printlogo


کد خبر: 287143تاریخ: 1403/4/18 00:00
تحلیلی بر شرایط رقابت در انتخابات ریاست‌جمهوری
سیاست ارزش یا سیاست زندگی؟

سیدمجید امامی*: بنده 5 نکته را به اختصار در باب شرایط حاکم بر انتخابات عرض خواهم کرد و در ادامه به تفصیل درباره آنها بحث می‌کنم.
اولا شاکر مهم‌ترین نعمت این انتخابات باشیم که دشمن شاد نماند و نصاب ۵۰ درصدی نهادهای انتخابی و رکن جمهوریت نظام تکرار شد. با صد هزار بیان و نشان، باید از این موفقیت نظام سرود.
ثانیا عبرت بگیریم از روش و منش برنده و نقش و ظرفیت بازنده این رقابت ساده و گسل فرهنگی موجود در کشور. تندروها  به خود بیایند و دست از سر فرهنگ و سیاست این کشور بردارند.  
ثالثا در عین التزام و تقویت اصول مردم‌سالاری دینی عزیزمان ما باید در مورد شورای نگهبان بحث کنیم و نظم بنیادین (حقوق اساسی) انتخابات و نارسایی‌هایی که آرایش طبیعی سیاسی کشور را به این ورطه کشاند!  
رابعا، درگیر حاشیه نشویم، متن این واقعه را ببینیم، حزب‌اللهی‌ای که درک توحیدی نخواهد و نداند، یک باد سیاسی بیش نیست، امتیاز ما،  درک توحیدی از همه ماخلق‌الله است، درک سیستمی از نتایج اعمال. من که این نتیجه را صددرصد نقشه خدا می‌دانم برای آبدیده شدن، اجتماعی‌تر شدن (به جای نظامی یا دولتی شدن)، بازاندیشی در زبان و نحوه اتصال به جامعه و البته امتحان در این مجال.   
خامسا،  فاصله رئیسی تا پزشکیان امروز محسوس‌تر از همیشه، به رخ ما کشانده شد، این فاصله را باید در  انتصاب برخی ظاهرا انقلابی‌ها  و تندروهای دولت فعلی و لکنت رسانه‌ای فوق پیشرفته بدنه وفاداران جست. با این بی‌تدبیری‌های اقربا و ارحام انقلابی که خود نیز در 3 سال گذشته زخمی و افسرده آن هستم،  افسوس می‌خورم که نمی‌توانم وفادار انقلاب اسلامی نباشم، چرا که با آن عهد جان بسته‌ام اما خار در چشم و استخوان در گلو باید به این تقدیر تن داد، رشد کرد و حرکت به سوی قله را ادامه‌ داد. فرصت 4 ساله آتی را در بازسازی تشکیلاتی و مدیریتی جدی بگیریم. با هیاهوی فرهنگی و وندالیسم سیاسی، می‌توان خراب کرد (که چه خوب، صحنه‌گردانان نمایش اخیر کردند) اما نمی‌توان ساخت. شاید جوان‌گرایی در هدایت آینده را باید از درون شروع می‌کردیم، نکردیم و چوبش را خوردیم، البته منظورم پاجوش‌ها نیست، سروهای اصیل را دریابید.
اما در تفصیل مطلب باید گفت نخستین نکته و دستاورد انتخابات، مشارکت 50 درصدی است. آن هم در شرایطی که انتخابات زودهنگام برگزار شد و از این حیث برنامه‌های دولت مستقر تحقق نیافته بود و مردم طعم انتخاب قبلی خود را به‌طور واقعی نچشیده بودند. شاید در کشورها و جوامع دیگر اگر این اتفاق - انتخابات زودهنگام - می‌افتاد،  مشارکت از این هم کمتر بود. خداوند انتخاب قبلی مردم را از این ملت و انقلاب اسلامی گرفت و به هر حال حادثه و ضایعه غیر قابل جبرانی رخ داد که ان‌شاءالله باید از رخداد دوباره چنین حوادثی پیشگیری کنیم. اگر همه اینها نبود،  مردم نتیجه انتخاب قبلی خود را می‌دیدند و طبعا بهتر در انتخابات دوره بعد شرکت می‌کردند.
باید بپذیریم در عصر نسل z و عصر بیش‌رسانه‌ای شدن و عصر پادواقعیت یا Hyperreality و در عصری به سر می‌بریم که ویژگی‌های خود را دارد. دیگر نمی‌شود در مناظره سخنرانی داشت یا کلاس درس اداره کرد. در تبلیغات – ولو تبلیغات چهره به چهره - باید از مبادی به سمت مقاصد حرکت کرد. رتوریک انتخابات و رتوریک تبلیغات یک رتوریک کاملا عام و عامیت‌یافته و متناسب با ادراکات عمومی مردم است. آنچه مردم به عنوان مساله ادراک می‌کنند با آنچه سیاستمداران به عنوان مساله ادراک می‌کنند فاصله زیادی دارد و از این مساله باید درس گرفت.
اساسا نامزدی که شرایط و ضوابط و حتی تصمیم محترم شورای نگهبان به ما معرفی کرد،  نامزدی نبود که در دوگانگی و دوقطبی بتواند رای بیاورد و شخصیت این شرایط را نداشت. گویا او در مناظرات سعی می‌کرد کلاس درس را اداره کند و من فکر می‌کنم مردم به اندازه کافی از کلاس‌های ما در مدرسه خسته بودند.
نکته مهم دیگر این است که بدون اینکه بخواهیم در حق اشخاص، ناحقی و بی‌انصافی کنیم، باید ساختار و قوانین حامی نهاد مقدس شورای نگهبان را مفصلا در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها مورد بحث قرار دهیم و آنجا که می‌شود در قالب ظرفیت قانون اساسی و سیاست‌های کلی و آنجا که نمی‌شود در قالب طرح‌هایی برای تغییر و ارتقای قانون اساسی،  زمینه شکل‌گیری انتخابات با کیفیت کم را کاهش دهیم. نباید اجازه داد بی‌خاصیت‌ها یا بدخاصیت‌ها عرض اندام کنند و انتخابات به بازی سیاسی و دستاویز افراد یا شخصیت‌های سیاسی تبدیل شود. کسانی که خودشان هم باور نمی‌کردند تایید شوند و برای تست تایید به صحنه می‌آیند، حتما می‌توانند در خروجی این انتخابات و تصمیمات شورای نگهبان تاثیر منفی بگذارند. فکر نمی‌کنم در هیچ نظام پیشرفته سیاسی و هیچ سیستم مجرب سیاسی در دنیا درباره کاندیداتوری و نامزدی، اینقدر ما با ولنگاری حقوقی مواجه باشیم.
نکته دیگر این است که غیر از اینکه برنامه‌های بسیار خوب و طرح‌های بسیار خوب از جمله در حوزه مسکن، ازدواج جوانان، مهار تورم،  صادرات و تقویت بلوک‌های منطقه‌ای و بین‌المللی جدید برای تقویت زیرساخت مقاومت در مقابل نظام استکبار و نظام سرمایه‌داری اهمیت دارد ولی باید بپذیریم افراط نیروهای افراطی و عدم تعیین تکلیف نهایی با این نیروها و برنامه‌ها و راه‌حل‌های ناقص آنها، حتما در مساله عدم توفیق جریان تداوم دولت مرحوم رئیسی نقش داشت. 
به عبارتی ما شاهد یک شرایط رای سلبی بسیار بالایی بودیم. ما در شرایط دور اول 60 درصد رای سلبی و اعتراضی داشتیم اما در دور دوم نیازمند یک رای ایجابی بودیم که بتواند امید را به زندگی و زندگی را به امید وصل کند. 
در واقع یک نامزد، نماینده جریان امید بود و یک نامزد نماینده جریان زندگی. به طور مشخص می‌توان سیاست اول و رویکرد سیاستی آقای جلیلی را سیاست ارزش نام نهاد و جریان آقای پزشکیان را سیاست زندگی که تعبیر معروفی در فلسفه سیاسی پسامدرن است. 
جریان زندگی حتی در دور دوم رای ایجابی نیاز داشت اما رای ایجابی وجود نداشت. در حالی که جریان امیدگرا رای ایجابی می‌داد. ما در آینده بیشتر نیازمند رای ایجابی هستیم تا بتوانیم این دو ضرورت را که در کشور ما دوگانه می‌شوند و قطبیدگی پیدا می‌کنند و سوگمندانه در مقابل هم قرار می‌گیرند، تدبیر کنیم؛ یعنی جریان امید مبتنی بر ایدئولوژی و جریان زندگی مبتنی بر رفاه شهری. سیاست زندگی اساسا ماهیت و فلسفه وجودی دولت را تامین زندگی می‌داند. هوادار این جریان می‌گوید اگر با زندگی من در بیفتی من با همه ایدئولوژی تو در می‌افتم. این متاسفانه بسیار مهم است که در رتوریک و برنامه و مخصوصا سیاست اجتماعی دولت آقای رئیسی آیا موفق شدیم سلام به زندگی و دریچه جدیدی را به زندگی باز کنیم؟ یا نیروهای اقتدارگرا که به دلایل مختلف در دولت آقای رئیسی با آنها مماشات می‌شد و حتی مناصب مهمی در اختیار آنها قرار گرفته بود، مانع یک آشتی فرهنگی در جامعه می‌شدند و می‌شوند؟
جریان وفادار به انقلاب اسلامی به جناب آقای پزشکیان نباخت. ما به فقدان درک‌مان از قومیت و مذهب و تنوع مذهبی در ایران باختیم. ما به تعلل در به نتیجه رساندن ماجرای حادثه زاهدان باختیم. ما به عدم به نتیجه رسیدن برنامه‌های وحدت‌بخش و تعالی‌بخش دولت سیزدهم در حوزه کردستان باختیم. دولت آقای رئیسی درباره کردستان و جامعه کُرد و دیگر اقوام ایرانی واقعا نگاه وحدت‌گرا در عین تنوع داشت و من این را تصدیق می‌کنم اما نتوانستیم همه را به نتیجه برسانیم. بخشی به خاطر تعارضی بود که در دولت آقای رئیسی و در بدنه اجتماعی و فرهنگی‌اش وجود داشت. تعارض بین رویکرد تحول‌گرای انقلابی که می‌خواهد ناطقه فرهنگی نظام را احیا کند با جریان اقتدارگرای شبه‌میلیتاریسم که فکر می‌کند هنوز می‌تواند از بالا به پایین جامعه را مورد تصرف قرار دهد. اساسا جامعه در دیدگاه او حضوری ندارد. او همچنان نه میدان سیاست را می‌فهمد و نه میدان جامعه را اما رقیب مسلح او میدان جامعه را می‌دید و می‌فهمید. 
به نظرم در این شرایط جریان وفادار به انقلاب اسلامی بسیار ساده‌تر از آنچه ممکن بود - مانند برخی بازی‌های تیم ‌ملی فوتبال ایران در ادوار گذشته بازی‌های آسیایی یا غیره - باخت. ما خیلی ساده باختیم. ما نباید به هیاهوی سیاسی و وندالیسم فرهنگی می‌باختیم اما باختیم و باید از این عبرت گرفت. برای اینکه به جای دل خوش کردن به پاجوش‌ها به دنبال سروهای اصیل و پاشیدن بذرهای بلندمدت باشیم. در دولت آقای رئیسی در حوزه جوان‌گرایی شاید به اندازه همه دولت‌های بعد از انقلاب کار شد و ما از متولدین دهه 60 حتی در مسند وزارت و معاون وزارت استفاده کردیم اما در رویکرد عمومی و در مواجهه با جامعه، به جوان گرایی باور داریم؟ البته جوان‌گرایی به معنای خام‌گرایی و هوچی‌گری و نظم‌ستیزی نیست و نخواهد بود.
فکر می‌کنم فاصله شخصیت جناب آقای رئیسی با شخصیت آقای پزشکیان بسیار بیشتر از آن است که بتوان این فاصله را به سادگی پر کرد اما به نظر می‌رسد برادر ما یعنی آقای پزشکیان به خاطر اصیل بودن در حمایت و سربازی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی حتما در چارچوب سیاست‌های کلی و با انتخاب همکارانی که از فیلتر مجلس شورای اسلامی بگذرند، یک دولت میانه‌رو تشکیل خواهد داد. فقط امیدوارم - به بهانه اینکه می‌خواهد حال مردم خوب شود - جامعه ایران و بازار ایران را نئولیبرال‌تر از این نکند. حواس‌شان به جامعه محروم جنوب و مرزهای کشور باشد، چراکه آنها اولویت اول رفاه و برگشت به زندگی در کشور ما هستند. رویکرد زیرساختی مانند طرح‌های توسعه مکران یا سایر طرح‌هایی که در حوزه مرزها و قومیت‌ها مدنظر بوده، باید به نتیجه برسد که هنوز نتیجه نداده است. در این باره باید حتما چاره‌اندیشی شود و استانداران قوی به استان‌های مرزی گسیل شوند و برای تقویت رویکرد همسایگی، برای اصلاح و تقویت رویکرد توسعه منطقه‌ای و... تلاش شود. من مطمئن هستم که دولت چهاردهم بسیاری از محاسن دولت آقای رئیسی را نخواهد داشت اما می‌تواند برخی از معایب را نداشته باشد.
من اصرار می‌کنم که نیروهای فشار و افراط‌گرایان در هر 2 رویکرد اصولگرایی و اصلاح‌طلبی در کشور ما مانع بزرگی برای حرکت دولت‌های اصولگرا یا اصلاح‌طلب هستند. به همه آنها احترام می‌گذارم اما افراط و حرکت جلوتر از عرف جامعه می‌تواند یک خیانت بزرگ به جمهوریت نظام باشد. باید گفت جریان فشار در دولت قبل منجر به بلاتکلیفی‌ها و تصمیمات متعارض در دولت در عرصه فرهنگی مثل قانون حجاب شد که به هر حال همه اینها می‌توانست در چارچوب مصوبات یا سیاست‌های کلان یا مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی راهبری شود.
عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) *

Page Generated in 0/0158 sec