printlogo


کد خبر: 286955تاریخ: 1403/4/12 00:00
یادداشت «وطن امروز» صندوق رأی، مهم‌ترین تجربه زیست ‌اجتماعی
ماجرای مشارکت

سعید توتونکار: آنچه بیش از همه انتخابات را با آن می‌شناسند، رقابت است. گویا اصالت رقابت در بسیاری از نظام‌های مردم‌سالار پذیرفته شده است و در نتیجه ارزش و معیار و‌ منطق رقابت بر این اساس تعیین و تعریف می‌شود اما انتخابات حیثیت دیگری نیز دارد که غالبا از دیده‌ها پنهان می‌ماند و مورد توجه جدی و عمومی قرار نمی‌گیرد و آن موضوع مراقبت از «ما» است.
رقابت سنجه عددی و کمّی دارد. درصدها و شمارگان رای و نسبت‌هایی که با جمعیت پیدا می‌کند و نمودار حضور مردم طی مراحل مختلف، نشان می‌دهد آیا از حیث کمّی انتخابات مطلوب و مرغوب برگزار شده یا خیر؟! اطلاعات فراوان و تحلیل‌های بسیاری را می‌توان از کمیت شرکت در انتخابات به دست آورد و آن را مبنای مطالعه و توسعه و تقویت حضور مردم قرار داد.
اما تجربه نشان داده نگاه کمّی صرف به مقوله انتخابات می‌تواند گمراه‌کننده باشد و این فرصت بزرگ را به تدریج به چالشی برای مردم‌سالاری تبدیل کند، به طوری که گاهی مشارکت‌های کمی حداکثری بر خلاف انتظارات، نتوانسته باعث خوشحالی و نشاط جامعه شود و به جای آنکه ملت را برآورد و مردم را تقویت کند، بر ضد آن عمل کرده است. وقتی نگاه دقیق‌تری به نهاد انتخابات داریم عنصر دیگری به نام مراقبت را می‌یابیم. هر انتخابات صورتی پنهان و باطنی کیفی دارد که اگر با صورت آشکار و ظاهر رقابتی آن عجین نشود، مانند آجرهایی خواهد بود که بدون هیچ ملاتی روی هم چیده می‌شود، نتیجه آن نیز روشن است.
رقابت صرف به تدریج مردم را از محوریت انتخابات خارج می‌کند، تعیین‌کنندگی آنان را مهار می‌کند و نقش دست دوم و تبعی به آنان می‌دهد. در عوض اشخاص خاص در کانون جلب منافع طبیعی و غیرطبیعی انتخابات قرار می‌گیرند. بناست انتخابات پیش و بیش از همه به نفع مردم باشد، نه فرصتی برای انباشت قدرت و شهرت و ثروت برای نامزدها.
هر گاه پرگار انتخاب، گرد منافع منتخبان گشت و مردم تبدیل به حاشیه انتخابات شدند، آنگاه به تدریج شاهد پرت‌شدگی و پراکندگی جمعیت در دور تند التهابات شب انتخابات خواهیم بود، مگر اینکه با ابزار و علل ساختگی و تشدید شرایط پیرامونی بتوان آنان را از واگرایی بی‌قاعده بازداشت.
انتخابات یکی از فرصت‌های برگزیده بشر برای ایجاد پیوندهای ماندگار در جامعه و تأکید بر پیمان‌های ملی و توافقات جمعی است. همایش انتخابات هر چند به نام نفرات خاص است اما بناست به کام مردمی باشد که «ما» بودن‌شان را از این طریق جشن می‌گیرند. هر چه اراده جمعیت با تراکم بیشتری به صندوق گره بخورد، می‌تواند ابزار مؤثرتری برای یکپارچه‌سازی و جامعه‌پردازی باشد.
یکی از آموختنی‌های مهم و اساسی فرهنگ انتخابات که به تدریج به دست آمده و تکمیل و تشدید شده، همین ارتقای کیفی جامعه است. تمرین انتخاب کردن برای خود و جامعه و ملاحظه شرایط و مصالح و منافع خود و جامعه و ترجیح موقعیت‌ها و تشخیص پیچیدگی‌ها و پرداختن به اولویت‌ها آزمون انتخابات را به یکی از مهم‌ترین تجربه‌های زیست اجتماعی تبدیل کرده است. 
مردم حرف‌های زیادی دارند که با هم و با حکومت بزنند. نقش انتخابات در ترجمه و تبیین بخش زیادی از این سخنان تعیین‌کننده است. حال اگر صحنه انتخابات به جای تقویت مهر مردم، بهانه توسعه قهر شد و تنش‌های رقابت ناسالم تمام فضای انتخابات را بلعید، آنگاه این رنجش و درد و فرسودگی و اضطراب دائما بدنه خود را می‌ساید و می‌کاهد.
سؤال مهم اینجاست که چرا نهاد انتخابات بر اساس کمیت‌های به‌دست‌آمده در دوره‌های جدید ضعیف شده است؟! مگر بنا نبود همایش انتخابات تبدیل به جشنواره اتحاد و اتفاق ملت شود؟! چه بر سر این فناوری آمد که کارایی خود را نشان نمی‌دهد؟! در پاسخ باید نگاهی گذرا به شاکله جامعه ایران انداخت. مردم ایران هویتی چندلایه و چندوجهی دارند. با اینکه در دوره‌های اخیر حضور کمرنگ‌تری نسبت به گذشته پای صندوق‌های رأی داریم اما رفتارهای جمعی مردم نشان از قوت و انسجام درونی دارد. گویا این استعداد صندوق است که تحلیل رفته، نه مردم. در طی سال مراسمات منظم، مکرر، گسترده و فراگیر، حضور و حیات مردم را ثابت می‌کنند. راهپیمایی‌های سالگرد پیروزی انقلاب، راهپیمایی روز قدس، مراسم بزرگداشت محرم و صفر، پیاده‌روی اربعین و شادپیمایی عید غدیر و جشن‌های نیمه شعبان و گردهمایی زیارتی میلیون‌ها نفری ایام خاص در مشهد، قم، شیراز و ری و فرهنگ مستمر و معتبر ده‌ها میلیون نفری زیارت در طی سال به عنوان سنتی رایج و دائم، همچنین همایش‌های مردمی بزرگی مانند تشییع پیکر شهید حاج‌قاسم سلیمانی یا در همین خرداد پرحادثه تشییع پیکر شهدای خدمت از جمله شهید عزیز ابراهیم رئیسی و جنب و جوش مردم در آیین‌ها و مراسمات پرشمار ملی و مذهبی دیگر همگی نشان از پویایی و پایایی مردم ایران دارد و دلیل روشنی بر زندگی و زایندگی و شادی و نشاط و باور و امید آنان است. بخش دیگری از حضور مردم را می‌توان در فضای مجازی نیز رصد کرد. حضور پررنگ مردم در فضای مجازی و تلاش برای نقش‌آفرینی در آن، فصل مهمی از شکل‌دهی به جامعه انسانی و ایرانی امروز است که البته کمتر به آن پرداخته شده‌ است. میلیون‌ها نفر روزانه ساعات قابل توجهی از فرصت‌های خود را صرف این جهان جدید می‌کنند و خود را متناسب با امکانات این فضا معرفی می‌کنند و نقش‌های اجتماعی مطلوب خود را بر عهده می‌گیرند. پس اگر صندوق‌های رأی این روزها کم‌فروغ‌تر از گذشته نشان می‌دهد تنها به دلیل ضعف مردم نیست و بهتر است به دنبال دلایل مهم‌تری باشیم. مردم ایران قوت و قدرت و اقتدار خود را در صحنه‌های بسیاری نشان داده‌اند. اصل انقلاب اسلامی و براندازی نظام پهلوی از یک ملت ضعیف برنمی‌آید. اداره کشور با وجود فتنه‌های بسیار و درگیر شدن با‌ یک جنگ تمام‌عیار به مدت 8 سال و سپس ورود به مرحله جنگ نرم چندوجهی از سوی دشمن تنها از مردمی قهرمان و توانمند برمی‌آید. نباید فراموش کرد تمام رفتارهای ملت ایران زیر سایه فشارهای سنگین دشمنی‌های برخی کشورهای متخاصم شکل می‌گیرد. بخش زیادی از توان مردم صرف خنثی‌سازی این ناسازگاری‌ها و ستیزه‌گری‌های غیرانسانی کشورهای غربی و وابسته به غرب می‌شود. ملتی که ده‌ها سال در برابر تمام توطئه‌ها و نقشه‌ها می‌ایستد و قدرت منعطف و راهگشای او تمام بن‌بست‌ها را کنار می‌زند و افق‌گشایی می‌کند و سبز می‌شود یک استثنا در تاریخ است. با همه این احوال چرا صندوق‌ها با استقبال این ملت بزرگ مواجه نمی‌شود؟! این سؤالی است که باید پاسخ روشنی برای آن داشته باشیم.
به نظر می‌رسد در چند دهه اخیر ما دچار نوعی خطای راهبردی در توسعه فرهنگ انتخابات از سوی نامزدهای انتخاباتی شده‌ایم؛ خطایی که به تدریج به بدنه رأی سرایت و نهاد انتخابات را از مسیر خود دور کرد. نتیجه این انحراف، تبدیل شدن انتخابات به امری کوتاه‌قد، کوتاه‌مدت، قشری و تکراری و کم‌ثمر شد. گویا به تدریج به فقری کیفی و مفهومی از انتخابات دچار شدیم. آزمون انتخابات برای ما تبدیل به رویدادی دفعی و روزمره و بی‌معنی شد. چنین به نظر می‌رسد که برخی جریانات رقابت برای مردم را تبدیل به رقابت با مردم کردند و انتخابات را نه برای تقویت نظام که برای رویارویی با نظام و ایجاد دوقطبی با آن به کار بستند. رقابت‌‌های انتخاباتی بویژه پس از ۷۶ بیش از آنکه پیرامون حل مساله شکل بگیرد، تبدیل به رقابتی غریزی با محوریت افراد و تیم‌ها شد که شکل رقابت‌های داربی پایتخت را تداعی می‌کرد. انگار سهم مردم از انتخابات یک هیجان حدود یک ماهه است که در نقطه صندوق‌ها تحریک‌کنندگی آن به اوج می‌رسد و رقابت شدید بر سر امکان محدود، عده‌ای را سرکوب می‌کند و عده‌ای را سرافراز. این تقلیل برد و باخت صندوق انتخابات به چیزی شبیه مسابقه ورزشی باعث شد هر بار عده‌ای از مردم از شگفتانه‌های پیروزی آسیب ببینند و عده‌ای از غافلگیری‌های شکست. یعنی صحنه انتخاب کم‌کم ماهیت خود را از دست داد و ابزاری برای تخریب و تحقیر مردم شد. از سوی دیگر قشری شدن رقابت‌ها و توجه خاص به جنبه‌های تحریک‌کنندگی آن یک مراسم قشری را با هزینه بسیار زیاد روی دست ما گذاشت که صرف کامجویی چند فرد خاص از جناح خاص می‌شود. در جریان انتخابات مردم یکی را برمی‌گزینند تا بر آنان آقایی کند؟! یا سهم قدرت و ثروت و شهرت آنان را تلنبار کرده، اغراض حزبی و جناحی خویش را به نام مردم و به کام معدود افراد دنبال کند؟! انگار فرهنگ تحمیلی رقابت افراطی انتخاباتی بیشتر فریبی بود از سوی برخی جناح‌ها تا با برگزاری امر مهم انتخابات به صورت مسابقات حذفی، مردم را در یک بازی بزرگ بازیچه قرار دهند. گویا در نگاه برخی جناح‌ها مردم تأمین‌کننده هزینه و تماشاچی مسابقه انتخابات هستند و باید هر بار با کف و سوت و هورا منتخبان خود را به کرسی‌های مدیریت و مسؤولیت بنشانند.
مردم در انتخابات‌های مکرر مدعیان را آزمودند و دیدند به محض پایان انتخابات بخش زیادی از امکان‌ها و ارتباطات به ظاهر شفاف و نزدیک انتخاباتی به کلی از بین می‌رود و مسؤولان نه تنها از دسترس خارج می‌شوند و وعده‌های خود را فراموش می‌کنند که حتی نسبت خود با مردم را نیز از یاد می‌برند و با ایستادن بر بام قدرت نگاهی از بالا به پایین به مسائل مردم دارند و حتی آشکارا آنان را به شکل‌های مختلف تحقیر و توبیخ می‌کنند.
نوع رقابت‌های شب انتخاباتی دیگر سازنده و آموزنده نبود. مردم باطن برخی مسؤولان را از لابه‌لای گفتار آنان بیرون کشیدند و سطح نازل برخی رقابت‌ها را دیدند و فهمیدند این کشمکش‌ها ارتباط زیادی با مسائل مردم ندارد. خط سیر این داستان طی دهه 90 به اوج رسید. توهین به مردم در این دوران وضعی عجیب و آشکار پیدا کرد. مردم دانستند که برخی رقبای انتخاباتی که حتی مورد اعتماد و وفاداری مردم قرار گرفتند هیچ شأنی برای مردم قائل نیستند. مردم دیگر حتی در جریان اتفاقات و تصمیماتی که مستقیما مربوط به آنان بود قرار نمی‌گرفتند و دائما هزینه ندانم‌کاری‌ها و غافلگیری‌های برخی مسؤولان را می‌دادند. شاید بتوان گفت ضربات اساسی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دولت به مردم در دوران آقای روحانی بی‌تکرار بود.
مردم امکان پرس‌وجو درباره وعده‌های صندوق را ندارند. هیچ کس پس از انتخابات دیگر توضیحی درباره روند پیگیری وعده‌ها نمی‌دهد. مردم می‌بینند که صندوق یک اتفاق منفصل از زندگی آنان است، حقی برای آنان تصویب نمی‌کند و فقط از آنان استفاده می‌کند و گاه تلقی سوءاستفاده می‌شود. مردم شوق و نیروی باهم بودگی‌شان را در بسیاری از صحنه‌ها نشان می‌دهند اما صندوق نتوانسته شأن تخصصی خود را حفظ کند و توسط عده‌ای مصرف شده و از کیفیت تهی شده است. اصالت رقابت در نگاه برخی، مراقبت از صندوق را به فراموشی سپرده است. مراقبت از صندوق یعنی محافظت از عهد ملی و تعهد ایمانی و اعتماد عمومی. صندوق‌ها هر چه پرتر شد، برخی مسؤولان بیشتر دچار سوءتفاهم شدند و آن را از معنی خالی کردند. مردم اجازه نمی‌دهند صندوق رای پله خودبرتربینی عده‌ای شود. مردم نسبت به آفریدن صندوق پاسخ می‌خواهند. بسیاری از مردم به خاطر انتخابی که کرده‌اند و دعوتی که از دیگران برای حضور و انتخاب شخص خاص داشته‌اند پشیمان‌اند، چون هیچ دفاعی ندارند. هیچ توضیحی وجود ندارد یا با مردم در میان گذاشته نمی‌شود. هیچ محاسبه و مراقبه‌ای در کار نیست. کسی که نامش از صندوق خارج می‌شود دیگر پشت سر خود را تا انتخابات بعدی نگاه نمی‌کند. در موقعیت‌های مختلف گزارش‌هایی از فساد، خطا، اشتباه و حتی خیانت رسانه‌ای می‌شود و حتی مسؤولان نمی‌توانند درباره اعتبار یا بی‌اعتبار بودن آن سخنی بگویند و مردم را اقناع کنند. انگار صندوق حقی را برای منتخب اثبات می‌کند که از تمام تنگناها با سلامت و صیانت کامل عبور کند. این یعنی صندوق خراب است. کار نمی‌کند. برخی شاید بگویند این روند تا حدود زیادی در دوران شهید رئیسی بهبود پیدا کرده بود اما در پاسخ باید گفت همانطور که مردم برای حفظ صندوق و صیانت از اعتبار آن بارها به احزاب و جناح‌ها و اشخاص و جریان‌ها فرصت جبران و اصلاح رفتار دادند و عجله به خرج ندادند، در بازگشت به صندوق نیز روند منطقی و آزموده‌ای را طی خواهند کرد. واقعیت این است که جلب اعتماد مجدد مردم امری ناگهانی نیست. این اعتماد از دست رفته به صندوق، در صورت اصلاح رویه‌ها به‌تدریج بازخواهد گشت نه به یک‌باره. شیوه بازیچه قرار دادن مردم در شب‌های مسابقه انتخابات باید کنار گذاشته شود و تمهیدات اساسی برای احترام به رای مردم و پاسداری از آن اندیشیده شود. رای مردم تنها یک ورق کاغذ و یک اسم نیست که صیانت از آن محدود و منحصر به روزهای اخذ و شمارش و اعلام نتایج باشد. رای مردم جانی دارد که جهان ایرانی را می‌سازد. جریانات غرب‌گرا با رواج فرهنگ غلط اصالت رقابت در بین مردم تلاش کردند نقش آنان را به یک فعال غریزی تقلیل و تنازل دهند تا بعدها نیز زحمت پاسخگویی به آنان را نداشته باشند. آنان شأن ملت ایران را هر روز پایین‌تر آوردند و خواسته‌های مهم آنان را با طراحی فضای تحریک و تخدیر به سمت یک ادعا و دعوای ناپخته و نسنجیده سوق دادند. ملت‌ بارها فرصت داد و شعارها و‌ وعده‌ها را سنجید اما نتیجه درستی ندید.
نباید از یک ملت هوشیار و سرزنده انتظار داشت به چرخه معیوب انتخابات رقابتی صرف تن در دهند. مردم انتظار دارند به تناسب رقابت کمی، ارتقای مراقبت کیفی نیز مد نظر باشد.
صندوق همانطور که قشرهای مختلف مردم را گرد هم می‌آورد و به آنان نوعی نظام اجتماعی می‌بخشد و آگاهی آنان از مسائل مهم و پاسخ‌های احتمالی را بالا می‌برد و چشم‌اندازهای پیش رو را ترسیم و وضع موجود را تحلیل می‌کند، باید بتواند نسبت درست بین مردم، مساله و مسؤول را نیز تعریف و تصویب کند. صندوق محل یکپارچگی تمام لایه‌های جامعه است. دولت یک نفر نیست. دولت یک ساختار است که تمام مردم بدنه عملیاتی آن هستند. نمی‌توان با حذف مردم از فرآیند کارسازی و کارداری، وعده‌های بزرگ را پیش برد. انتخابات نباید به یک روز و یک ماه منحصر شود. مردم باید در تمام روزهای سال و در تمام سال‌های عمر بتوانند روند پیگیری انتخاب خویش را رصد کنند و نسبت به آن اعمال نظر کنند.
برخی، از رای مردم به عنوان نردبان قدرت استفاده می‌کنند و پس از بالا رفتن درها را می‌بندند. مردم به زندگی خود مشغول می‌شوند بدون اینکه بتوانند سوال کنند و مسؤولان پسمانده‌های قدرت را به صورت تصمیمات محفلی لقمه‌شده به ساختار اداری تزریق می‌کنند تا به خورد مردم برود؛ رابطه‌ای یک‌سویه و انحصارطلبانه.
نتیجه، ضعف صندوق و جایگزین شدن رویکردهای نه‌چندان مطلوب است. تحقیر و تضعیف مردم می‌تواند پاسخ دردناکی داشته باشد. رویه‌های غلط برخورد با مردم به آنان می‌آموزد که باید راهی دیگر برای زندگی معمولی بیابند. آنها به‌تدریج به جای همکاری با سیستم به نوعی زیست موازی با سیستم روی خواهند آورد و این یعنی تضعیف تدریجی سیستم و ناتوانی آن در استواری و پایداری. نیروی پیشران هر ساختاری اراده و انگیزه و هنر مردمانی است که درون آن زندگی می‌کنند. اگر زیست عادی مردم هیچ نسبتی با ساختار نداشته باشد، نسبت به آن بی‌تفاوت خواهند بود و این تبعات نامطلوبی به دنبال خواهد داشت.
ماموریت اصلی و مهم صندوق رای، تبدیل کردن ما به «ما»است. قرار بر این است که از این مسیر همه طبقات و اصناف و آحاد مردم به یک بازآرایی و نظم اجتماعی بهینه و روزآمد برسند و حیثیتی یکپارچه و هماهنگ و همدل پیدا کنند و از پس انتخابات منسجم‌تر، منظم‌تر و مساله‌مندتر راه پیشرفت و توسعه را ارتقا بخشند.
در هر انتخابات مردم وضع فعلی را با طرح کلی و سیاست‌های کلان و موقعیت نهایی می‌سنجند و درمی‌یابند که هر مسؤول چه میزان توانسته کارها را جلو ببرد. متاسفانه نامزدهای انتخاباتی گاه شعارهای خود را چنان تنظیم می‌کنند که مردم را نسبت به انتخاب‌های گذشته متهم  و محاکمه می‌کنند. یعنی ضعف مسؤولان در پیشبرد سیاست‌ها تبدیل می‌شود به جرم مردم به خاطر شرکت در انتخاب‌ها. هر بار نامزدها با یکدیگر مسابقه می‌دهند تا ثابت کنند کشور یک ویرانه به بن‌بست ‌رسیده است که مردم باید سکان آن را به دست اینان بدهند، شاید توانستند کاری انجام دهند. البته چنین می‌نمایند که وضع چنان آشفته است که نباید مردم از آنها انتظاری داشته باشند و تنها قولی که رد و بدل می‌شود تلاش است نه برنامه، نه تعهد، نه نقشه. فقط یک توصیف سیاه از وضعیت فعلی و ارسال این پیام به مردم که در انتخاب‌های قبلی خود حسابی خراب کرده‌اید.
صاحبان این ادبیات انتخاباتی گویا در فهم و شعور مردم تردید دارند که صحنه‌های تکراری را با وعده‌های تکراری به خورد مردم می‌دهند. نتیجه این بی‌احترامی چیزی جز ترک صندوق توسط مردم نخواهد بود. هر چه مردم خواسته‌های طبیعی خود را به گوش مسؤولان می‌رسانند، برخی اصرار دارند به خواسته‌های مردم شکل و شمایل مورد نظر حزبی خود را بدهند. پس از انتخابات ۷۶ جریان اصلاحات تلاش کرد ملت بزرگ ایران را از آرمان‌های بلندش پایین بکشد و آن را ملتی غریزی، بحران‌زده، ضعیف، شکننده، خسته، ناامید، ناباور و سرگشته نشان دهد. کوتاه‌قدی برخی نامزدها و جریانات باعث شد به فکر کوتاه کردن زیست ایرانی و اندیشه ایرانی و انسان ایرانی و جامعه ایرانی بیفتند. تمام تبلیغات متمرکز بر تحریکات قشری شد تا نگاه مردم ایران از بنیان‌های نشاط و‌ حیات ایرانی کنده شده و در سبک زندگی غربی خیره شود؛ آسیب بزرگی که برخی آثار آن به این زودی‌ها برطرف نخواهد شد.
در انتخابات اخیر نیز شاهدیم که همان جریان‌های فرتوت و فرسوده حالا دور هم جمع شده‌اند تا فردی ظاهرالصلاح و محترم اما ضعیف را به عنوان سپر جریانی خود به مردم معرفی کنند.
آنها تلاش می‌کنند با جنجال‌آفرینی و بالا بردن صدا و فریادهای دائمی امکان اندیشیدن را از مردم بگیرند. ایشان با تولید ادبیات رعب و ترس و وحشت از آینده، ترامپ و رقیب و تحریک آرای سلبی و به انفعال کشاندن ملت، آنان را با یک اجبار ذهنی آشفته به فرار به سوی خود وادار می‌کنند. پاسخ روشن مردم در دور اول به حد کافی گویا بود. اگر در چند روز باقیمانده تا دور دوم اصرار بر ادامه همان ادبیات باشد، پاسخ مردم جدی‌تر خواهد بود اما اگر احساس شود پیام منتقل شده، شاید مردم خادمان خود را ببخشند و با رای قوی‌تر خود، به آنان اعتبار بیشتری بدهند. هر مسؤولی که علیه «ما» اقدام کند، دیر یا زود توسط مردم طرد خواهد شد.
******
«وطن امروز» عملکرد اطرافیان پزشکیان و نگاه آنها به واردات را بازخوانی کرد
میراث‌دار  رانت
گروه اقتصادی: در هفته‌های اخیر برخی وزرا و معاونان دولت روحانی حامی پزشکیان شده‌اند. همین افراد شعارهای اغواکننده‌ای می‌دهند که اگر کسی کارنامه آنها را نداند، تصور می‌کند آنها می‌خواهند اقتصاد کشور را متحول کنند اما آنها بیشتر به دنبال رانتی هستند که سال‌ها در دولت دوازدهم به بهانه واردات کالاهای اساسی با نرخ ارز ۴۲۰۰ تومانی از آن بهره می‌بردند.
 به گزارش «وطن امروز»، اطرافیان پزشکیان (کسانی نظیر جهانگیری، همتی، ظریف و...) در هفته‌های اخیر با توجه به اینکه مردم دغدغه معیشت دارند، تلاش کرده‌اند از این فضا استفاده کنند تا درصد آرای خود را در انتخابات بالا ببرند اما سابقه هر یک از این مدیران مانند حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، همتی و... مشخص است. در این گزارش آسیب‌های اقتصادی ناشی از اقدامات آنها در دولت دوازدهم و میراثی را که آنها در اقتصاد برای دولت سیزدهم و دولت‌های بعد گذاشتند، بازخوانی می‌کنیم.
دولت دوازدهم برای واردات کالاهای اساسی و نهاده‌های دامی، ارز ارزان تخصیص داد به طوری که از ابتدای سال ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰ که دولت را تحویل داد، ۶۶ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی خرج کرد تا کالاهای اساسی گران نشود اما نه‌تنها کالاهای اساسی گران شد، بلکه افزایش سهم واردات در ۳ سال پایانی دولت روحانی، تولیدکنندگان داخلی را تضعیف کرد. از طرف دیگر بخش زیادی از کالاهای وارداتی با ارز ارزان، به خارج از کشور قاچاق می‌شد و عده زیادی از دریافت‌کنندگان ارز ۴۲۰۰، کالاهای وارداتی را با نرخ ارز آزاد می‌فروختند و به این ترتیب بزرگ‌ترین رانت تاریخ ایران را رقم خورد.
در واقع به علت تفاوت فاحش نرخ 4200 تومان با نرخ ارز در بازار آزاد، مفاسد کلانی رخ داد که پرونده‌های فراوانی در این باره تشکیل شد، چرا که بیش از ۷۲۰ هزار میلیارد تومان رانت ناشی از توزیع ارز ۴۲۰۰ به جیب عده‌ای واردکننده و دلال رفته بود.
از سویی عده‌ای با زدوبند با مدیران وزارت صمت و بانک مرکزی، ارز ۴۲۰۰ برای واردات کالاهای لوکس گرفتند به طوری که چندین میلیارد دلار ارز برای واردات کالاهای لوکس و غیرضروری به‌ کار گرفته شد که بیشتر با هدف تجمل‌گرایی اطرافیان دولت روحانی بود.
* تبعات سوءمدیریت همتی، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی
سوءمدیریت رئیس کل کل بانک مرکزی دولت روحانی در نظارت بر تخصیص ارز باعث افزایش قیمت ارز در بازار شد و همان زمان کالاهای با ارز ۴۲۰۰ تومانی را با نرخ ارز بازار آزاد فروختند و هزاران میلیارد تومان به جیب زدند. برای نمونه عده‌ای ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات نهاده‌های دام و طیور گرفتند، کالا را وارد کردند اما به جای عرضه آن به مرغداران و گاوداران، نهاده‌هایی همچون ذرت دامی را به کارخانه‌های شیرینی و شکر فروختند.
اصرار دولت دوازدهم بر ادامه سیاست ارز ۴۲۰۰ که به آن ارز جهانگیری می‌گفتند، ادامه داشت اما نرخ دلار در بازار آزاد همچنان افزایشی بود. اواخر تیر ۹۷ که ارز به بالای ۸ هزار تومان رسید، دولت به جای اصلاح سیاست ارزی، رئیس‌کل بانک مرکزی را تغییر داد تا با همکاری او این تخصیص به نورچشمی‌ها ادامه یابد. به این ترتیب عبدالناصر همتی که امروز به عنوان طرفدار دوآتشه پزشکیان در انتخابات شناخته می‌شود، ریاست بانک مرکزی را بر عهده گرفت و عملکردش موجب شد قیمت دلار در این دوره تا ۴ برابر افزایش یابد.
از سویی نرخ ارز در بازار آزاد نیز در این دوره افزایش یافت به طوری که در سال ۱۳۹۷ قیمت دلار در بازار آزاد به طور متوسط ۱۰۷۸۰ تومان شد، یعنی بابت هر یک دلار ۴۲۰۰ تومانی، دولت به طور میانگین ۶۵۸۰ تومان سود به جیب افراد دخیل در زنجیره واردات می‌ریخت.
سال ۱۳۹۸ رانت ارز جهانگیری به ۸۷۱۸ تومان به ازای هر یک دلار رسید. سال ۱۳۹۹ هم این رانت به ۱۸۶۸۷ تومان بابت هر یک دلار ۴۲۰۰ تومانی رشد داشت، زیرا متوسط قیمت دلار در بازار آزاد به ۲۲۸۸۷ تومان افزایش یافته بود.
در دوره ۳ ‌ساله ریاست همتی بر بانک مرکزی نزدیک به ۵۰۰ هزار میلیارد تومان رانت از مابه‌التفاوت ارز ۴۲۰۰ و نرخ دلار در بازار آزاد به تاجران وارد‌کننده و بعضا شرکت‌های کاغذی آنها تخصیص یافت.
سیاست ارز جهانگیری در این دوران و تخصیص ارز به کالاهای اساسی موجب تورم فراگیر در همه کالاهای کشور شد و برای تامین این ارز بانک مرکزی به مدیریت همتی خلق نقدینگی و افزایش پایه پولی را در دستور کار خود قرار داد که متعاقبا موجب تورم شد.
* تعداد شرکت‌های صوری واردکننده افزایش یافت
برخی شرکت‌های واردکننده کالاهای اساسی صوری بودند و با چند حلقه، به سرشاخه‌ها، یعنی همان چند نفر اصلی وصل بودند. ارز ۴۲۰۰ تومانی برای توزیع کالاهای اساسی در دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند اما بخشی از کالاهای اساسی واردشده با ارز ۴۲۰۰ تومانی را در بازار آزاد می‌فروختند. بخشی را نیز به کشورهای همسایه قاچاق می‌کردند، چون قیمت آن در آن سوی مرزها چند برابر بود و ارز آن را با نرخ آزاد به جیب می‌زدند. برخی کالاهای وارداتی یا تولیدشده با نهاده ارز ۴۲۰۰ تومانی، تا عمق ۴۰۰ کیلومتری برخی کشورهای همسایه از جمله افغانستان و عراق نفوذ کرده بود. در همین ارتباط پرونده مفاسد برخی مقامات دولت قبل رسیدگی و محکوم شدند.
این سیاست‌گذاری ارزی باعث شد تقاضا برای ارز یارانه‌ای در قالب ارزهای اصلی نظیر یورو و دلار، بیشتر به سمت واردکنندگان بخش خصوصی برود. در نتیجه قیمت ارز در کشور بالا رفت و منجر به بروز تورم ناشی از گرانی قیمت تمام‌شده تولید شد.
* چرا خرید مرغ صفی شد؟
انحراف مسیر کالاهای وارداتی با ارز ۴۲۰۰ تومانی به جای بازار داخل به بازارهای خارجی، منجر به کمبود کالا و گرانی در بازار شد. حتی برخی کالاها همچون مرغ صفی شد، زیرا نهاده‌های دامی وارداتی در بازار خارج یا صنایع مرتبط به شیرینی و شکلات به‌ کار گرفته می‌شد؛ در مقابل مرغداری‌ها تعطیل می‌شدند. از طرف دیگر رانت هنگفتی نصیب کسانی شد که این کالاهای وارداتی یا تولیدشده با ارز ارزان ۴۲۰۰ تومانی را به خارج از کشور قاچاق می‌کردند و پول آن را به نرخ آزاد به جیب می‌زدند.
بر اساس برآوردها حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان از ۱۰۶ هزار میلیارد تومان رشد پایه پولی سال ۱۳۹۹ صرفا ناشی از خرید ارز در سامانه نیما برای تأمین ارز ۴۲۰۰ تومانی بود که با ضریب فزاینده حدود ۷، موجب ایجاد ۷۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید شد. در حالی که حجم نقدینگی در پایان سال ۱۳۹۹ به حدود ۳۴۷۰ هزار میلیارد تومان رسید، ۲۰ درصد آن فقط سهم چاپ پول بابت تأمین ارز ۴۲۰۰ تومانی در سال ۱۳۹۹ بود.
* خزانه ارزی در دولت روحانی خالی شد
کشور در زمان دولت روحانی با پیشنهاد تخصیص ارز جهانگیری دچار کسری منابع ریالی شد. در آن زمان جهانگیری به عنوان معاون اول و روحانی به عنوان رئیس‌جمهور هر روز مردم را به بورس دعوت می‌کردند اما این بیشتر شبیه یک تله برای رفع کسری بودجه بود. این اتفاق به قدری خسارت‌آور بود که بعد از ۴ سال هنوز عده‌ای در زیان بالای ۷۰ درصد از سرمایه‌گذاری‌ها در آن دوره هستند.
 در ادامه همتی، رئیس کل وقت بانک مرکزی و حامی کنونی پزشکیان با فروش بیش از حد اوراق بدهی و چاپ پول سبب افزایش نقدینگی و تورم در جامعه شد و سرمایه چند میلیون ایرانی هم در بورس نابود شد، در حالی که اگر دولت روحانی رانت ارز ۴۲۰۰ تومانی نمی‌داد، بخش زیادی از کسری بودجه‌اش به وجود نمی‌آمد و در نهایت نیاز نبود دست در جیب مردم و سهامداران کند.
سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی خزانه ارزی کشور را خالی کرد و ۶۶ میلیارد دلار صرف واردات کالاهایی شد که اصلا تأثیری در سبد مصرفی مردم نداشت. از طرف دیگر بانک مرکزی همتی دیگر منابع کافی برای مدیریت بازار ارز نداشت و بشدت شاهد دلالی در بازار دلار بودیم و خود دولت هم نمی‌توانست جلوی آن را بگیرد.
اسحاق جهانگیری، در آن زمان این اقدام را نشانه‌ای از توانایی دولت برای اداره باثبات و قابل پیش‌بینی کشور می‌دانست و می‌خواست تبدیل به «سوپر من» اقتصاد ایران شود و نرخ دلار را برای تمام فعالان اقتصادی ۴۲۰۰ تومان تعیین کرده بود اما در ادامه با افزایش فسادها فقط سکوت کرد.
در مصوبه ارز ۴۲۰۰ برای نخستین‌بار نام هیچ دستگاهی به عنوان پیشنهاددهنده ذکر نشده بود. این در حالی است در ابلاغیه تمام مصوبات دولت و هیات وزیران، در صدر بخشنامه، ذکر می‌شود این مصوبه به پیشنهاد کدام دستگاه از نظر هیات وزیران گذشته است اما مصوبه مهمی که سیاست ارزی دولت را اعلام می‌کرد، هیچ پیشنهاد‌کننده مشخصی نداشت. نکته دوم اینکه در شرایطی که کشور با محدودیت منابع ارزی مواجه بود و مسؤولان می‌دانستند باید در شرایط پیش رو، مصارف ارزی کشور با حساسیت بیشتری مدیریت شود، طبق این مصوبه اعلام شد دلار ۴۲۰۰ تومانی برای «تمام» اقلام وارداتی می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. چنین تصمیمی موجب ایجاد تقاضای کنترل نشده برای ارز ترجیحی شد و به تنور افزایش قیمت ارز دمید و موجب از بین رفتن تعادل بین عرضه و تقاضای ارز شد.
در آن زمان مدل پیشنهادی بانک مرکزی برای مدیریت بازار ارز، مبتنی بر نرخ ارزی بود که اولا عرضه و تقاضا در بازار ارز را به تعادل برساند و دوم اینکه بانک مرکزی بتواند به صورت شناور این نرخ را مدیریت کند اما اظهارات بعدی بسیاری از دست‌اندرکاران امر نشان داد درباره عدد ۴۲۰۰ بررسی‌های لازم انجام نشده و صرفا بر اساس پیشنهادی از سوی حسن روحانی این نرخ تعیین شده بود.
* کاهش درآمد سرانه ایران در ۸ سال دولت تدبیر و امید
درآمد سرانه ایران در ۸ سال دولت تدبیر و امید بشدت کاهش یافت. رکورد بالاترین درآمد سرانه در کشور مربوط به سال ۱۳۹۰ است که سهم هر ایرانی از تولید ناخالص داخلی کشور ۷ میلیون و ۳۷۰ هزار تومان بود اما پس از آن شاهد نزول درآمد سرانه کشور بودیم به طوری که برآورد مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد سال ۹۸ درآمد سرانه کشور به پایین‌ترین سطح سقوط کرد و به ۴ میلیون و ۸۷۰ هزار تومان رسید.
میزان سرمایه‌گذاری خارجی به روایت بانک مرکزی نشان داد سرمایه‌گذاری خارجی در سال‌های ۹۰ و ۹۱ در اوج تحریم‌های نفتی و هسته‌ای بیش از ۴ میلیارد دلار در سال بود اما پس از برجام روند نزولی به خود گرفت به طوری که سال ۹۵ به ۳ میلیارد و ۲۲۳ میلیون دلار و سال ۹۶ به ۲ میلیارد و ۴۳۰ میلیون دلار رسید. این رقم سال ۹۸ به رقم ناامیدکننده یک میلیارد دلار هم رسید.
یکی از وعده‌های دولت روحانی کاهش پایدار تورم بود اما بی‌توجهی دولت به اصلاح اساسی ساختارهای اقتصاد باعث شد دولت روحانی رکورددار بزرگ‌ترین تورم ۲ دهه اخیر شود. نرخ تشکیل سرمایه در ادبیات اقتصادی به عنوان یکی از مهم‌ترین پیش‌نیازهای رشد تولید و شکوفایی اقتصاد شناخته می‌شود.
آمارهای بانک مرکزی نشان می‌دهد تشکیل سرمایه در دولت روحانی نه‌تنها افزایش نیافت، بلکه با کاهش پی‌درپی و چشمگیر مواجه شد. نرخ تشکیل سرمایه سال ۹۸ به منفی 5.9 درصد رسید. این نرخ سال ۹۳ و پیش از برجام 7.8 درصد بود.
همچنین ضریب جینی با توجه به بی‌کفایتی‌های مدیریت اقتصادی در دولت حسن روحانی تضعیف شد به طوری که شکاف طبقاتی بیشتر شد. در حالی که در دهه ۹۰ با اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها و تبدیل یارانه‌های غیرمستقیم به مستقیم در کنار اقداماتی مانند مسکن مهر و سهام عدالت تا حدودی بهبود یافته بود تا جایی که نرخ ضریب جینی تا سال ۹۲ به رقم ۳۶ درصد رسید اما با روی کار آمدن دولت روحانی رقم ضریب جینی با روند فزاینده‌ای هر سال افزایش یافت و رکورد ۴۰ درصد را ثبت کرد. این برای دومین‌بار بود که پس از انقلاب رقم ضریب جینی ۴۰ درصد را رد کرد.
بر اساس گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس، خط فقر خانوارهای ۴ نفره در شهر تهران طی سال‌های ۹۲ تا ۹۸ حدود ۱۶۵ درصد افزایش یافت. میزان بدهی دولت به بانک‌ها در پایان دولت روحانی نسبت به خرداد ۹۲ نزدیک ۵۴۹ درصد و میزان بدهی بخش خصوصی به بانک‌ها هم ۴۷۱ درصد افزایش یافت. در دولت روحانی نه‌تنها خانه خریدن، بلکه اجاره یک واحد مسکونی هم برای بخش قابل توجهی از مردم آرزو شد. کارشناسان دلیل اصلی را رشد ۷۰۰ درصدی قیمت مسکن به خاطر توقف نهضت تولید و عرضه مسکن مهر و بی‌اعتنایی دولت به خانه‌دار کردن مردم می‌دانند.
* مسببان وضع موجود پشت پرچم پزشکیان
به گزارش «وطن امروز»، در انتخابات دور دوم ریاست‌جمهوری چهاردهم چهره‌هایی نظیر روحانی، جهانگیری، همتی و ظریف که مسببان وضع کنونی هستند و سیاست‌های اقتصادی داخلی و خارجی کشور را در دوره تدبیر و امید به گونه‌ای پیش بردند که موجب سقوط اقتصاد کشور شد، به عنوان حامیان پزشکیان به میدان انتخابات آمده‌اند تا پشت پرچم پزشکیان و در لوای دولت سوم روحانی دوباره سیاست‌های لیبرالیستی خود را دنبال کنند.
******
چرا تلاش اصلاح‌طلبان برای حاشیه‌سازی و ترساندن مردم از رقیب مؤثر نبوده است؟
بازی با مشت پوچ
گروه سیاسی: واژه «هشدار» این روزها از دهان اصلاح‌طلب‌ها نمی‌افتد! آنها دوباره می‌خواهند مردم را بترسانند، چرا که بیش از هر کسی خودشان احساس خطر کرده‌اند. از بی‌برنامه بودن نامزدشان گرفته تا بن‌بستی که مدت‌هاست گریبان این طیف را گرفته، همگی حکایت از ضعفی دارد که سعی دارند با به حاشیه کشاندن رقابت‌های انتخاباتی و ترساندن مردم از رقیب، روی آن سرپوش بگذارند. به گزارش «وطن امروز»، در روزهای اخیر بهزاد نبوی که خود اصلاح‌طلب‌ها او را چهره با سابقه جریان اصلاحات می‌خوانند، گفته است: «در حال حاضر ما در حال ورود به مرحله دوم انتخابات هستیم. ایستادن جایگاه اول تبریک دارد و ورود به مرحله دوم، نیازمند هشدار است که مرحله بسیار مهم‌تری است».  
«هشدار» بهزاد نبودی در مرحله اول متوجه خود اصلاح‌طلب‌ها است که مبادا در عین بی‌برنامگی، قافیه را به رقیب پر از ایده و برنامه‌شان ببازند. هشداری است به آنها که اگر متن را به حاشیه نکشانند، میدان را باخته‌اند. از همین جاست که این روزها اگر سری به صفحه ایکس هر کدام از سران اصلاحات بزنیم، مردم را با انواع «هشدارها» خطاب قرار می‌دهند و از استیلای طالبان برکشور گرفته تا حاکم شدن فقر مطلق! فروپاشی اقتصاد، نابودی حیثیت اجتماعی و بین‌المللی ایرانیان و... هرچه به ذهن‌شان می‌آید می‌نویسند تا مگر از ترساندن مردم طرفی ببندند.
کارنامه گذشته اصلاح‌طلبان مملو از رقیب‌هراسی و به حاشیه کشاندن فضای انتخابات است. مثل اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت روحانی که ۲۲ اردیبهشت ۹۶ در تبلیغات انتخاباتی ریاست‌جمهوری بی‌پرده و صریح به دوریین صداوسیما زل زد و تا توانست هشدار داد و مردم را ترساند. او می‌گفت:‌ «ملت مگر یادتان رفته قیمت دلار لحظه‌ای عوض می‌شد؟ لحظه‌ای قیمت کالا عوض می‌شد. اصلا مگر سرمایه‌گذار می‌توانست برای تولید و سرمایه‌گذاری فکر بکند...».
جهانگیری در آن مقطع 4 سال معاون اول دولتی بود که سال 1392 نیز با شیوه رقیب هراسی موفق شد با چند هزار رای بیشتر پیروز انتخابات شود. سپس در سال 96 آقای معاون اول وقت که در کسوت کاندیدای پوصششی ظاهر شده بود، دوباره از حربه رقیب‌هراسی استفاده کرد. در واقع شیوه «ترساندن مردم از رقیب» شیوه متداول جریان اصلاحات است اما حالا که آنها تمام توان‌شان را از حلقوم تقویت‌شده ظریف گرفته تا آشتی مجدد محمد خاتمی با صندوق‌های رای و حمایت‌های حسن روحانی و تمام کابینه‌اش از پزشکیان به صحنه آورده‌اند و نتیجه مطلوب را نگرفته‌اند، نگرانند مردم در دور دوم انتخابات به دولت سوم روحانی نه بگویند. 
شاید همین ترس درونی است که باعث شده برخی چهره‌های اصلاح‌طلب پا را فراتر بگذارند و به لفاظی‌های جدیدتری روی بیاورند. در همین زمینه احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب گفته است: من سال ۱۳۸۴ رای ندادم، چون از محمود احمدی‌نژاد نمی‌ترسیدم. سال ۱۴۰۰ رای ندادم، چون از مرحوم سید ابراهیم رئیسی نمی‌ترسیدم. دور اول انتخابات ۱۴۰۳ رای ندادم، چون از محمدباقر قالیباف نمی‌ترسیدم. واقعیت اما این است که الان از تیم سعید جلیلی می‌ترسم!» زیدآبادی اگر انصاف را به‌کار ببرد و به همین 3 سال پیش و به دولت دوم روحانی برگردد، مطمئنا معنای «ترس» را در کشته‌های روزانه 700 نفری کرونایی مردم ایران بهتر درک می‌کند. همان‌طور که جهانگیری می‌گفت، «یادمان نرفته» در دولت دوم روحانی با یک امضای ترامپ و خروج او از برجام، کشوری که به‌رغم تمام پتانسیل‌ها و داشته‌های درونی چشم دولتمردانش به آن سوی مرزها دوخته شده بود، چطور در منگنه اینستکس 3 کشور اروپایی و وعده‌های سرخرمن آنها معطل ماند تا با گرانی یک شبه بنزین در بی‌خبری محض رئیس‌جمهور! با 10 برابر شدن قیمت دلار، با سوخت رفتن سرمایه مردم در بورس، با کشته‌های 700 نفری روزانه کرونا، با کمبود روغن خوراکی و خرید گوشت با کارت ملی و... مردم ایران در وضعیت نابسامانی سردرگم بمانند. ما آن روزها را یادمان نرفته که رفع همه مسائل و مشکلات کشور به آن سوی مرزها گره خورده بود و در این شرایط چون همه راه‌ها به غرب ختم می‌شد، حتی دورنمایی نیز برای رفع مشکلات وجود نداشت. یادمان نرفته که چطور برخی از مردم از وحشت کشته‌های روزانه کرونا به ارمنستان و کشورهای اطراف می‌رفتند و شب‌ها را در خیابان‌های این کشورها به سر می‌بردند تا بلکه بتوانند به عنوان یک گردشگر واکسن کرونا دریافت کنند! واکسنی که حتی واردات آن نیز منوط به رفع تحریم‌ها، FATF  و... شده بود. 
واقعیت این است که اصلاح‌طلبان از گذشته خود می‌ترسند. از اینکه دهه 90 را با وعده‌های گره خورده به آن سوی مرزها هدر دادند و رشد اقتصادی را به کمترین میزان نسبت به سال‌های قبل رساندند. در آن دهه پرحسرت که مقام معظم رهبری تقریبا هر سالش را به شعارهای اقتصادی مزین کرده بودند، وضعیت اقتصادی کشور روز به روز بدتر می‌شد. چنانکه در آن دهه یکی از ضعیف‌ترین عملکردهای اقتصادی ثبت شده است. در بخش مربوط به رشد اقتصادی اگرچه در برنامه‌های پنجم و ششم توسعه میانگین رشد این شاخص برابر با ۸ درصد در نظر گرفته شده بود، اما آنچه در واقعیت رخ داد، فاصله معناداری با اهداف مدنظر داشت. 
با یک نگاه اجمالی می‌بینیم در سال‌های ۹۲ و ۹۳ تشکیل سرمایه بهبود نسبی یافت، اما شدت گرفتن رکود اقتصادی در سال ۹۴ به منفی شدن این شاخص منجر شد و روند نزولی تا سال پس از آن نیز ادامه یافت. امضای برجام در سال ۹۶ امیدواری‌‌ها برای بهبود وضعیت اقتصادی را زنده کرد و تشکیل سرمایه ثابت را بهبود بخشید اما بازگشت تحریم‌ها در سال ۹۷ وضعیت را به سال‌های پیشین دهه ۹۰ بازگرداند. سرانجام اینکه در دهه ۹۰ چون چشم دولتمردان به آن سوی مرزها دوخته شده بود، رشد اقتصادی بسیار پرنوسان شد و متوسط این رشد به رقمی نزدیک صفر رسید. نیمی از سال‌های دهه ۹۰ رشد اقتصادی منفی گزارش و در دو سال رشد اقتصادی از منفی ۶ درصد نیز کمتر شده بود!
حسرت دهه از دست رفته90 از طرز فکری نشأت می‌گیرد که گویی برنامه‌ای ندارد جز مذاکره با غرب. حالا این مذاکره نتیجه‌بخش باشد یا نه انگار برای این طیف اصلا مهم نیست! بر همین اساس است که آنها می‌توانند راه رفته و به بن بست خورده را دوباره با آب‌وتاب و لفاظی‌های امثال ظریف در بوق و کرنا کنند و به خورد دیگران بدهند. در همین وانفسا است که «هشدار» دادن‌ها و ترساندن‌ها و عصبی کردن مخاطب و نهایتا به حاشیه کشاندن فضا به آنها کمک می‌کند به‌رغم بی‌برنامگی و دعوت مردم برای بازگشت به گذشته‌ای تلخ، همچنان امیدوار به موفقیت در کارزار انتخاباتی باشند.
پیش از آنکه نخستین مناظره کاندیدای جبهه انقلاب با نامزد اصلاح‌طلبان برگزار شود، در «وطن امروز» گزارش داده بودیم «قرار است نخستین مناظره 2 نامزد راه‌یافته به دور نهایی انتخابات انجام گیرد، به نظر می‌رسد کاندیدای جبهه انقلاب باید از گرفتار شدن در حربه دوقطبی‌سازی طیف مقابل پرهیز کند و با به چالش کشیدن برنامه نداشتن کاندیدای این طیف، ضمن ورود نکردن به حاشیه‌های غیر‌ضروری، به اعلام برنامه‌های خود بپردازد. مشکلات مردم واقعی است و آنها نه نیازی به رویاپردازی‌های ظریف برای احیای برجامی دارند که بود و نبودش متکی به امضای ترامپ است و نه در پی سیاسی‌بازی‌ها و دوقطبی‌سازی‌های طیف اصلاح‌طلب هستند. آنها نیاز به رئیس‌جمهوری دارند که مردانه به میدان بیاید و همچون شهید جمهور «آیت‌الله رئیسی» خود را خالصانه وقف خدمت به مردم کند».
امروز دومین و البته آخرین مناظره برگزار می‌شود. باید از گذشته درس بگیریم و اجازه ندهیم انتشاردهندگان ترس، وحشت و ناامیدی در جامعه بار دیگر از شفافیت بگریزند و با گل‌آلود کردن آب‌ و تار کردن فضای انتخابات، بر ضعف‌های خود سرپوش بگذارند. آنها حاشیه را دوست دارند، چرا که در متن برنامه‌ای ندارند. آنها در پی ایجاد دوقطبی‌سازی و ایجاد لج و لجبازی هستند، چرا که از شفافیت و بحث‌های سازنده می‌ترسند، لذا باید حواس‌مان جمع باشد تا نیازهای واقعی خود را به هیجانات کاذب و سیاسی‌بازی‌های بیهوده نبازیم. 
رهبر معظم انقلاب درباره رقیب‌هراسی به عنوان یکی از آفت‌های فضای انتخاباتی فرموده‌اند: «در گذشته هم هر وقتی نامزدها در مناظرات تلویزیونی و... روش اهانت، توهین، تهمت، تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحا ضرر کرد. در گذشته هم اینجور بوده؛ اینجوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنان خواهد شد».
***
طیب‌نیا: ظریف ضعیف‌ترین وزیر خارجه تاریخ است
به‌تازگی یک فایل صوتی از علی طیب‌نیا در کلاس درس وی در دانشگاه تهران منتشر شده که در آن سخنان جالبی را درباره ظریف، وزیر امور خارجه دولت روحانی بیان می‌کند. طیب‌نیا می‌گوید: ایشان (پزشکیان) فردا بشود رئیس‌جمهور، ظریف را می‌خواهد به عنوان وزیر خارجه معرفی کند. حتما مجلس رای نخواهد داد. بگذریم از اینکه من ظریف را ضعیف‌ترین وزیر امور خارجه بعد از انقلاب می‌دانم. وی در ادامه سخنانش درباره توانایی‌های ظریف بیان می‌کند: قوی‌ترین کارشناس، هر چیزی جای خودش را دارد. قوی‌ترین کارشناس، ضعیف‌ترین وزیر امور خارجه!  طیب‌نیا می‌افزاید: دوره آقای ظریف روابط خارجی ما افتضاح بود بویژه روابط منطقه‌ای! ایشان اصلا آدم اجرایی نیست. قائم‌مقامش هم یک آدم خیلی ضعیفی گذاشته بود. وزیر امور خارجه خوب می‌خواهید آقای عراقچی، من اگر رئیس‌جمهور بودم ایشان را می‌گذاشتم.

Page Generated in 0/0058 sec