گروه فرهنگ و هنر: 120 سال از عمر سینما میگذرد؛ هنری که طی بیش از یک قرن از تولدش ژانرهای مختلفی مانند درام، کمدی، تاریخی، اکشن و ترسناک را در دل خود داشته است. در این میان ژانر دیگری هم در حوزه دین و الهیات متولد شد که کمک شایانی برای ترویج ارزشهای مذهبی و اخلاقی بود.
فیلمهایی مثل مصائب ژاندارک، محمد رسولالله، عمر مختار و مصائب مسیح تعداد اندکی از شاهکارهای مذهبی با پسزمینه اعتقادی و ایمانی هستند که مخاطبان را میخکوب کردهاند. در کشورمان هم به دلیل اهمیت و جایگاه مسائل دینی و اعتقادی، سالانه فیلم و سریالهای متعددی تولید میشود که با استقبال روبهرو بودهاند. در همین راستا «شور عاشقی» داریوش یاری سال گذشته در چهلودومین دوره جشنواره فیلم فجربه نمایش در آمد؛ فیلمی که با همت بنیاد فارابی ساخته شده است.
«شور عاشقی» درباره کاروان اسرای کربلاست که از کوفه تا شام حرکت میکنند و سلما زنی است که مامور میشود رسانه کاروان اسرای کربلا و حضرت زینب(س) باشد و با آگاهی دادن، آدمهایی را که توسط شمر و ماموران فریب خوردهاند، روشن کند. در حقیقت این زن کار آگاهیسازی را انجام میدهد تا نگذارد جای جلاد و شهید عوض شود و حقیقت بار دیگر گم شود. او که پرچم یا حسین(ع) را بلند کرده و در پیشاپیش کاروان حضرت زینب(س) حرکت میکند، خودش نیز یکی از یاران کربلا میشود.
این فیلم سومین ساخته سینمایی داریوش یاری است؛ کارگردان و فیلمساز 53 سالهای که فعالیتهای خود را مانند بسیاری از فیلمسازان با ساخت چند فیلم کوتاه آغاز کرد و سپس با همکاری در پروژههای سینمایی و تلویزیونی به عنوان مدیر تولید، دستیار کارگردان و مدیر برنامهریز، وارد عرصه حرفهای سینما شد. او سال ۱۳۸۰ نخستین فیلم سینمایی خود به نام «دخیل» را کارگردانی کرد و تاکنون سریالهای تلویزیونی، تلهفیلم و مستندهای زیادی ساخته است.
سابقه فعالیت و کار کردن یاری در موضوع مرتبط با کربلا صرفا مربوط به «شور عاشقی» نمیشود. داریوش یاری در مستند سینمایی «کربلا جغرافیای یک تاریخ» به تهیهکنندگی بهروز مفید و حضور شهاب حسینی به عنوان راوی، به روایت متفاوتی از حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه و کربلا پرداخته بود. این مستند تأثیر قیام امام حسین(ع) را بر فرهنگ و سبک زندگی شیعیان از گذشته تا امروز نشان میدهد و گلچینی از تعزیه، نقالی، پویانمایی و چگونگی عزاداری در فرهنگهای مختلف در جهان را در ماه محرم بررسی میکند.
اما از جمله ویژگیهای «شور عاشقی» را باید تصویربرداری عمده فیلم در یکی از مناطق کویری خور و بیابانک، همچنین عدم استفاده از دکور و فیلمبرداری در دل کویر دانست.
داریوش یاری در گفتوگویی که در ایام جشنواره فیلم فجر داشت، با اشاره به فرآیند تولید فیلم گفته بود: «این پروژهای بود که از گذشته همراه من بود. متن فیلم سینمایی، فیلم کوتاه و سریال تلویزیونی این اثر را نوشته بودم. فیلم داستانی آن را نیز ۲ سال قبل بازنویسی کردم و پس از آن، گویی طرح، به جان و دلم نشست و به سرعت یک فیلمنامه بدون دیالوگ از آن نوشتم و بعد از تاییدیه نهایی و دیالوگنویسی با حسین مهکام، به طرح نهایی و تولید رسیدیم. این سبک موضوعات، کارگردان را درگیر پژوهش کرد. و هر سویی از این نهضت او را مجذوب خود میکند. وقتی درگیر ابعاد مختلف آن میشود، میبیند بخشی از این روایت مغفول بوده، سپس به کاراکتر و یک حادثه خاص میرسد و آنقدر غلت میخورد تا به جایی میرسد که خودشان دست او را میگیرند و میگویند آرام باش و اینجا متمرکز شو. در این فیلم آن نقطه جایی بود که باید صدای این کاروان میشدیم که اگر صدای این کاروان شوید جای دروغ و حقیقت هیچگاه عوض نمیشود».
«شور عاشقی» تنها فیلم جشنواره سال گذشته بود که درباره تاریخ اسلام اکران شد و بار دیگر نشان داد کار در این حوزه، باید به فیلمساز کاربلد سپرده شود. «شور عاشقی» اگرچه کوشیده در فضای بکر کویری «خور و بیابانک» و بدون هیچگونه دکور فضایی بدوی را برای مخاطب بسازد اما رمز موفقیت ساختن فیلم تاریخی، تنها این پارامترها نیست، بلکه باید کار دراماتیزه شود و از دل آن قصه بیرون بیاید. سلما به عنوان شخصیت اصلی فیلم در عملا راوی است و یاری بار روایتگری را به دوش او انداخته تا با کلمات پرطمطراق، حرکت کاروان امام حسین(ع) را با ادبیاتی ثقیل بیان کند.
گویی کارگردان یادش رفته است این بار مستند نمیسازد و پشت دوربین سینما قرار گرفته است. در واقع شاید یکی از بخشهای عجیب فیلم ادبیات شخصیتها و کاراکترهاست. به عنوان نمونه شمر نیز مانند سلما ادیبانه در باب شکستن آینهها و آینهوار بودن حسین و یارانش حرف میزند و بادیهنشینان نیز اینگونهاند. در مقابل چنین ادبیاتی که حتی زیرنویس انگلیسی فیلم در بعضی مواقع از ترجمه آن قاصر است، ناگهان ادبیات امروزی میشود و سلما، همسرش را «عبدالرحمنم!» صدا میزند. در تمام فیلم فقط از سلما میشنویم که زینب، چنین و چنان است اما این تعاریف هیچ نشانه بیرونی ندارد و نمیبینیم او یا بقیه کاری کنند. کاروان اسرا تودهای از زنان و کودکانی هستند که ساکت و خاموش، بیهیچ کنش و واکنشی تنها شلاق میخورند و راه میروند و شبها هم سلما بر سر و رویشان، دست محبت میکشد.
عملا هیچ رخدادی بین شخصیتهای کاروان و پیرامونشان رخ نمیدهد تا معلوم شود آنها پیامبران عاشورایند. کاروانیان در خلسه و خلأ پیش میروند و چند نفر از سپاهیان هم مدام و بیمنطق آنها را شلاق میزنند. فضایی که به شبیهگردانی در ایام محرم و صفر در شهرهای مختلف کشورمان شبیه است. از سویی مسیر کاروان اسرا در کنار رود فرات مشخص است و منابع تاریخی برخورد هر منطقه با کاروانیان را ثبت کردهاند اما در این فیلم، نام هیچ شهری را نمیشنویم و معلوم نیست از کجا به کجا میروند. تنها در پایان فیلم به ماجرای راهب نصرانی بر میخوریم که آن هم قصه مشخصی دارد و حوالی حلب بوده است.
بدون شک این فیلم بدون چفت و بست داستانی و تاریخی و تنها با نزدیک شدن بیش از حد به موقعیت تراژیک اسرای کاروان عاشورا، تاثیرگذاریاش را از دست داده است و به صراحت باید اذعان کرد در این فیلم نه خبری از شور است و نه عاشقی.
آنچه مشخص است «شور عاشقی» از زاویه تلاشها و سیاستهای درست و بجای دستگاه سینمایی و بنیاد فارابی در تولید چنین آثاری کاملا ستودنی است اما متاسفانه در مرحله انتخاب کارگردان و حتی بررسی فیلمنامه بشدت ضعیف عمل شده است تا جایی که در کنار ضعفهای شدید کارگردانی، ضعف فیلمنامه بشدت قابل توجه است. همانطور که در ابتدای این یادداشت نیز بدان اشاره شد، همواره در تاریخ سینمای دنیا آثار دینی با چنان کیفیتهایی تولید شدهاند که تا سالها در اذهان مردم ماندگار ماندهاند اما متاسفانه در کشور ما به دلیل انتخابهای اشتباه و ضعفهای آشکار فنی و تخصصی، حتی در دوره اکران نیز چندان توجهی به آثار تولید شده در این حوزه نمیشود، نخواهد چه رسد به ماندگاری در سالیان آینده! از همین رو انتظار میرود در ادامه مسیر، تصمیمگیران سینمای ایران بازنگری جدیای را در تولید چنین آثاری لحاظ کنند.