر چه اراده جمعیت با تراکم بیشتری به صندوق گره بخورد، می‌تواند ابزار مؤثرتری برای یکپارچه‌سازی و جامعه‌پردازی باشد.
یکی از آموختنی‌های مهم و اساسی فرهنگ انتخابات که به تدریج به دست آمده و تکمیل و تشدید شده، همین ارتقای کیفی جامعه است. تمرین انتخاب کردن برای خود و جامعه و ملاحظه شرایط و مصالح و منافع خود و جامعه و ترجیح موقعیت‌ها و تشخیص پیچیدگی‌ها و پرداختن به اولویت‌ها آزمون انتخابات را به یکی از مهم‌ترین تجربه‌های زیست اجتماعی تبدیل کرده است. 
مردم حرف‌های زیادی دارند که با هم و با حکومت بزنند. نقش انتخابات در ترجمه و تبیین بخش زیادی از این سخنان تعیین‌کننده است. حال اگر صحنه انتخابات به جای تقویت مهر مردم، بهانه توسعه قهر شد و تنش‌های رقابت ناسالم تمام فضای انتخابات را بلعید، آنگاه این رنجش و درد و فرسودگی و اضطراب دائما بدنه خود را می‌ساید و می‌کاهد.
سؤال مهم اینجاست که چرا نهاد انتخابات بر اساس کمیت‌های به‌دست‌آمده در دوره‌های جدید ضعیف شده است؟! مگر بنا نبود همایش انتخابات تبدیل به جشنواره اتحاد و اتفاق ملت شود؟! چه بر سر این فناوری آمد که کارایی خود را نشان نمی‌دهد؟! در پاسخ باید نگاهی گذرا به شاکله جامعه ایران انداخت. مردم ایران هویتی چندلایه و چندوجهی دارند. با اینکه در دوره‌های اخیر حضور کمرنگ‌تری نسبت به گذشته پای صندوق‌های رأی داریم اما رفتارهای جمعی مردم نشان از قوت و انسجام درونی دارد. گویا این استعداد صندوق است که تحلیل رفته، نه مردم. در طی سال مراسمات منظم، مکرر، گسترده و فراگیر، حضور و حیات مردم را ثابت می‌کنند. راهپیمایی‌های سالگرد پیروزی انقلاب، راهپیمایی روز قدس، مراسم بزرگداشت محرم و صفر، پیاده‌روی اربعین و شادپیمایی عید غدیر و جشن‌های نیمه شعبان و گردهمایی زیارتی میلیون‌ها نفری ایام خاص در مشهد، قم، شیراز و ری و فرهنگ مستمر و معتبر ده‌ها میلیون نفری زیارت در طی سال به عنوان سنتی رایج و دائم، همچنین همایش‌های مردمی بزرگی مانند تشییع پیکر شهید حاج‌قاسم سلیمانی یا در همین خرداد پرحادثه تشییع پیکر شهدای خدمت از جمله شهید عزیز ابراهیم رئیسی و جنب و جوش مردم در آیین‌ها و مراسمات پرشمار ملی و مذهبی دیگر همگی نشان از پویایی و پایایی مردم ایران دارد و دلیل روشنی بر زندگی و زایندگی و شادی و نشاط و باور و امید آنان است. بخش دیگری از حضور مردم را می‌توان در فضای مجازی نیز رصد کرد. حضور پررنگ مردم در فضای مجازی و تلاش برای نقش‌آفرینی در آن، فصل مهمی از شکل‌دهی به جامعه انسانی و ایرانی امروز است که البته کمتر به آن پرداخته شده‌ است. میلیون‌ها نفر روزانه ساعات قابل توجهی از فرصت‌های خود را صرف این جهان جدید می‌کنند و خود را متناسب با امکانات این فضا معرفی می‌کنند و نقش‌های اجتماعی مطلوب خود را بر عهده می‌گیرند. پس اگر صندوق‌های رأی این روزها کم‌فروغ‌تر از گذشته نشان می‌دهد تنها به دلیل ضعف مردم نیست و بهتر است به دنبال دلایل مهم‌تری باشیم. مردم ایران قوت و قدرت و اقتدار خود را در صحنه‌های بسیاری نشان داده‌اند. اصل انقلاب اسلامی و براندازی نظام پهلوی از یک ملت ضعیف برنمی‌آید. اداره کشور با وجود فتنه‌های بسیار و درگیر شدن با‌ یک جنگ تمام‌عیار به مدت 8 سال و سپس ورود به مرحله جنگ نرم چندوجهی از سوی دشمن تنها از مردمی قهرمان و توانمند برمی‌آید. نباید فراموش کرد تمام رفتارهای ملت ایران زیر سایه فشارهای سنگین دشمنی‌های برخی کشورهای متخاصم شکل می‌گیرد. بخش زیادی از توان مردم صرف خنثی‌سازی این ناسازگاری‌ها و ستیزه‌گری‌های غیرانسانی کشورهای غربی و وابسته به غرب می‌شود. ملتی که ده‌ها سال در برابر تمام توطئه‌ها و نقشه‌ها می‌ایستد و قدرت منعطف و راهگشای او تمام بن‌بست‌ها را کنار می‌زند و افق‌گشایی می‌کند و سبز می‌شود یک استثنا در تاریخ است. با همه این احوال چرا صندوق‌ها با استقبال این ملت بزرگ مواجه نمی‌شود؟! این سؤالی است که باید پاسخ روشنی برای آن داشته باشیم.
به نظر می‌رسد در چند دهه اخیر ما دچار نوعی خطای راهبردی در توسعه فرهنگ انتخابات از سوی نامزدهای انتخاباتی شده‌ایم؛ خطایی که به تدریج به بدنه رأی سرایت و نهاد انتخابات را از مسیر خود دور کرد. نتیجه این انحراف، تبدیل شدن انتخابات به امری کوتاه‌قد، کوتاه‌مدت، قشری و تکراری و کم‌ثمر شد. گویا به تدریج به فقری کیفی و مفهومی از انتخابات دچار شدیم. آزمون انتخابات برای ما تبدیل به رویدادی دفعی و روزمره و بی‌معنی شد. چنین به نظر می‌رسد که برخی جریانات رقابت برای مردم را تبدیل به رقابت با مردم کردند و انتخابات را نه برای تقویت نظام که برای رویارویی با نظام و ایجاد دوقطبی با آن به کار بستند. رقابت‌‌های انتخاباتی بویژه پس از ۷۶ بیش از آنکه پیرامون حل مساله شکل بگیرد، تبدیل به رقابتی غریزی با محوریت افراد و تیم‌ها شد که شکل رقابت‌های داربی پایتخت را تداعی می‌کرد. انگار سهم مردم از انتخابات یک هیجان حدود یک ماهه است که در نقطه صندوق‌ها تحریک‌کنندگی آن به اوج می‌رسد و رقابت شدید بر سر امکان محدود، عده‌ای را سرکوب می‌کند و عده‌ای را سرافراز. این تقلیل برد و باخت صندوق انتخابات به چیزی شبیه مسابقه ورزشی باعث شد هر بار عده‌ای از مردم از شگفتانه‌های پیروزی آسیب ببینند و عده‌ای از غافلگیری‌های شکست. یعنی صحنه انتخاب کم‌کم ماهیت خود را از دست داد و ابزاری برای تخریب و تحقیر مردم شد. از سوی دیگر قشری شدن رقابت‌ها و توجه خاص به جنبه‌های تحریک‌کنندگی آن یک مراسم قشری را با هزینه بسیار زیاد روی دست ما گذاشت که صرف کامجویی چند فرد خاص از جناح خاص می‌شود. در جریان انتخابات مردم یکی را برمی‌گزینند تا بر آنان آقایی کند؟! یا سهم قدرت و ثروت و شهرت آنان را تلنبار کرده، اغراض حزبی و جناحی خویش را به نام مردم و به کام معدود افراد دنبال کند؟! انگار فرهنگ تحمیلی رقابت افراطی انتخاباتی بیشتر فریبی بود از سوی برخی جناح‌ها تا با برگزاری امر مهم انتخابات به صورت مسابقات حذفی، مردم را در یک بازی بزرگ بازیچه قرار دهند. گویا در نگاه برخی جناح‌ها مردم تأمین‌کننده هزینه و تماشاچی مسابقه انتخابات هستند و باید هر بار با کف و سوت و هورا منتخبان خود را به کرسی‌های مدیریت و مسؤولیت بنشانند.
مردم در انتخابات‌های مکرر مدعیان را آزمودند و دیدند به محض پایان انتخابات بخش زیادی از امکان‌ها و ارتباطات به ظاهر شفاف و نزدیک انتخاباتی به کلی از بین می‌رود و مسؤولان نه تنها از دسترس خارج می‌شوند و وعده‌های خود را فراموش می‌کنند که حتی نسبت خود با مردم را نیز از یاد می‌برند و با ایستادن بر بام قدرت نگاهی از بالا به پایین به مسائل مردم دارند و حتی آشکارا آنان را به شکل‌های مختلف تحقیر و توبیخ می‌کنند.
نوع رقابت‌های شب انتخاباتی دیگر سازنده و آموزنده نبود. مردم باطن برخی مسؤولان را از لابه‌لای گفتار آنان بیرون کشیدند و سطح نازل برخی رقابت‌ها را دیدند و فهمیدند این کشمکش‌ها ارتباط زیادی با مسائل مردم ندارد. خط سیر این داستان طی دهه 90 به اوج رسید. توهین به مردم در این دوران وضعی عجیب و آشکار پیدا کرد. مردم دانستند که برخی رقبای انتخاباتی که حتی مورد اعتماد و وفاداری مردم قرار گرفتند هیچ شأنی برای مردم قائل نیستند. مردم دیگر حتی در جریان اتفاقات و تصمیماتی که مستقیما مربوط به آنان بود قرار نمی‌گرفتند و دائما هزینه ندانم‌کاری‌ها و غافلگیری‌های برخی مسؤولان را می‌دادند. شاید بتوان گفت ضربات اساسی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دولت به مردم در دوران آقای روحانی بی‌تکرار بود.
مردم امکان پرس‌وجو درباره وعده‌های صندوق را ندارند. هیچ کس پس از انتخابات دیگر توضیحی درباره روند پیگیری وعده‌ها نمی‌دهد. مردم می‌بینند که صندوق یک اتفاق منفصل از زندگی آنان است، حقی برای آنان تصویب نمی‌کند و فقط از آنان استفاده می‌کند و گاه تلقی سوءاستفاده می‌شود. مردم شوق و نیروی باهم بودگی‌شان را در بسیاری از صحنه‌ها نشان می‌دهند اما صندوق نتوانسته شأن تخصصی خود را حفظ کند و توسط عده‌ای مصرف شده و از کیفیت تهی شده است. اصالت رقابت در نگاه برخی، مراقبت از صندوق را به فراموشی سپرده است. مراقبت از صندوق یعنی محافظت از عهد ملی و تعهد ایمانی و اعتماد عمومی. صندوق‌ها هر چه پرتر شد، برخی مسؤولان بیشتر دچار سوءتفاهم شدند و آن را از معنی خالی کردند. مردم اجازه نمی‌دهند صندوق رای پله خودبرتربینی عده‌ای شود. مردم نسبت به آفریدن صندوق پاسخ می‌خواهند. بسیاری از مردم به خاطر انتخابی که کرده‌اند و دعوتی که از دیگران برای حضور و انتخاب شخص خاص داشته‌اند پشیمان‌اند، چون هیچ دفاعی ندارند. هیچ توضیحی وجود ندارد یا با مردم در میان گذاشته نمی‌شود. هیچ محاسبه و مراقبه‌ای در کار نیست. کسی که نامش از صندوق خارج می‌شود دیگر پشت سر خود را تا انتخابات بعدی نگاه نمی‌کند. در موقعیت‌های مختلف گزارش‌هایی از فساد، خطا، اشتباه و حتی خیانت رسانه‌ای می‌شود و حتی مسؤولان نمی‌توانند درباره اعتبار یا بی‌اعتبار بودن آن سخنی بگویند و مردم را اقناع کنند. انگار صندوق حقی را برای منتخب اثبات می‌کند که از تمام تنگناها با سلامت و صیانت کامل عبور کند. این یعنی صندوق خراب است. کار نمی‌کند. برخی شاید بگویند این روند تا حدود زیادی در دوران شهید رئیسی بهبود پیدا کرده بود اما در پاسخ باید گفت همانطور که مردم برای حفظ صندوق و صیانت از اعتبار آن بارها به احزاب و جناح‌ها و اشخاص و جریان‌ها فرصت جبران و اصلاح رفتار دادند و عجله به خرج ندادند، در بازگشت به صندوق نیز روند منطقی و آزموده‌ای را طی خواهند کرد. واقعیت این است که جلب اعتماد مجدد مردم امری ناگهانی نیست. این اعتماد از دست رفته به صندوق، در صورت اصلاح رویه‌ها به‌تدریج بازخواهد گشت نه به یک‌باره. شیوه بازیچه قرار دادن مردم در شب‌های مسابقه انتخابات باید کنار گذاشته شود و تمهیدات اساسی برای احترام به رای مردم و پاسداری از آن اندیشیده شود. رای مردم تنها یک ورق کاغذ و یک اسم نیست که صیانت از آن محدود و منحصر به روزهای اخذ و شمارش و اعلام نتایج باشد. رای مردم جانی دارد که جهان ایرانی را می‌سازد. جریانات غرب‌گرا با رواج فرهنگ غلط اصالت رقابت در بین مردم تلاش کردند نقش آنان را به یک فعال غریزی تقلیل و تنازل دهند تا بعدها نیز زحمت پاسخگویی به آنان را نداشته باشند. آنان شأن ملت ایران را هر روز پایین‌تر آوردند و خواسته‌های مهم آنان را با طراحی فضای تحریک و تخدیر به سمت یک ادعا و دعوای ناپخته و نسنجیده سوق دادند. ملت‌ بارها فرصت داد و شعارها و‌ وعده‌ها را سنجید اما نتیجه درستی ندید.
نباید از یک ملت هوشیار و سرزنده انتظار داشت به چرخه معیوب انتخابات رقابتی صرف تن در دهند. مردم انتظار دارند به تناسب رقابت کمی، ارتقای مراقبت کیفی نیز مد نظر باشد.
صندوق همانطور که قشرهای مختلف مردم را گرد هم می‌آورد و به آنان نوعی نظام اجتماعی می‌بخشد و آگاهی آنان از مسائل مهم و پاسخ‌های احتمالی را بالا می‌برد و چشم‌اندازهای پیش رو را ترسیم و وضع موجود را تحلیل می‌کند، باید بتواند نسبت درست بین مردم، مساله و مسؤول را نیز تعریف و تصویب کند. صندوق محل یکپارچگی تمام لایه‌های جامعه است. دولت یک نفر نیست. دولت یک ساختار است که تمام مردم بدنه عملیاتی آن هستند. نمی‌توان با حذف مردم از فرآیند کارسازی و کارداری، وعده‌های بزرگ را پیش برد. انتخابات نباید به یک روز و یک ماه منحصر شود. مردم باید در تمام روزهای سال و در تمام سال‌های عمر بتوانند روند پیگیری انتخاب خویش را رصد کنند و نسبت به آن اعمال نظر کنند.
برخی، از رای مردم به عنوان نردبان قدرت استفاده می‌کنند و پس از بالا رفتن درها را می‌بندند. مردم به زندگی خود مشغول می‌شوند بدون اینکه بتوانند سوال کنند و مسؤولان پسمانده‌های قدرت را به صورت تصمیمات محفلی لقمه‌شده به ساختار اداری تزریق می‌کنند تا به خورد مردم برود؛ رابطه‌ای یک‌سویه و انحصارطلبانه.
نتیجه، ضعف صندوق و جایگزین شدن رویکردهای نه‌چندان مطلوب است. تحقیر و تضعیف مردم می‌تواند پاسخ دردناکی داشته باشد. رویه‌های غلط برخورد با مردم به آنان می‌آموزد که باید راهی دیگر برای زندگی معمولی بیابند. آنها به‌تدریج به جای همکاری با سیستم به نوعی زیست موازی با سیستم روی خواهند آورد و این یعنی تضعیف تدریجی سیستم و ناتوانی آن در استواری و پایداری. نیروی پیشران هر ساختاری اراده و انگیزه و هنر مردمانی است که درون آن زندگی می‌کنند. اگر زیست عادی مردم هیچ نسبتی با ساختار نداشته باشد، نسبت به آن بی‌تفاوت خواهند بود و این تبعات نامطلوبی به دنبال خواهد داشت.
ماموریت اصلی و مهم صندوق رای، تبدیل کردن ما به «ما»است. قرار بر این است که از این مسیر همه طبقات و اصناف و آحاد مردم به یک بازآرایی و نظم اجتماعی بهینه و روزآمد برسند و حیثیتی یکپارچه و هماهنگ و همدل پیدا کنند و از پس انتخابات منسجم‌تر، منظم‌تر و مساله‌مندتر راه پیشرفت و توسعه را ارتقا بخشند.
در هر انتخابات مردم وضع فعلی را با طرح کلی و سیاست‌های کلان و موقعیت نهایی می‌سنجند و درمی‌یابند که هر مسؤول چه میزان توانسته کارها را جلو ببرد. متاسفانه نامزدهای انتخاباتی گاه شعارهای خود را چنان تنظیم می‌کنند که مردم را نسبت به انتخاب‌های گذشته متهم  و محاکمه می‌کنند. یعنی ضعف مسؤولان در پیشبرد سیاست‌ها تبدیل می‌شود به جرم مردم به خاطر شرکت در انتخاب‌ها. هر بار نامزدها با یکدیگر مسابقه می‌دهند تا ثابت کنند کشور یک ویرانه به بن‌بست ‌رسیده است که مردم باید سکان آن را به دست اینان بدهند، شاید توانستند کاری انجام دهند. البته چنین می‌نمایند که وضع چنان آشفته است که نباید مردم از آنها انتظاری داشته باشند و تنها قولی که رد و بدل می‌شود تلاش است نه برنامه، نه تعهد، نه نقشه. فقط یک توصیف سیاه از وضعیت فعلی و ارسال این پیام به مردم که در انتخاب‌های قبلی خود حسابی خراب کرده‌اید.
صاحبان این ادبیات انتخاباتی گویا در فهم و شعور مردم تردید دارند که صحنه‌های تکراری را با وعده‌های تکراری به خورد مردم می‌دهند. نتیجه این بی‌احترامی چیزی جز ترک صندوق توسط مردم نخواهد بود. هر چه مردم خواسته‌های طبیعی خود را به گوش مسؤولان می‌رسانند، برخی اصرار دارند به خواسته‌های مردم شکل و شمایل مورد نظر حزبی خود را بدهند. پس از انتخابات ۷۶ جریان اصلاحات تلاش کرد ملت بزرگ ایران را از آرمان‌های بلندش پایین بکشد و آن را ملتی غریزی، بحران‌زده، ضعیف، شکننده، خسته، ناامید، ناباور و سرگشته نشان دهد. کوتاه‌قدی برخی نامزدها و جریانات باعث شد به فکر کوتاه کردن زیست ایرانی و اندیشه ایرانی و انسان ایرانی و جامعه ایرانی بیفتند. تمام تبلیغات متمرکز بر تحریکات قشری شد تا نگاه مردم ایران از بنیان‌های نشاط و‌ حیات ایرانی کنده شده و در سبک زندگی غربی خیره شود؛ آسیب بزرگی که برخی آثار آن به این زودی‌ها برطرف نخواهد شد.
در انتخابات اخیر نیز شاهدیم که همان جریان‌های فرتوت و فرسوده حالا دور هم جمع شده‌اند تا فردی ظاهرالصلاح و محترم اما ضعیف را به عنوان سپر جریانی خود به مردم معرفی کنند.
آنها تلاش می‌کنند با جنجال‌آفرینی و بالا بردن صدا و فریادهای دائمی امکان اندیشیدن را از مردم بگیرند. ایشان با تولید ادبیات رعب و ترس و وحشت از آینده، ترامپ و رقیب و تحریک آرای سلبی و به انفعال کشاندن ملت، آنان را با یک اجبار ذهنی آشفته به فرار به سوی خود وادار می‌کنند. پاسخ روشن مردم در دور اول به حد کافی گویا بود. اگر در چند روز باقیمانده تا دور دوم اصرار بر ادامه همان ادبیات باشد، پاسخ مردم جدی‌تر خواهد بود اما اگر احساس شود پیام منتقل شده، شاید مردم خادمان خود را ببخشند و با رای قوی‌تر خود، به آنان اعتبار بیشتری بدهند. هر مسؤولی که علیه «ما» اقدام کند، دیر یا زود توسط مردم طرد خواهد شد.

Page Generated in 0/0059 sec