چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری به پایان رسید و این دوره نیز مانند ادوار گذشته حاکی از بیمها و امیدهایی برای کشور بود. تحلیل وضعیت جریانهای سیاسی در این انتخابات و توجه به عمل سیاسی نامزدها و جریانها میتواند برای آینده اشارات و انذارهای زیادی داشته باشد. برای این منظور و بررسی بیشتر وضعی که پشت سر گذاشتیم با حجتالاسلام رضا غلامی، مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و اجتماعی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفتوگو نشستیم. وی معتقد است «در این دوره از انتخابات رئیسجمهور منتخب از رقیب خود ۳ میلیون بیشتر رای کسب کرده است و همین موضوع موجب میشود برخی دعواهای انتخاباتی در رسانهها ادامه یابد. این دعواها حتی اگر در مواردی به نام نقد صورت بگیرد، حتما در کار دولت اختلال ایجاد میکند، لذا بهتر است دولت ابتکاراتی را در زمینه برگزاری ماهانه گفتوگوهای جدی با منتقدان خود به خرج دهد تا برخی سوءتفاهمات در خلال گفتوگوها رفع شود همچنین نقاط اشتراک میان دولت و جناح رقیب به عنوان مقدمه همگرایی در برخی امور شناسایی شود. نباید فراموش کرد که امروز کشور بیش از هر زمان به همگرایی نیاز دارد».
* تحلیل کلی شما از وضعیت رایدهی و سبد رای هر نامزد چیست؟ آیا جریان انقلاب نتوانست بدنه خود را به میدان بیاورد؟
به نظر میرسد جناحهای سیاسی خیلی وقت است در فرآیند انتخابهای مردم کمتاثیرند. این وضعیت برای جناح اصلاحطلب پررنگتر است. افرادی که در گذشته گرایشات پررنگی به جناح اصلاحطلب داشتند، این مرتبه چندان به فراخوان صریح و چندباره رهبران اصلاحطلب توجه نکردند و برای رای دادن به نامزد اصلاحطلبان پای صندوق رای نیامدند. شاید رهبران اصلاحطلب این حد از عدم استقبال را که البته در نظرسنجیها مشخص شده بود باور نمیکردند. در جناح اصولگرا کمی از جهت آوردن طرفداران خود به میدان، شرایط بهتر است، یعنی توانستند افراد متمایل به خود را با بهرهگیری از تقسیم میدان انتخابات به دو جبهه حق و باطل، به صورت حداکثری به میدان بیاورند. البته من چنین جبههبندیهایی را به هیچ وجه قبول ندارم اما اصولگرایان متاسفانه از این ترفند همواره استفاده میکنند. از سوی دیگر، نباید از نظر دور داشت که جریان اصولگرا مدتی است از فقدان رهبری پرنفوذ و مورد احترام همه، رنج میبرد و نمیتواند ضمن اتخاذ سیاستهای هوشمندانه، به موقع به سیاستهای خودش عمل کند. نوعی چند پاره شدن و لجبازی با همدیگر را در جناح اصولگرا میتوان لمس کرد. امروز اصولگراها به ۳ بخش عمده بنیادگرا، میانهرو و محافظهکار تقسیم شدهاند و در این میان، جناح بنیادگرا که رگههایی از افراطگرایی نیز در آن هست، از بقیه جلو افتاده است. ضمنا من قبول ندارم که فقط به اصولگرایان، جریان انقلابی اطلاق شود. انقلاب را نباید جناحی کرد. عمده اصولگراها و اصلاحطلبها انقلابی هستند اما قرائت آنها در بخشی از امور با همدیگر در تعارض است.
* نظرسنجیها از بحرانی بودن وضعیت مشارکت جوانان در انتخابات حکایت میکند، چه تحلیلی از عدم مشارکت جوانان در انتخابات دارید؟
سطح مشارکت در مرحله نخست انتخابات ریاستجمهوری خیلی پایین بود. در مرحله دوم مشارکت نزدیک به ۱۰ درصد بیشتر شد اما به سختی به ۵۰ درصد رسید. من این میزان از مشارکت را بسیار نگرانکننده میدانم. معنای این حد از مشارکت این است که بخشی از مردم که در انتخابات دورههای قبلی شرکت میکردند و مشارکت را به ۷۵ و حتی ۸۰ درصد میرساندند، قهر سیاسی کردهاند. به بیان دیگر، نه فقط از عملکرد راضی نیستند بلکه امیدی هم به تغییر ندارند. حتی بخشی از 10 درصدی که در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری اضافه بر مرحله اول شرکت کردند، شاید دلیلشان بدتر نشدن اوضاع بود. در دوران ریاستجمهوری جناب آقای روحانی نارضایتیها به اوج رسید و در دولت بعدی هم نه تنها بخش مهمی از نارضایتیها کم نشد، بلکه برخی رفتارها مانند قضیه مهسا امینی و مسائل بعد آن ظهور کرد که ضرر آن برای دولت سیزدهم سنگین بود. این پیام کلیای است که میتوان از پایین بودن مشارکت در چند انتخابات قبلی بویژه این انتخابات استنباط کرد اما جزئیات آن قابل بحث است. فقط این مطلب را باید بگویم که دولت چهاردهم باید هر طور شده با کناره گرفتن از جنجالها که مردم نشان دادهاند از آن خستهاند، سطح رضایتمندی، سطح اعتماد و درجه امید به آینده را در مردم بالا ببرد و الا استمرار روند کاهش مشارکت قطعی است.
* با توجه به رای بالای پزشکیان در برخی شهرها به نظر میرسد شکاف قومیتها و اهل سنت در انتخابات جدی بود، این امر را چطور تحلیل میکنید؟
من چنین برداشتی ندارم. اینکه جناب آقای پزشکیان آذری هستند و در سالهای نمایندگی مردم تبریز نزد اکثریت آذریهای عزیز خوشسابقه و محبوب بودهاند، موجب شد آذریها با انگیزههای عاطفی و از سر اعتمادی که به آقای پزشکیان پیدا کردهاند، بیشتر به ایشان اقبال کنند. به نظر میرسد این اقبال را نباید لزوما یک اقبال قومیتی توصیف کرد. البته نظام در مواجهه با برخی اقوام با مسائلی روبهرو است اما در این انتخابات این مسائل چندان عرض اندام نکرد. با همه اینها، من معتقدم باید در سیاستهای قومی در ایران عقلانیت بیشتری ظهور و بروز یابد و مسائلی که پیش آمده رفع شود.
* گفته میشود مسأله مشارکت رابطه معناداری با تکثر نامزدها دارد، برخی دلیل عدم مشارکت را عدم رقابت تحلیل میکردند، از این حیث با توجه به شکلگیری رقابت در این دوره، باز هم مشارکت از ۵۰ درصد فراتر نرفت، چه عواملی این مشارکت را رقم زد؟
من با اینکه تایید صلاحیت بر اساس مر قانون را قبول دارم، متوجه نمیشوم شورای نگهبان در دورههای اخیر، با چه منطقی تعدادی را تایید و تعدادی را رد کرده است؟
اگر جانبداری واقعیت ندارد، شفافیتی هم در کار شورای نگهبان نیست تا ذهنیت مردم در این زمینه تصحیح شود. این تلقی جانبداری خودش عاملی مهم در کاهش مشارکت محسوب میشود. از طرف دیگر، ترکیب نامزدها در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری متوازن نبود. به بیان دیگر، با آنکه ثبتنامها متنوع و متکثر بود، همه طیفهای عمده مردم ایران در میان نامزدهای تاییدشده نمایندهای نداشتند. شورای نگهبان باید دقت کند که یکی از رموز افزایش مشارکت مردم، وجود نماینده برای هریک از طیفهای عمده سیاسی در میان نامزدهاست. اینکه فرمودید در این دوره رقابت بین نامزدها داغ شد، قابل تامل است. رقابت موقعی داغ میشود که نامزدها هر یک صاحب اندیشه و گفتمان متمایز از هم با مجموعهای از ابتکارات در زیر چتر گفتمان خود باشند. در این دوره از انتخابات، در اکثر اوقات، نه فقط حرفهای نامزدهای محترم از کلیگویی و تکرار حرفهای قبل فراتر نرفت، بلکه برخی رفتارهای نامودبانه نیز ظهور کرد. این رفتارها را بر خلاف فرهنگ اسلامی، آقای احمدینژاد وارد میدان رقابت سیاسی در رسانه ملی کرد و بعد از او هم متاسفانه ادامه یافت. به نظر میرسد برای مردم این رفتارها نهتنها جذاب نیست، بلکه برای مشارکت در انتخابات دافعه ایجاد میکند. الان همه باید احترام رئیسجمهور و دولت ایشان را حفظ کنند و از انتقادات نامودبانه مشتمل بر اتهامزنیهای بیاساس یا نفرتپراکنی پرهیز کنند. متقابلا توقع میرود رئیسجمهور گرامی و یارانش نیز در برابر منتقدان از خودشان سعه صدر بیشتری نشان دهند. در این دوره از انتخابات رئیسجمهور منتخب از رقیب خود حدودا ۳ میلیون بیشتر رای کسب کرده است و همین امر موجب میشود برخی دعواهای انتخاباتی در رسانهها ادامه یابد. این دعواها حتی اگر در مواردی به نام نقد صورت بگیرد، حتما در کار دولت اختلال ایجاد میکند لذا بهتر است دولت ابتکاراتی را در زمینه برگزاری ماهانه گفتوگوهای جدی با منتقدان خود به خرج دهد تا برخی سوءتفاهمات در خلال گفتوگوها رفع شود همچنین نقاط اشتراک میان دولت و جناح رقیب به عنوان مقدمه همگرایی در برخی امور، شناسایی شود. نباید فراموش کرد که امروز کشور بیش از هر زمان به همگرایی نیازمند است.