printlogo


کد خبر: 287047تاریخ: 1403/4/14 00:00
مناظرات انتخاباتی ملوکانه
انتخاب با شماست!

مردم در آن دنیا: سلام. همون طور که مستحضرید، امروز قراره پادشاهی رو برای بخش ایرانیان مقیم برزخ انتخاب کنیم. بر همین اساس در خدمت شما مردم عزیز هستیم با مناظرات انتخاباتی پادشاهان قاجار. پادشاهان پهلوی هم برای این مناظره دعوت شده بودند که پدر و پسری فرار کرده بودند و متاسفانه نتونستیم ازشون استفاده کنیم. امیدوارم بتونید پادشاه خوبی رو انتخاب کنید.
طبق قرعه‌کشی با ناصرالدین شاه شروع می‌کنیم. جناب پادشاه شما چهار دقیقه وقت دارید!
ناصرالدین شاه: پدر سوخته. چرا به مردم سلام کردی؟ اول باید به شاهنشاه سلام کنی! این جناب اعصابم خرد شده و برای جلای خاطر به سرسره بازی می‌رویم (میکروفن را پرتاب کرده و از استودیو بیرون می‌رود. صدای فریاد ناصرالدین شاه می‌آید که می‌گوید: یکی گردن این پدرسوخته را بزند تا ما برمی‌گردیم!)
مجری: ببخشید جناب شاه (دو نفر مجری را به بیرون می‌برند!)
مجری دوم: خب با عرض پوزش از پادشاهان گرامی. شاهنشاه لطفا بنده حقیر را ببخشاید. طبق قرعه سراغ آغامحمدخان می‌ریم. لطف کنید برنامه خودتون رو با مردم در میون بگذارید!
آغامحمدخان: ما برنامه خاصی نداریم. باید روی کرسی شاهی بنشینیم تا مشکلات را پیدا کنیم. مشکلات که پیدا شد نظر خواهیم کرد که چه کسی این مشکلات را دیده. فی‌الفور چشمانش را از حدقه بیرون خواهیم آورد و مشکل مرتفع خواهد شد!
مجری دوم: جسارتا شاهنشاه در مورد حل خود مشکل هم برنامه‌ای دارند؟ یا فقط صدای مشکلات را...
وقتی حرف مجری دوم به اینجا رسید آغامحمدخان آرام آرام نزدیک مجری دوم شده و در همینجا صدای او را با فشار دادن انگشت شصت به روی چشمان مجری خاموش کرد. دو نفر هم آمدند که مجری را مثل لطفعلی خان زند در ملأ عام ادب کنند. 
مجری سوم با ترس گلویش را صاف می‌کند و می‌گوید: شاهنشاه جان مجری را ببخشایند بر ما. حضرت سلطان فتحعلیشاه اگر صلاح می‌دانند اشاره کنند که چرا باید ایشان را به شاهی برگزینیم؟
خواجه دربار که نزدیک جایگاه فتحعلیشاه ایستاده بود بدو بدو رفت و سریع برگشت و گفت: جناب سلطان از حرمسرا سلام ملوکانه رساندند و فرمودند به شما بگویم: ما چون فرزند شاه بودیم باید شاه شویم.
مجری سوم گفت: نه خدمت شاهنشاه عرض کنید منظور ما توانایی‌های خاص ایشان است.
خواجه رفت و با یک جلاد برگشت و گفت: شاهنشاه گفتند: اعدامش نکنید. بیاوریدش اول پوستش را مثل پوست بادمجان بکنیم بعد ببرید سر جوب پخ‌پخش کنید.
مجری چهارم جای مجری سوم را گرفت و گفت: بنده کمترین در حد سوال از شاهنشاه نیستم. جناب مظفرالدین اگر فرمایشی دارند بفرمایند.
خادم مظفرالدین شاه: شهنشاه به خاطر رسیدگی به امور رعیت، کسالت دارند و اینک در اتاق کارشان در کاخ خواب هستند.
مجری چهارم: اما گفته بودند در سفر به برزخ فرنگی هستند و ظل‌السلطان را برای مناظرات می‌فرستند...
ظل‌السطان یقه مجری چهارم را گرفته و بدون توجه به غلط کردم و خورد و خوراکش، او را به بیرون می‌برد!
مجری پنجم روی صندلی می‌نشیند و می‌گوید: کوچولو تو اینجا چیکار میکنی‌؟ بعد در حالی که لپ کودک را می‌کشد می‌گوید: اینجا مناظره برای انتخاب شاهه!
احمدشاه می‌گوید: مردک من شاهنشاهم... احمد شاه قاجار... یکی این پدرسوخته را ببرد سر به نیست کند...
مجری از ترس خود‌ش را خیس کرد اما کسی نیامد! مجری به دو طرف نگاه کرد و وقتی مطمئن شد کسی برای حرف احمدشاه تره هم خورد نمی‌کند با لگد او را به سمت در هدایت می‌کند. اما جلوی در با توپخانه برزخی روسیه مواجه می‌شود که به دستور محمدعلی شاه آمده‌اند مجلس مناظرات را به توپ ببندند.
متأسفانه از ادامه مراسم مناظرات خبری در دسترس نیست. آواربرداری هنوز ادامه دارد و احتمالا تا انتخابات بعد پادشاه برزخ ایرانیان به بعد از مرگ ربع پهلوی موکول شود. 

Page Generated in 0/0057 sec